فکر میکردیم، آن روز فرامیرسد، روزی که نه دور است و نه دیر و ستون خدشهناپذیر یا اصطلاحاً پدرخوانده این مافیا که هیچ محبوبیتی ندارد، در تندباد حوادث، قامت راست نمیکند، اما این فکر را بیهوده در سر پروراندیم، چون مافیایِ پوستکلفت کنکور همواره زورش به آموزشوپرورش چربیده، حتی همین حالا که ویروس بیهوا آمده و همه را در لاک دفاعی فروبرده، کسبوکارها را کساد کرده، اعتماد را ربوده و همه را ترسانده، همین حالا که انگار بمبی به ما وصل است و میتوانیم، ناخواسته همدیگر را به کام مرگ بفرستیم. همین حالا که بزرگترین وزارتخانه کشور با بیش از
۱4 میلیون دانشآموز و با چند ده میلیون نفر مخاطب، اسیر تصمیمهای شتابزده است، البته چندسالی میشود که آموزشوپرورش برای تکرار نشدن اشتباهات گذشته دستبهعصاست و میخواهد شاخ مافیایی را بشکند که کرونای قدر هم حریفش نشده... هرچند هنوزهم کمتر کسی رغبتی به فروریختن دیوار این مافیا و پیکره ویروسیاش دارد، ازاینرو، یکمیلیون نفر در یک رقابت ناجوانمردانه 4-3 ساعته، با خاطری مشوش و جانی مضطرب و کنارهم بودنهای زورکی، مشغول خارج کردن انبار حافظه از دانش سطحی فرّار خود میشوند تا به سؤالات چهارگزینهای پاسخ دهند. چه میشود کرد؟ در این 11 سال نهتنها زور وزیر آموزشوپرورش بلکه زور مسئولان سایر قوا هم به چنین مافیای مخوفی که منافع نامشروع چند هزار نفر را تأمین میکند، نرسیده است.
به قول احمد حج فروش- پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت، برخی تصور میکنند مافیای کنکور در مؤسسات آموزشی خلاصه میشود که آگهی تبلیغات بعضی از آنها شبانهروز در رسانه ملی پخش میشود و وزارت آموزشوپرورش مجوز آنها را صادر کرده و زور وزیر به مؤسساتی که خود مجوز داده نمیرسد!! درحالیکه چنین نیست؛ آنها سرشاخههای مافیای کنکور هستند و حذف آنها بهراحتی ممکن است اما قطع سرشاخهها قطع ریشه و تنه مافیای کنکور نیست و مشکلی را حل نمیکند، بلکه زور وزیر به ریشه و تنه اصلی مهمترین سازمان مافیایی کنکور نمیرسد؛ چراکه از قلمرو وظایف نظارتی آموزشوپرورش خارج است.
محمد بطحایی، وزیر پیشین آموزش وپرورش، بهصراحت اعلام کرده بود: «زورمان به مافیای کنکور نرسید و در مسیری افتادهایم که معلم و کارشناس برنامه آموزشی تلاش کردهاند حس پرسشگری را در دانشآموزان شکوفا کنند، اما یک مؤسسه غیرحرفهای میآید و یک کتاب حلالمسائل ارائه میدهد و همه نقشههای ما را نقش بر آب میکند». به نظر میرسد، آمار و ارقام عجیب و گردش مالی هنگفت اصلیترین دلیل ناکامی در حذف کنکور است. برخی رقمی که در این چرخه مافیایی در گردش است را معادل با نیمی از بودجه آموزشوپرورش میدانند. بر این اساس بودجه وزارتخانه حداکثر 60 هزار میلیارد تومان است که نیمی از آن معادل با
