به گزارش خبرداغ به نقل از روزنامه رسالت ، معمولا در حوزه روابط بینالملل ، میان« پدیدهها» و « انعکاس پدیدهها» میزانی از تفاوت وجود دارد.این تفاوت، بعضا اندک و در مواردی نیز بسیار زیاد است. به عبارت بهتر، بعضا تصویرسازی کاذبی که از یک واقعیت صورت میگیرد، بهاندازهای با واقعیات متفاوت است که اصل ماجرا را در نزد افکار عمومی و مخاطبان وارونه جلوه میدهد. این قاعده در خصوص مذاکرات وین نیز صادق است. صورت مسئله در این مذاکرات از ابتدا مشخص بوده است: بازیگری طغیانگر و ظالم به نام آمریکا از توافق هستهای خارجشده و تحریمهای یکجانبه را به بدترین و سخت ترین نحو ممکن علیه کشورمان وضع کرده است. از سوی دیگر علی رغم خروج یکجانبه آمریکا از برجام، ایران بیش از یکسال به این توافق پایبند بوده و پسازآن نیز وفق« مفاد و تبصرههای تعریفشده در برجام» و به صورت مرحلهای، تعهدات خود را کاهش داده و در نهایت به سطح فعلی رسانده است.
اکنون سخن از« احیای برجام» مطرح است. بدیهی است که مسئولیت بازسازی توافق از دست رفته، بر عهده «بازیگر طغیانگر» است نه بازیگری که مورد ظلم قرار گرفته است! فراتر از آن، بازیگری که مورد ظلم قرار گرفته ، حق دارد جهت جلوگیری از تکرار این ماجرا( خروج آمریکا از برجام)، طلب تضمین و راستی آزمایی کند. اما سؤال اصلی اینجاست که چرا طرف آمریکایی و اروپایی زیر بار این واقعیات مسلم نمیروند و در صددند از مذاکرات وین، تصویر کاذب و وارونهای را خطاب به افکار عمومی جهان مخابره کنند. حتی کار به جایی رسیده است که در آستانه دور جدید مذاکرات، طرف اروپایی مدعی «از دست رفتن زمان» به ضرر ایران و لزوم اتخاذ تصمیم واقعی از سوی کشورمان جهت احیای برجام شده است! این وقاحت و وارونه نمایی، نه تنها از سوی سیاستمداران غربی ، بلکه از طرف شبکههای تبلیغاتی و رسانه ای وابسته به آنها در آمریکا و اروپا عینیت پیداکرده و ترویج میشود.
در این وارونه نمایی ، «زیادهخواهی غرب» تبدیل به گزارههای اصولی و منطقی و در مقابل، «مطالبات بر حق ایران» مبدل به «زیادهخواهی» شده است.
به عبارت بهتر، تقسیمبندی تحریمهای ضد ایرانی یا همان تحریمهای ضد برجامی به سه دسته «قابل رفع»،« غیرقابل رفع» و « پیچیده» از سوی دولت بایدن به یک «گزاره منطقی» تبدیلشده و در مقابل،مطالبه تضمین و راستی آزمایی از سوی ایران و صیانت کشورمان از برنامه تحقیق و توسعه خود در زمینه دستیابی به فناوری صلحآمیز هستهای، حکم یک«گزاره غیرمنطقی» را پیدا کرده است.ماجرا به این نقطه نیز ختم نمیشود، تروئیکای اروپایی رسما از ایران میخواهند تا «دغدغههای بایدن دلاور»را درک کنند و بپذیرند که او باید بابت بازگشت به توافق هستهای فشار زیادی را در مقابل جمهوریخواهان و حتی برخی دموکراتهای ناراضی تحمل کند. بهتر است بازیگران غربی بدانند که این تصویرسازی کاذب، به زودی درهمشکسته خواهد شد و آنها ( آمریکا و اروپا) ناچارند در مقابل واقعیتی به نام
« وقاحت خود در حفظ برجام» به جمهوری اسلامی ایران پاسخگو باشند. بهتر است بایدن ، مرکل، ماکرون و جانسون این حقیقت مطلق را بدانند که زمان برای بازگشت آنها به واقعیت، بسیار کمتر از آن چیزی است که تصور میکنند....
حنیف غفاری