به گزارش خبرداغ به نقل از جام نیوز، سعید مراغه چیان ، اسطوره باشگاه استقلال مهمان دوربین طرفداری بود. مراغه چیان ۱۴ سال از دوران ورزشی خود را در استقلال سپری کرد. کسی که کاپیتان آبی ها در دهه شصت بود. کسی که بازی های خاطره انگیزش همیشه در ذهن هواداران فوتبال باقی خواهد ماند. اکنون سامان خدایی در برنامه حریم خصوصی چهره ها به سراغ این چهره بزرگ فوتبال رفته است:
آقای مراغه چیان خیلی ممنون که مقابل دوربین ما قرار گرفتید.
من هم به مخاطبان طرفداری و فوتبالی ایران سلام می کنم.
جناب مراغه چیان، با توجه به سابقه ای که شما در استقلال دارید، الان می توانستید سرپرست یا مدیرعامل باشگاه باشید اما چنین اتفاقی نیفتاده است. دلیل دوری شما چیست؟
بیشتر بخوانید:
خبر فوق العاده و امیدوارکننده برای پرسپولیسی ها
زمانی که من در استقلال بازی می کردم، تقریبا می توان گفت این تیم را من جمع جور کردم. آقایان کردنوری و پورحیدری بودند و تقریبا همه کاره تیم آقای کردنوری بودند. ایشان به من اعتماد داشتند و با من مشورت می کرد. بازیکنانی چون مجید نامجو مطلق، جعفر مختاری فر، بیژن طاهری و رسول غنی زاده را همگی من آوردم تا تیم جمع و جور شد. تیم دستم بود و بعد از ترک استقلال توسط من که بزرگترین اشتباهم بود، تیم دست گروهی دیگر افتاد. به قول آقای خوانساری که گفته بود تو مثل علی پروین برای استقلال هستی. وقتی که به دارایی هم رفتم، تیم در رتبه شانزدهم جدول قرار داشت. به لطف خدا و با زحمت بچه ها تیم را به رتبه دوم جدول رساندیم در حالی که ما فقط ۱۳ بازیکن داشتیم! به خاطر دارم آقای جعفرزاده به من گفت یکی آمده و ۷ نفر را با خود آورده و گفته فقط مراغه چیان نباید باشد. یعنی دیدند در هر صورت باید زیر دست من باشند. به هرحال شرایط به گونه ای پیش رفت که بازگشت من به استقلال سخت شد و برخی می ترسیدند من به استقلال برگردم. حتی سالی که آقای افشارزاده مدیرعامل استقلال بودند، آقای سجاد که معاون وزیر ورزش بودند به من گفتند که به باشگاه استقلال برو تا سرپرست این تیم شوی. فردای آن روز رفتم و پس از چند روز رفت و آمد و امروز و فردا شدن، آقای افشارزاده به من گفت حقیقتش را بخواهی برخی گفته اند ما نمی توانیم با آقای مراغه چیان کار کنیم.
سعید مراغه چیان: عده ای ترس داشتند که من به استقلال برگردم
دلیلش را نگفتند؟
دلیلش را باید بدانید. می دانستند که اگر من به استقلال بروم می توانستم بار دیگر آنجا را قبضه می کنم که اصلا همچین چیزی نیست. در وجودم صداقت هست و اگر من اینجور بودم، کاپیتانی را به ناصر نمی دادم. به خاطر احترام بزرگ تری، کاپیتانی را به حجازی دادم. خود ناصر را هم من به استقلال آوردم، البته با کمک آقایان پورحیدری و کرد نوری. زمانی که با آقای کردنوری صحبت کردم ایشان گفتند خودت کاپیتان باش اما رویم نشد، به هرحال حجازی از من بزرگتر بود و کاپیتانی را به او دادم. اما در زمین بازی هم بازیکنان می گفتند “سعید دستور حمله”. به هرحال عده ای ترس داشتند که من وارد استقلال شوم در حالی که هیچ مورد خاصی نبود. از تیم های خیلی بزرگی هم پیشنهاد داشتم اما به خاطر برگشتن به استقلال تمام آنها را رد کردم. البته که اشتباه کردم و باید یکی از آن پیشنهادات را قبول می کردم. به هرحال الان آنهایی که ادعای استقلالی بودن می کنند، مطمئن باشند که در آن زمان اسمی از آنها در تیم نبود.
مسئله دادن بازوبند به ناصر حجازی را مطرح کردید. در آن زمان برخی می گفتند که سعید مراغه چیان چون دوست ندارد پرویز مظلومی کاپیتان باشد، به این علت بازوبند را به ناصر حجازی داده است.
نه اصلا اینجور نیست. آن موقع کاپیتان اول تیم من بودم و بعد از من، پرویز مظلومی. اتفاقا من خیلی با پرویز رفیق بودم و چنین چیزهایی بین ما نبود ولی کاپیتان من بودم و تصمیم گرفتم بازوبند را به حجازی بدهم.