کد خبر: ۸۷۱۵۵۲
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۹
تعداد بازدید: ۳۵۹
هادی برهانی؛ استاد مطالعات اسرائیل: بسیاری از تحلیل‌های ارائه شده (به ویژه در سطح افواه) آلوده به افکار توطئه اندیشانه‌ای است که مسئولان داخلی، در رده‌های مختلف، را عامل یا همدست این عملیات قلمداد می‌نماید. احتمالا فرضیه اصلی این ادعای بدبینانه و ضعیف (و محصول جامعه شناسی خودمانی!) این است که بدون دخالت عناصر رسمی داخلی امکان انجام چنین عملیاتی وجود ندارد. تحلیل‌های جدی‌تر بر وجود اهمال یا تقصیر در حفاظت از ایشان انگشت می‌گذارد.

ایران در دوراهی حساس پس از ترور شهید فخری زاده / تهران در مسیر تکرار اشتباهات اعراب است؟به گزارش خبرداغ به نقل از انتخاب ، محسن فخری زاده، رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، جمعه گذشته، حوالی ساعت دو بعد از ظهر، در آبسرد دماوند مورد سوء قصد قرار گرفت و ساعتی بعد در بیمارستان بقیه الله تهران به شهادت رسید. پس از یک هفته، هنوز ابعاد واقعه روشن نشده و همچنان روایت‌های متفاوت و متضادی از کیفیت ترور او منتشر می‌شود. آنچه مشخص است این است که ایشان روز روشن در بلوار اصلی شهر آبسرد و در حضور محافظان پرتعداد (حدود چهارده نفر) که با چندین ماشین ایشان را اسکورت می‌کردند و با شلیک مستقیم گلوله ترور شده است.

همچنین مشخص است که وی هدف شماره یک دستگاه ترور اسرائیل در ایران بشمار می‌رفته است. وی تنها ایرانی بود که نتانیاهو رسما و علنا وی را تهدید نموده بود. پس از عملیات ادعایی شورآباد موساد، نتانیاهو در کنفرانسی مطبوعاتی، در حالیکه تصاویری را به نمایش گذاشته بود، سندی [ادعایی] را نشان داد که فخری زاده را مسئول اصلی پروژه آماد، برنامه هسته‌ای نظامی، ایران معرفی می‌نمود. او در همین کنفرانس صریحا تهدید نموده بود این نام (محسن فخری زاده) را به خاطر داشته باشید.

دو نکته فوق الذکر در باره این ترور (در کنار نکات دیگری در این رابطه) می‌تواند این عملیات را به عنوان سنگین‌ترین ضربه موساد به ایران معرفی نماید. بدترین پیام این عملیات برای ایران این است که اسرائیل می‌تواند از همه سطوح حفاظتی و امنیتی کشور عبور کند.

ابعاد بی سابقه این ضربه اطلاعاتی/امنیتی موجب واکنش سریع و وسیع محافل و مراکز مختلف در کشور شد. بسیاری از تحلیل‌های ارائه شده (به ویژه در سطح افواه) آلوده به افکار توطئه اندیشانه‌ای است که مسئولان داخلی، در رده‌های مختلف، را عامل یا همدست این عملیات قلمداد می‌نماید. احتمالا فرضیه اصلی این ادعای بدبینانه و ضعیف (و محصول جامعه شناسی خودمانی!) این است که بدون دخالت عناصر رسمی داخلی امکان انجام چنین عملیاتی وجود ندارد. تحلیل‌های جدی‌تر بر وجود اهمال یا تقصیر در حفاظت از ایشان انگشت می‌گذارد. در این حوزه (برخی در) جناح‌های سیاسی مختلف کشور سعی می‌کنند توپ را به زمین طرف مقابل بیاندازند. مخالفان دولت و دیپلماسی تنش زدای دکتر ظریف تلاش می‌کنند این ترور را نتیجه مذاکره با آژانس بین المللی انرژی اتمی، طرف‌های غربی و حتی برجام نشان دهند. در مقابل عده بسیاری مسئولین امنیتی و اطلاعاتی را (که مسئولیت مستقیم حفاظت از جان ایشان را به عهده داشتند) مسئول این شکست می‌دانند.

ترور شهید فخری زاده اولین اقدام اسرائیل علیه امنیت کشور نیست. اسرائیل در طول سال‌های گذشته اقدامات ضدامنیتی متعددی را علیه جمهوری اسلامی ایران انجام داده است. ترور (حداقل) پنج دانشمند هسته‌ای در دهه هشتاد، خرابکاری در سایت هسته‌ای نطنز از طریق ویروس استاکس نت و انفجار اخیر در سایت نطنز نمونه‌های مهم و آشکار این اقدامات می‌باشد. علاوه بر این‌ها ترور سردار قاسم سلیمانی و صد‌ها حمله هوایی و موشکی به مواضع ایران و هم پیمانان آن در سوریه و عراق را نیز می‌توان به اسرائیل نسبت داد.

