به گزارش خبرداغ ، از کیفیت سریالهای امسال بگذریم؛ رسانهی ملی همیشه زیر ضربِ انتقاد کارشناسان و نارضایتی افکار عمومی بوده اما تلویزیون -در یک دههی گذشته- تغییر و تحولاتی را پشت سرگذاشته که افت کیفیِ سریالهای ماه مبارک رمضان، بخشی از یک نارسایی و ناکارآمدی کلان است.
در این شرایط، آنچه در واقع باعث جلب توجه بسیاری از مخاطبان شده حاشیهای تکراری و بحثانگیز است؛ یعنی بحث، شوخی و حتی تمسخرِ تناقضی است که بین نقش برخی بازیگران زن و سبک زندگی واقعی آنها دیده میشود؛ دختران جوانی که بازی ضعیف آنها این باور عمومی را تقویت میکند که استعداد یا تلاش، نقش اندکی در مناسبات حرفهای انتخاب بازیگر دارد وگرنه در میان دانشجویان و هنرجویان تئاتر و سینما جوانان با استعداد و پُرتلاش کم نیست. برخی هم مسئولیت عمده را متوجه ضعف کارگردانها در بازیگرفتن میدانند؛ یا از روی نا-کاردانی، یا سهلانگاری و یا شتابزدگی با هدف تولید اقتصادی و سودآوری بیشتر. هرچه هست ظاهراً کسی چندان اهمیتی نمیدهد و دربارهی عکسهای متفاوت این دختران جوان که در فضای مجازی میچرخد حرف می زنند.
عکسهای حاکی از سبک زندگی متناقضِ آنها با الگوی ترجیحی صداوسیما میگویند: میخواستند سلبریتی بشوند که شدند، خرِشان که از پل گذشت و به شهرت رسیدند هر کاری که دلشان خواست میکنند.. در واقع، بعد از طغیان چند بازیگر و سلبریتی جوان، ممکن است مسئولان امر، حساستر شده باشند و احتمالاً قبل از انتخاب بازیگرها کنکاشی در زندگی واقعی بازیگرها کرده باشند اما نمیدانند پس از مدتی این تاکتیکها هم بیاثر میشوند.
کسانی که سودای بازیگری دارند، چه شهرتطلبی محض ناروا باشد چه رشد و پیشرفت طبیعی، دست مسئولان را میخوانند و تا پیش از آنکه به خواستهی خود نرسند خودِ واقعیشان را رو نمیکنند! چه باید کرد؟ آیا باید از بین اقلیت کوچکی که منطبق با معیارهای تلویزیون هستند بازیگر انتخاب کنند؟! مگر در بین این اقلیت محترم چند نفر علاقمند یا مستعد بازیگری وجود دارد؟ چد نفر از میان آنها متناسب با نقش هستند؟ آیا واقعاً این تفاوت در نگرش و سبک زندگی، ریاکاری یا فریبکاری هنرجویان و هنرمندان است یا نتیجهی تحمیل نابخردانهی الگوهای رسمی؟ شما آنها را مجبور میکنید که خودشان نباشند و به قواعد تلویزیون تن بدهند یا احترام بگذارند بعد معترض میشوید چرا در زندگی واقعیتان این طور هستید؟!
در اینجا سؤال مهمی پیش میآید که مسئولان رسانهی ملی باید از خود بپرسند: وقتی مخاطبان میدانند فیلمها و سریالها داستان هستند، یا جهانهای خیالی و فرضیاند، و روشن است که بازیگران نقش بازی میکنند چرا افکار عمومی نسبت به تفاوت یا تناقض بین نقش یک زن در یک سریال و سبک زندگی شخصی او واکنش منفی نشان میدهند؟ مگر قرار است بازیگری که نقش الگوی ارزشی را بازی میکند الزاماً همان شخصیت نمایشی باشد؟ ریشهی این انتظار نامعقول در کجاست؟
آنتونی کوئین را حتی غیرسینمایی هم میشناسند. بازیگر برجستهای که با نقش حمزه عموی پیامبر اسلام (ص) در یادِ مسلمانان جاودانه شد. او عمر مختار را هم بازی کرد. مبارز آزادیخواه و رهبر مقاومت مردم لیبی در دوران استعمار. آنتونی کوئین معنویتی که در شخصیت عمر مختار بود را در صحنههای آموزش قرآن به کودکان و یا حتی در لحظه اعداماش چنان باورپذیر بازی کرد که باید بعد از آن مسلمان میشد اگر قرار بود معیارهای تلویزیون ایران را برآورده کند! از فیلمهای اولیه آنتونی کوئین که بیشتر نقش بزهکاران را داشت بگذریم آیا با معیارهای ارزشهای رسانهی ملی این اسطورهی بازیگری اجازهی بازی در سریالهای ما را پیدا میکرد وقتی که میدانستند همسر اول آنتونی کوئین با پنج فرزند از او طلاق گرفت چون از ماجرای عاشقانهی شوهرش با طراح لباس ایتالیایی با خبر شده بود! پس عزیزانِ مسئول! با دیدگاههای شما حتی خاطرهانگیزترین بازیگر جهان اسلام، اگر در قید حیات بود، جایی در تلویزیون ما نداشت.
باور کنید کمترین حد از خردمندی این است که در الگوهای رسمی از ارزشها و خوبیها بازنگری کنید؛ دست از تلقی ظاهرگرا و قشرینگر و بنیادگرایانهی خود بردارید درغیر این صورت هر بار که این تناقض سبک رسمی-غیررسمی اتفاق بیفتد جز ترویج دروغ و ریاکاری هیچ ارزشی را تعلیم ندادهاید و تبلیغ نکردهاید؛ مخاطبان رسانه دربارهی بازیگران خارجی، اغلب تفاوت بین نقش و زندگی واقعی را می پذیرند اما این تفاوت را در مورد بازیگران داخلی برنمیتابند چرا؟ چون میدانند پای تحمیل شما در میان است.
انتخاب