30 هزار میلیارد تومان میشود! دیماه سال 96 فرهاد رهبر، رئیس وقت دانشگاه آزاد از گردش مالی 8 هزارمیلیاردی ذینفعان کنکور خبر داد. محمدمهدی زاهدی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات هم در دیماه سال 97 تجارت مافیای کنکور را بیش از 10 هزار میلیارد تومان عنوان کرد و همین است که نمیتوان به این مافیا نگاه چپ کرد و برخلاف نظراتی که القاء میکنند: «قانون حذف و یا کاهش ضریب تأثیر کنکور، از همان اول فاقد قابلیت اجرایی بوده؛ اتفاقاً هر دو قانون از ابتدا قابلیت اجرایی داشتهاند، مشروط بر آنکه مجری اصلی قانون عزم اجرای آن را میداشت؛ اما چون اجرای قانون منافع اقتصادی مجری اصلی قانون را به خطر میانداخت، لذا از ابتدا عزم اجرای قانون را نداشتهاند و هرسال برای عدم اجرا بهانهجویی کردهاند. بااینکه تبصرههای
۴ و۵ ماده ۵ قانون سنجش و پذیرش دانشجو (مصوب ۹۲/۰۶/۱۰) دست مجری قانون را برای انتخاب حداکثر ضریب تأثیر برای سابقه تحصیلی باز گذاشته بود و مجری میتوانست در اولین سال اجرای دومین قانون (سال ۹۳) متناسب با دو سال از سه سال دوره متوسطه که امتحانات نهایی برگزار میشد، ضریب سابقه تحصیلی را به میزان دوسوم (۶۶/۷ درصد) افزایش دهد، اما مجری اصلی قانون نهتنها در سال ۹۳ بلکه پس از مادهواحده اصلاحی سال ۹۵ که پوشش امتحانات نهایی در سه سال حذف شد تا کنکور ۹۸، حاضر نشده حتی یک درصد از ضریب ۱۰۰ درصدی کنکور بکاهد و به ضریب سابقه تحصیلی بیفزاید. از سوی دیگر نگاهی گذرا به آمار چاپ کتاب در کشور نشان میدهد از هر 3 کتاب چاپشده یکی کمکآموزشی است و بااینکه صنعت نشر کاهش تیراژ چندمیلیونی را در سالهای اخیر تجربه کرده اما کتابهای کمکدرسی طی اين مدت در حدود
25 ميليون نسخه افزایشیافتهاند!! بارها در تبلیغات مختلف ادعا کردهاند با خواندن یک کتاب یا خرید یک دیویدی حتماً در رشته موردعلاقهتان قبول خواهید شد. البته که در این تبلیغات هیچ اشارهای به ظرفیت بیشازاندازه دانشگاهها و نسبت صندلیهای خالی به تعداد داوطلبین ورود به دانشگاه نمیشود. در همین زمینه با «محمدرضا نیک نژاد» از کنشگران عرصه آموزش، گفتوگو کردیم تا بدانیم چرا بهکرات، بحث تغییر نحوه سنجش
دانش آموزان و کاهش تأثیر کنکور مطرحشده اما تغییر دراینباره با پیشرفت چندانی در طی این سالها روبهرو نبوده است.
مافیای کنکور، با نهادهای فرا دولتی
لابی کرده و حتی وزیر را هم عوض میکند
از قول دبیر کل شورای عالی آموزشوپرورش گفتهشده، برنامههای تحولی ما، پشت سد کنکور زمینگیر شده، کنکور نه دانش است نه فرهیختگی، تصمیمگیری دست آموزشوپرورش نیست، مافیای اقتصادی پشت ماجراست با گردش چند دهمیلیاردی، چطور این مسئله ممکن است؟ چطور عدهای بیرون از فضای آموزشوپرورش مافیایی را در این زمینه تشکیل دادهاند و این مافیا آنقدر قدرت دارد که زمینه استعفای وزیر آموزشوپرورش را فراهم میکند.
هسته اولیه مافیا به شکل ساختاری و سازمانی در نهاد آموزش که گستردگی اجتماعی دارد، پیش از انقلاب تشکیل و بهتدریج ریشه دوانیده است، گرچه به چشم نمیآید ولی بیماریای است که تقریباً همزاد با آموزشوپرورش است. این مافیا، زندگی انگلی دارد و آسیبهایش خیلی عیان نیست. اما آثار مخرب فراوانی دارد. آموزشوپرورش 50 یا 100 سال پیش یک تعریف مشخص سوادآموزی و بعد آکادمیک داشته اما امروزه این مجموعه متمرکز بر شهروندسازی و تأثیرگذاری بر زندگی فردی و اجتماعی است و نکته دیگر این است که تعارض منافع یک نهال ضعیفی بوده که با آبیاری و کودپاشی تقویت و به یک درخت تنومند و زیانآور تبدیلشده و از هسته آموزشی کشور ارتزاق میکند، با توجه به درآمدزایی آموزشگاهها، برخی از مدیران آموزشوپرورش وسوسه شدهاند که موسسه کنکور داشته باشند و امروز این مؤسسات آنقدر قدرتمند شدهاند که وقتی دولت و مجلس میخواهند با اینها مقابله کنند و آموزشوپرورش را از این غده سرطانی نجات دهند، توانش را ندارند، البته نه اینکه زورشان نرسد، میرسد، منتها بسیاری از اشخاص حقیقی و حقوقی از این تعارض منافع بهرهمند هستند و برخی از مسئولان خودشان هم از این درآمدهای نامشروع سهم دارند، بنابراین نمیتوانند مقابل مؤسسات کنکوری قد علم کنند و حالا این مؤسسات میتوانند آنقدر قوی باشند که با نهادهای فرا دولتی لابی کرده و حتی وزیر را هم عوض کنند و تاکنون هرکس خواسته با این مافیا برخورد کند، برکنار شده است و بعد از ورود کرونا هم، این مؤسسات به شکل حضوری و آنلاین کلاس برگزار کردهاند و درآمدزایی خود رادارند.
برخی معتقدند کرونا، باعث شد مافیای کنکور فلج شود، اما ظاهراً شما به این مسئله معتقد نیستید.
خیر. این مؤسسات همچنان با شگردهای مختلف، خانوادهها و دانش آموزان را به دنبال خود میکشانند و در این 6 ماهی که مدارس تعطیل بود، بازهم به اهداف خودشان رسیدند، چون تمام انرژیشان بر درآمدزایی بنانهاده شده و راههای گریز از این حوادث و بحرانها را حتی بهتر از آموزشوپرورش بلدند. چون نظام آموزشی ما متمرکز و ناکارآمد است و تصمیمات اتخاذشده خیلی سریع در زیرشاخهها، جریان پیدا نمیکند و تقریباً فشل است اما مؤسسات کنکوری مبنای کارشان درآمدزایی است و بهنوعی خصوصی محسوب میشوند و بهسرعت در اینطور مواقع خود را بازیابی میکنند و حتی بعد از افزایش تأثیر امتحان نهایی بر کنکور، شیوههای خود را از تست خارج کرده و بر آزمون گیری متمرکز شدند. در همین بازه زمانی کوتاه هم توانستند در فضای مجازی، فیلمهایی را تهیهکرده و آموزشهای آنلاین را تدارک ببینند و دوباره خانواده و دانش آموزان
را برای حضور در این کلاسها ترغیب کنند. از سوی دیگر، مؤسساتی هستند که در اردوهای مطالعاتی نوروز امسال، با توجه به شیوع کووید۱۹ پزشک و پرستار در اردو مستقر کردند و چینش داوطلبان بافاصله مناسب بود، آنها میگفتند در این اردوی چندروزه برنامه غذایی داوطلبان جوری اصلاح میشود که ایمنی بدن شرکتکنندگان بالا برود. در اطلاعیهای که در وبسایت این موسسه آمده گفتهشده همه ملزم به استفاده از دستکش، مایع ضدعفونیکننده و ماسک هستند و محیط اردو پس از هر واحد مطالعاتی استریل میشود. در پایان این اطلاعیه نوشتهاند که خودشان هم نگران این موضوع هستند اما چون ظرفیت ثبتنام محدود است داوطلبان ثبتنام را انجام دهند. شهریه پیش آنها محفوظ میماند و متناسب با شرایط و زمان تصمیمات اخذ میشود. پس همانطور که گفتم آنها راه عبور از بحرانها را بلدند.
فارغ از کرونا و هوشمندی این مؤسسات درگذر از چالشها، مافیا کاری کرده که سؤالات کنکور دیگر از کتابهای درسی نباشد و به قولی از کتابهای تست مطرح شود. یا حداقل اینگونه القاء کردهاند که اگر فردی هرسال کتابهای تست مؤسسات مختلف را خریداری نکند، نمیتواند در کنکور موفق باشد، چرا باید خانوادهها به اینها اعتماد کنند؟
این مسئله ریشه در نفوذ آنها دارد، نفوذشان در جایجای نهاد آموزشی و چهبسا فرا آموزشی
و فرا دولتی و در بخشهای سیاسی و اجتماعی حاکمیت مشهود است و چنانچه فردی، کتابهای کنکور و تست مؤسسات مختلف را خریداری نکند، امکان پاسخگویی به سؤالات تست را ندارد و بهعنوانمثال، من بهعنوان معلم فیزیک با 25 سال سابقه گاهی نمیتوانم به برخی پرسشها، پاسخ صحیح بدهم و یا نمیتوانم در زمان مناسب به تست پاسخ بدهم. مطابق برآوردها مدتزمان لازم برای جواب دادن به هر سؤال فیزیک، 90 ثانیه است و گاهی پاسخ به یک سؤال، 4تا5 دقیقه طول میکشد و این نشان میدهد که پرسشها از استانداردهای لازم برخوردار نیست، گرچه بخشهای سبکتر هم دارد و بهگونهای طراحیشده که میانگین پاسخگویی همان 1.5 دقیقه باشد. ولی عموماً دانش آموزان بر روی سؤالات سخت، مدتزمان بیشتری را تمرکز میکنند. البته 70 تا 80 درصد سؤالات فیزیک در کنکور، ساده و متوسط است و از طرفی مؤسسات کنکوری با توجه به اینکه میخواهند از این طریق درآمدزایی کنند و پولهای هنگفتی به جیب بزنند، کاری کردهاند که آموزشگاهها، تمرکزشان را بر کتابهای کنکور و پرسشهای سخت بگذارند و با ترساندن دانش آموزان و دشوار کردن و پیچاندن سؤالها، نانی به دست آورند. اما در مورد اینکه خانوادهها چرا به مؤسسات کنکوری اعتماد میکنند، باید گفت، جهان ما جهان رسانه است و رسانهها آنقدر قدرتمندند که خانوادهها را به شکلهای مختلف تهییج کرده و بر افکار عمومی سوار میشوند. در همین صداوسیما مدام مؤسسات و کتابهای مختلف کنکوری تبلیغ میشود، بنابراین چرا نباید خانوادهها اعتماد کنند، چه قرینهای وجود دارد که آنها توجهشان به این تبلیغات جلب نشود؟ ضمن اینکه خانوادههای ما اسیر رسانه و تبلیغ هستند و اتفاقاً این مسئله یک سود و ضرر همزمانی دارد، یعنی یک سود هنگفت برای مافیای کنکور و یک آبروریزی و تحقیر کردن و آسیب بنیادین برای نهاد آموزش کشور است. یعنی آموزشوپرورش عملاً در حاشیه قرارگرفته و این مؤسسات کنکوری هستند که حتی در شرایط کرونایی تعیین میکنند دانش آموزان چه کتابهایی بخوانند و چه تستهایی بزنند تا بتوانند در کنکور موفق باشند. در این زمینه رسانهها ازجمله صداوسیما هم مقصرند، چون جهتدهی کرده و در زمان پیک و پرمخاطب، برای مؤسسات و کتابهای کنکوری تبلیغ میکنند و حتی در فضای مجازی هم اینها تبلیغات گستردهای دارند و خانوادهها در این شرایط به چیزی که میبینند و میشنوند اعتماد میکنند. حتی برخی از معلمها برای جبران عقبماندگیهای معیشتی در همین مؤسسات فعالیت کرده و از این طریق درآمد کسب میکنند درحالیکه معلم کنکوری، نمیتواند بهصورت اصولی، مطالب را آموزش دهد، فقط راه و روشهای تستزنی را بلد است، درحالیکه یکی از مواردی که همواره موردانتقاد کارشناسان آموزشی است، سؤالات چهارگزینهای کنکور است. سؤالاتی که به خاطر وجود تکنیکهای تستزنی، همه دانش یک دانشآموز را نشان نمی دهد و بهمنزله ذبح علم است. تستزنی بهعنوان یکی از فاکتورهای موفقیت در کنکور خودش یکی از عواملی است که دانش آموزان را به سمت مؤسسات آموزشی میکشاند و آموزشگاهها توانایی به بازی گرفتن افکار خانوادهها و دانش آموزان رادارند و در باغ سبزی نشان داده و اینگونه باعث فریب جامعه هدف میشوند. البته این را هم بگویم که یکی از مهمترین جامعه هدفهای مؤسسات کنکور، اقشاری هستند که به لحاظ مالی ضعیفاند. چون این خانوادهها، موفقیت فرزندانشان را در زندگی و آینده کاری منوط به کسب رتبه مناسب کنکور میدانند و حاضرند از نان شب خود بزنند تا فرزندشان بتواند آزمون کنکور را با موفقیت پشت سر بگذراد. ازاینرو شگرد اغلب این مؤسسات، دست گذاشتن روی قشر ضعیف است و خانوادهها تضمین آینده فرزندشان را در قبولی کنکور میبینند و به تبلیغات مؤسسات کنکوری اعتماد میکنند تا جایی که حتی حاضر هستند فرش زیر پای خود را بفروشند و یک پکیچ کامل درسی شامل چند دیویدی و کتاب را به قیمت چندمیلیون بخرند تا مثلاً فرزندشان پزشک شود.
به نکته درستی اشاره کردید، چون ما بعضاً میشنویم بیشتر دانشآموزان به رشته پزشکی فکر میکنند. درواقع مافیای کنکور همه دانش آموزان را به سمت این رشته هدایت میکند و خروجی این ماجرا، افزایش متقاضیان پزشکی و بی تقاضا بودن سایر رشتههاست.
نمیخواهم این عبارت را به کار ببرم و توهین کنم اما نان مافیا در تحمیق دانشآموز و خانوادههاست و چنان دارای قدرت مانور رسانهای است که اغلب دانش آموزان، رویای پزشک شدن را در ذهن میپرورانند و اگر اینگونه نباشد در این رقابت فرساینده استرسزا و نابودکننده، شرکت نمیکنند. قسمت تلختر ماجرا آنجاست که دانش آموزان از دبستان وارد این گود میشوند، درحالیکه باید شخصیت شان رشد کرده و پرورش یابد و مهارتهای ارتباطی و گفتوگو و مفاهیم صلح و شجاعت را بیاموزند نه اینکه از دوران ابتدایی به فکر مهارت تستزنی باشند. اگر آن درباغ سبز نباشد، اگر آن تحریک
14 میلیون دانشآموز و البته دانشآموزهای چندین نسل وجود نداشته باشد، خانوادهها و فرزندانشان به این بازی وارد نمیشوند و میدانند که زندگی، تست زدن و گذر از سد کنکور نیست. آنها اگر بدانند در یک دوره، از یکمیلیون یا یکمیلیون و 500 هزار نفر دانشآموزی که میخواهند در این آزمون شرکت کنند، شاید یک یا دو درصدشان، رشته پزشکی قبول شوند، دیگر تماموقت و انرژیشان را صرف کنکور نکرده و اسیر مافیا نمیشوند، چون یک یا دو درصد قبولی در رشته پزشکی، احتمالی نزدیک به صفر است و این جفاست که بسیاری از خانوادهها به دلیل بمباران تبلیغاتی از نان شب شان بزنند و فرزندشان را در آموزشگاههای کنکور ثبتنام کنند. پس بازهم تأکید میکنم که نان این افراد و مافیا و قدرت اجتماعی- سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در این است که 14 میلیون دانشآموز را برای پزشک شدن تحریک کنند و از این میزان
دو هزار نفر هم به آن هدف نمیرسند و تعدادی هم که به چنین هدفی میرسند، در یک رقابتِ سختِ فرساینده و پرهزینه مادی پذیرفته میشوند و فردا روزی اگر بهجایی برسند و مطب بزنند، از جیب مردم جبران خواهند کرد.
تعارض منافع اجازه نمیدهد بساط مافیای کنکور جمع شود
طی 10 سال اخیر نمره منفی در کنکور
40 برابر شده و این در حالی است که مردم هرساله میلیاردها تومان برای رفتن دانش آموزان به این مؤسسات کنکور و خرید کتابهای کنکور هزینه میکنند. درواقع اگر یک دانشآموز به هیچ سؤالی پاسخ ندهد از افرادی که در این مؤسسات شرکت کردهاند نتیجه بهتری خواهد گرفت. این مسئله یک پیام روشن دارد، اینکه کنکور یک کاسبی است.
ما چارهای نداریم جز اینکه اطلاعرسانی کرده و به مردم آگاهی بدهیم. منتها تعارض منافع که یکی از گلوگاههای پرقدرت و مستحکمش همین کنکور است، اجازه نمیدهد بساط مافیای کنکور جمع شود. این مافیا زور اقتصادی میخواهد. آموزشوپرورش نه میخواهد در این زمینه هزینه کند و نه میتواند با شرایط امروز چنین کاری را انجام دهد. ضمن اینکه بخشهای مختلف این مجموعه، درگیر تعارض منافعاند و خودشان هم نفع میبرند و از طرفی دولت هم در این زمینه درآمد کسب میکند. با یک برآورد ساده، اگر از هر دانشآموز برای ثبتنام در کنکور، حدود 100 تا 150 هزار تومان گرفته شود و در یکمیلیون نفر ضرب شود، رقم بسیار بزرگی خواهد شد. بنابراین دولت بهراحتی از این منبع درآمدی چشمپوشی نمیکند. در آزمون استخدام کشوری همچنین مسئلهای هست و همه اینها درآمدهای حاشیهای برای دولت است. دستکم در کوتاهمدت و میانمدت هیچ دولتی نمیخواهد دخلش را از این درآمد خالی کند. بنابراین تنها راه مقابله با این مؤسسات، آگاهی دادن به مردم است، گرچه مجموعههایی مثل آموزشوپرورش و صداوسیما و وزارت ارشاد باید آگاهیرسانی کنند اما خودشان درگیر این تعارض منافعاند و مؤسسات کنکوری میتوانند با توجه به وضعیت اقتصادی، افراد را بخرند و در این صورت دیگر راه چارهای باقی نمیماند. تصور کنید وزیری آمد و برای خود هدفگذاری کرد که با مافیای کنکور مبارزه کند اما کاری کردند که استعفا بدهد، بنابراین قدرت این مافیا را نباید دستکم گرفت. اطلاعرسانی از طریق رسانههای مستقل هم ممکن نیست چون اینها کم مخاطباند.
موسسات کنکور، آفتاب پرستانی هستند که رنگ عوض می کنند
تصور کنیم که مردم نسبت به این مسئله آگاه شدند اما بازهم مافیا به فعالیت خودش ادامه میدهد، چون اتاق فکر دارد، حتی وقتی صحبتهایی درباره حذف کنکور مطرح شد، اتفاق خاصی نیفتاد و کنکور بعد سالها هنوز بر قوت خود باقی است. درواقع مافیا، تب کنکور را افزایش میدهد تا از این طریق درآمد خود را داشته باشد و سیستم آموزشی اصلاً به نفع و به فکر دانش آموزان و مردم نیست. همانطور که شما در صحبتهایتان مطرح کردید، دانش آموزان از همان دوره ابتدایی وارد چرخه کنکور میشوند.
بله طبیعتاً مؤسسات کنکور، بنگاههای اقتصادی هستند و اتاق فکر دارند. بهعنوانمثال بعدازاینکه گفتند آزمونهای ورودی برای مدارس تیزهوشان برداشته میشود، آموزشگاهها تمرکزشان را روی کتابهای درسی گذاشتند تا کمتر شکل و شمایل آزمونی داشته باشد و بیشتر مفهومی باشد. اینها آفتابپرستانی هستند که با توجه به خواست جامعه و تصمیمات اتخاذشده، رنگ عوض میکنند. وقتیکه وزیر سابق گفت، میخواهم کنکور را حذف کنم، آنها بخش زیادی از انرژیشان را روی امتحانات نهایی گذاشتند و آنجایی که وزیر گفت، میخواهم تأثیر امتحانات نهایی را افزایش دهم، تبلیغ آموزشگاهها به این سمتوسو رفت که بچهها را برای امتحان نهایی آماده کنند و این امتحانها هم با توجه به نفوذی که مافیا دارد، شکل و شمایل سختتری به خود گرفت. پس این ساختار مافیایی، شکل خودش را با توجه به شرایط بهروز میکند و آن دستگاه تحمیق را به اشکال مختلف و با توجه به تغییرات اجتماعی، به کار میگیرد و با اعمال یک سری تغییر و تحولات، سود نجومی کسب میکند. بنابراین مافیای کنکور، بیکار ننشسته و در اتاق فکرش مطابق با تغییر ذائقه و نگرش مردم، راه و روشی را برای جذب افراد بیشتر پیدا میکند و حتی بسیاری از خانوادههای مرفه، در حال آماده کردن فرزندانشان از مقطع پیشدبستانی برای کنکور هستند.
ثبتنام در آزمون، صدها میلیارد تومان برای دولت درآمد دارد
گاهی آمارهایی ارائه میشود، مبنی براینکه تحصیلکردههای بیکار که فارغالتحصیل دانشگاه هستند، 38 تا 40
درصدشان بیکارند، بنابراین شرکت در کنکور و رفتن به دانشگاه چه اهمیتی دارد؟ چرا خانوادهها مسیر پیشرفت را در دانشگاه رفتن فرزند و اساساً شرکت در مؤسسات کنکور میدانند؟
ببینید در حال حاضر بسیاری از خانوادهها میدانند که راه موفقیت فرزندشان کنکور و ورود به دانشگاه نیست و دانش آموزان هم میدانند که دوره دانشگاه رفتن تمامشده؛ شاید در آینده به شکل و فرم دیگری باشد. طبق آمار 92.5 درصد دانشگاههای ما پولی هستند و کنکور نیاز ندارند. اما همین ثبتنام در آزمون، صدها میلیارد تومان برای دولت و برگزارکنندگان آن درآمد دارد. و باز طبق آمار، خانواده ها نزدیک به 20 هزار میلیارد تومان خارج از آموزشوپرورش، هزینه میکنند. این میزان یکسوم بودجه آموزشوپرورش است و چهبسا هزینه خانوادهها بیشتر از این مبلغ است. بهعنوانمثال قیمت کتاب فیزیک، 12 هزار تومان است ولی برای خرید یک کتاب کمکآموزشی که کنکوری هم نیست باید 100 هزار تومان هزینه کرد، یعنی 10 برابر آن 12 هزار تومان. بنابراین هزینه تحصیل در کشور ما، با توجه به مانور رسانهای مافیای کنکور درزمینهٔ کتاب تست و آموزشگاه، بسیار گزاف است. اما اغلب خانوادهها میدانند، اگر فرزندانشان به دانشگاه هم بروند و فوقلیسانس هم بگیرند باز بیکارند و یا با یک حقوق ناچیز کار میکنند. بنابراین کنکور یک گذرگاه برای موفقیت نیست و چنین تعریفی رنگباخته است.
برخی در شورای عالی آموزشوپرورش اجیرشده مافیای کنکورند
چند سال پیش خبرگزاری فارس در گزارشی نوشت، «بسیاری از مدرسان مؤسسات کنکور، اصلاً مدارک دانشگاهی ندارند. آنها تا پیش از پروبال گرفتن موسسهشان یک معلم عادی بودهاند اما حالا خانههای میلیاردی در بهترین مناطق تهران دارند. چند وقت پیش
۱۰ ماشین آخرینمدل از BMW وارد ایران شد که ۹ تای آن متعلق به همین بهظاهر اساتید بود!» به نظر شما چه کسی مسئول این اتفاق است؟ چرا متولیان امر سکوت اختیار کردهاند. حالا همه مردم بیش و کم از این مافیا شنیدهاند و خواندهاند اما بازهم فرزندانشان را به این مؤسسات میفرستند.
باور ندارم که از 10 اتومبیل آخرینمدلی که واردشده، 9 تای آن برای مدرسان مؤسسات کنکوری باشد، چون کسانی که برای مافیای کنکور کار میکنند در برابر قدرتهای اقتصادی و مافیای خارج از آموزشوپرورش عددی نیستند. به فرض هم که چنین مسئلهای باشد، این افراد را معلم نمیدانم. نزدیک به صد درصد آنان که در نظام آموزشی کار میکنند، بهصورت حرفهای عمل کرده و اگر وضع معیشت شان خوب نباشد به سراغ شغلهای خارج از آموزشوپرورش خواهند رفت. بنابراین درصد کم یا نزدیک به صفر، وارد مافیای کنکور شده و درآمدهای بالایی کسب میکنند. حتی بسیاری از مدرسان کنکور، اصلاً معلم نیستند، اینها خودشان وارد بازار آزاد کنکور و آموزشگاه و کتاب درسی شده و قدرت گرفتهاند. اما مسئله تعارض منافع وجود دارد، از یک سو آموزشوپرورش و آموزش عالی، مسئول مستقیم هستند و از سوی دیگر، موجودیت و هستی سازمان سنجش هم با کنکور گرهخورده و این سازمان صرفاً آزمون سراسر برای ورود به دانشگاه را برگزار نمیکند، چون سازمان سنجش آنقدر قدرتمند شده که تمام آزمونهای کنکور را برگزار میکند و در تمام این آزمونها از لیسانس به فوقلیسانس و از فوقلیسانس به دکترا، پولهای هنگفتی جابه جا میشود و فارغ از درآمدزایی مؤسسات، رقم ثبتنامها 150 تا 200 هزار تومان است. من همیشه می گویم، پول مثل سیاست پدرسوخته است، هر جا وارد شود، روابط را به سود خودش تغییر میدهد. در حال حاضر این پول وارد چرخه آموزش شده و روابط را تغییر داده است. حالآنکه وظیفه آموزشوپرورش شهروندسازی و پرورش افراد است اما تمام این وظایف به حاشیه راندهشده و صرفاً مأموریت دانشآموز، موفقیت در کنکور است. پس آموزشوپرورش خودش بخشی از مشکل است. در شورای عالی این مجموعه و در بین معاونین و افراد در سطوح بالا و حتی وزارتخانه، کسانی هستند که مدارس غیرانتفاعی دارند و یکی از دلایل موجودیت این مدارس، کنکور است. اینها دانش آموزان را برای تستزنی و شرکت در آزمون آماده میکنند. نمیتوان قدرت اینها را دستکم گرفت، هر وزیری هم که بر سرکار بیاید با دستاندازهایی روبهرو میشود و وقتی وارد این بازی خطرناک میشود، از چرخه حذفشده و آنقدر تحتفشار قرار میگیرد که بیخیال مسئله کنکور شود. آنهم در شرایطی که افرادی از شورای عالی آموزشوپرورش و انقلاب فرهنگی در این زمینه دست دارند و بعضاً بخشی از مافیا هستند و یا اجیرشدهاند. با این وصف چگونه میتوان به مبارزه با مافیا برخاست؟ خانوادهها هم اطلاعات چندانی ندارند و بهرغم وجود مافیای کنکور و اطلاعرسانی دراینباره، بازهم بیاطلاعاند. اما نشانههایی وجود دارد که حاکمیت قصد مقابله با این جریان و تعارض منافع را دارد.
چه راهکاری میتوانید برای وضع موجود ارائه دهید، با توجه به اینکه مسئولان هم از این آزمون بزرگ استقبال میکنند تا جایی که در این ایام کرونا، همچنان دغدغه برگزاری کنکور رادارند.
راهکار همان حذف کنکور است که سالهاست در کوچهپسکوچههای ساختار سیاسی کشورگیر کرده و این اتفاق بسیار مفید فایده است، چون کنکور عملاً کارآیی ندارد و در حدود 93 درصد
دانشگاهها پولی هستند، براین اساس باید دانشگاههای معتبر را پایش و بهصورت منطقهای و کشوری، اینها آزمون ورودی را برگزار کنند. چنین اقدامی در دانشگاههای خارج کشور دههها در حال اجراست و کنکور به شکل و شمایل ما، در کمتر کشوری برگزار میشود. البته ژاپن و چین هم درگیر همین وضعیتاند و صرفاً موضوع کنکور مختص کشور ما نیست اما بهترین راهکار همان حذف کنکور است.
در این سالها از برخورد با مافیای کنکور سخن گفتهشده، از حاجی میرزایی که معتقد است، پدیده کنکور تمام نظام آموزشی ما را به گروگان گرفته تا حاجی بابایی که در قامت وزیر سابق آموزشوپرورش عنوان کرده، مبارزه با مافیای کنکور را باید از بدنه دو وزارتخانه علوم و آموزشوپرورش آغاز کرد و البته بطحایی هم تلاشهای بسیاری داشت تا از سد این مافیا بگذرد، چرا نتوانستند، چرا نشد؟
پاسخ در این پرسش نهفته است. چون منافع و قدرت اقتصادی مؤسسات کنکور بالاست و تصمیمات مسئولان را با توجیهات و پولهایی که دراینبین ردوبدل میشود، تغییر داده و اعمالنفوذ میکنند، درعینحال افراد تصمیمگیرنده، امتیازهایی دارند که میتوانند به این واسطه، تصمیمات خود را تغییر دهند.
روزنامه رسالت_مرضیه صاحبی