مروری بر حوادث قبلی نشان می‌دهد در طول همه سال‌های گذشته و پس از هر عملیات اسرائیل فضای مشابهی در کشور ایجاده شده است، فریاد انتقام بلند شده، تهدید‌هایی مطرح شده و وعده مجازات پشیمان کننده عاملان داده شده است یا سخن از وجود حفره‌های امنیتی و ضرورت رفع آن‌ها رفته، سرنخ‌هایی پیدا شده و ...، اما هیچ یک از آن‌ها نتوانسته روند اوضاع را عوض نماید. نه تنها نتوانسته بلکه اوضاع بتدریج بد و بدتر شده است. پیش بینی می‌شود این بار نیز همان داستان تکرار شود.

با در نظر گرفتن واقعیت‌های نبرد ایران و اسرائیل در این میدان (میدان امور نظامی و امنیتی) باید اعتراف نمود ایران در طول سال‌های اخیر متحمل ضربات سنگین و خسارت باری شده است. این ضربات به تدریج سنگین تر، موثرتر و جسورانه‌تر شده است و از این طرف، ایران توان محدودی برای تلافی و پاسخگویی نشان داده است. توان تلافی ایران نه تنها اسرائیل را متوقف نکرده بلکه جسارت بیشتری به آن بخشیده است. تداوم روند فعلی در تحولات مربوطه چشم انداز نگران کننده‌ای را ترسیم می‌نماید.

در نگاه اول نهاد‌های نظامی و امنیتی کشور مسئول و مقصر اصلی این شکست‌ها به نظر می‌رسند. اما ادامه مقاله توضیح خواهد داد در این قضاوت تاریخ منطقه و واقعیت‌های مهمی نادیده گرفته شده است. نگاهی به تاریخ درگیری اسرائیل و مخالفان نشان می‌دهد این تجربه تلخ نه تنها مختص جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه در همه موارد قبلی نبرد با اسرائیل تکرار شده است. تمامی قدرت‌های عربی که در گذشته در برابر اسرائیل ایستادند و درگیری‌های نظامی و امنیتی با اسرائیل داشتند، متاسفانه به سرنوشت مشابهی دچار شدند. نمونه‌های مصر، سوریه، عربستان، عراق و سازمان‌های فلسطینی در این رابطه قابل ذکر است. در همه این نمونه‌ها اسرائیل توانست برتری اطلاعاتی و عملیاتی خود را به میدان نبرد تحمیل نماید. در همه این نمونه‌ها کشور‌های عربی در این جنگ اطلاعاتی/امنیتی تلفات سنگینی دادند و خسارات بسیاری متحمل شدند و از پاسخگویی مناسب و موثر عاجز و ناتوان ماندند. بسیاری از مقامات و مسئولین کلیدی، نخبگان نظامی و دانشمندان امور نظامی و هسته‌ای در کشور‌های عربی ترور و شهید شدند، اما اسرائیل توانست نقشه‌های کشور‌های عربی برای پاسخگویی و انتقام را خنثی نماید.

در طول تاریخ درگیری اعراب و اسرائیل، اسرائیل در محافظت از نخبگان رسمی و غیررسمی خود (و همچنین در هدف قراردادن نخبگان دشمن) فوق العاده عمل کرده است. تقریبا همه مقامات عالیرتبه و نخبگان کلیدی اسرائیل در طول هفتاد و اندی سال نبرد همه جانبه و خونین با طرف‌های عربی از حملات و طرح‌های حذف مصون مانده اند. براساس اطلاعات موجود، مهمترین خسارت اسرائیل در این میدان ترور یک وزیر کابینه (رهاوام زیوی)، آن هم عهده دار پست غیرحساس گردشگری، بوده است.

در واقع علت اصلی عقب نشینی کشور‌های عربی از صحنه مبارزه با اسرائیل، به ویژه نمونه‌های ساف، مصر و اردن را باید در ناتوانی و استیصال این کشور‌ها در مبارزه موثر و موفق با اسرائیل و خسارات و تلفات سنگین آن‌ها در این مبارزه جستجو کرد. جمهوری اسلامی ایران البته نسبت به این واقعیت بی توجه بوده است و تمامی این تحولات را به خیانت و سرسپردگی رهبران عرب نسبت داده است. انور سادات، حسنی مبارک و یاسرعرفات عمر خود را در مبارزه با اسرائیل سپری کردند و قهرمانان نبرد با اسرائیل بودند، اما به دلیل تلفات و خسارات تحقیرکننده مجبور شدند تغییر موضع دهند و با اسرائیل از در مسالمت درآیند.

پس از ترور آبسرد، اینک جمهوری اسلامی ایران در برابر یک دوراهی حساس قرار گرفته است: یا چشم بر واقعیات و سابقه نبرد با اسرائیل ببندد، منکر حقایق تاریخ این نبرد شود، منکر شکست‌ها و خسارت‌ها شود، مدعی پیروزی گردد، مواضع گذشته را تکرار کند و یا راه جدیدی در پیش گیرد و واقعیت‌های انکار ناپذیر میدان و تاریخ نبرد را به رسمیت بشناسد. چونان گذشته می‌توان به آسانی مسئولیت فاجعه آبسرد را به محافظان، به دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی، به یک شخص یا یک نهاد نسبت داد و از این میدان و این برهه عبور کرد. اما تجربه‌های پیشین نشان داده است که چنین حرکاتی نه تنها مسئله را حل نخواهد کرد بلکه زمینه را برای شکستی بدتر و ضربه‌ای دردناکتر در آینده فراهم می‌نماید. تاریخ صدساله نبرد با صهیونیسم در منطقه یادآوری می‌کند مسئول اصلی شکست آبسرد یک شخص یا یک نهاد نیست، یک سیاست است.

سیاست اسرائیلی ما به مشکلاتی اساسی دچار شده که ظرفیت و شانس پیروزی را از آن سلب کرده است. این سیاست به تاریخ درگیری اعراب و اسرائیل و نتایج و حقایق آن توجهی ندارد و ایران را تافته‌ای جدابافته در منطقه می‌پندارد که از شکست و خسارتی مشابه شکست اعراب در امان است. این سیاست فاقد درک درستی از اوضاع جهان و جهان شناسی واقع بینانه و علمی است. این سیاست بر خاورمیانه شناسی درست و اصولی بنا نشده و از تاریخ خاورمیانه اطلاع چندانی ندارد. این سیاست همچنین از عنصر اسرائیل شناسی ضعیفی برخوردار است. با نقاط قوت، ضعف و دستاورد‌های اسرائیل آشنا نیست و درک دقیقی از سیاستها، اهداف و پیچیدگی‌های آن ندارد. حتی درک این سیاست از ایران، ظرفیت‌ها و توانائی‌های آن غیرواقع بینانه، غیرعلمی و عمدتا مبتنی بر آموزه‌های ایدئولوژیکی است.

ایران در پرتو پیگیری سیاست اسرائیلی کنونی در حال تکرار اشتباهاتی است که پیشتر کشور‌های عربی بدان مبتلا شده بودند، کشور‌هایی که برای رویارویی با نیروی جهنمی اسرائیل فاقد زیرساخت‌ها و امکانات لازم بودند، قدرت اسرائیل را دست کم می‌گرفتند، نیازی به شناخت اسرائیل و مطالعات اسرائیل نمی‌دیدند، واقع بین نبودند، برنامه مدون و مشخصی برای مبارزه با اسرائیل نداشتند و ... اشراف علمی، اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل بر صحنه و میدان نه تنها آن‌ها را سردرگم نمود بلکه بسوی مناطق و مواضعی هدایت کرد که مطلوب اسرائیل و نیرو‌های نظامی و امنیتی اسرائیل بود.

ایران سرمایه‌های عظیمی برای حفاظت از خود و امنیت خود در اختیار دارد. جمهوری اسلامی ایران فرصت دارد از تجربه‌های گذشته استفاده نموده و سیاست اسرائیلی معقول و موفقی در پیش گیرد، سیاستی که مورد تایید کارشناسان و متخصصان این حوزه است، اما این امر مستلزم بررسی دقیق و عالمانه موضوع و بازنگری همه جانبه سیاست فعلی است، لازمه این کار جهان شناسی، خاورمیانه شناسی، اسرائیل شناسی و حتی ایران شناسی عالمانه است. فاجعه آبسرد و تمامی اتفاقات قبلی نشان می‌دهد این امر تنها یک انتخاب نیست، یک ضرورت است.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظر شما
در زمینه ی انشار نظرات مخاطبان رعایت چند نکته ضروری است
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید خبر داغ مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است خبر داغ از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب, توهین یا بی احترامی به اشخاص ,قومیت ها, عقاید دیگران, موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه های دین مبین اسلام باشد معذور است. نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نام:
ایمیل:
* نظر: