ایلنا: مهدی فخیم زاده در این مصاحبه به نقل خاطراتی پرداخته که بخشهای مهمی از ناگفتههای سینمای ایران را در دل خود دارد.
[ناگفتههای مهدی فخیمزاده از سینمای قبل از انقلاب، ساخت سریالهای مذهبی و شیوه ممنوعالکاری برخی بازیگران قبل از انقلاب]
مهدی فخیم زاده میگوید: در جو انقلابی بعد از سرنگونی رژیم شاهنشاهی به افرادی مانند من و سیروس الوند کاری نداشتند و فقط برخی افراد شناخته شده و سلبریتی را احضار کردند اما برای هیچکدامشان حکم دادگاهی و ممنوعالکاری صادر نکردند بلکه مثلا اعلام میکردند که فلانی در فیلم نباشد، همین امر به معنی ممنوعالکاری بود.
آیا شما هم معتقدید ورود پولهای شبههدار و کثیف باعث افزایش تولید و ارائه فیلمها شده است؟
من از زمانی که مباحثی همچون پولشویی و ورود پولهای کثیف به سینما مطرح شد آن را مستدل نمیدانستم زیرا برای پولشویی و از بین بردن پول کثیف، سینما به هیچ عنوان جای خوبی نیست و اگر کسی تخلفی بکند و اگر بخواهد مثلا با ساخت چند فیلم وضعیت پولهایش را بپوشاند بدتر لو میرود زیرا سینما ویترین است و باعث میشود که افراد، بیشتر دیده شوند و اگر کسی وارد سینما میشود تمایل دارد که از این ویترین استفاده کند تا بیشتر دیده شود و سینما به هیچ عنوان جای مناسبی برای پوشش دادن به مسائلی همچون پولشویی یا تمیز کردن پول نیست.
جو انقلابی بعد از سرنگونی رژیم شاهنشاهی بدین شکل بود که زمامداران امور میگفتند سینماگران قدیمی در راستای اهداف انقلاب کار کنند ولی فرصت به جوانها نیز برای حضور پررنگتر داده شود اما فضا آنقدر درهم بود که همه دستور کلی را اجرا نمیکردند و هر کسی براساس سلیقه خودش رفتار میکرد.
البته همان زمان نیز با کسانی که خیلی مشهور نبودند مانند من و سیروس الوند کاری نداشتند و فقط برخی افراد شناخته شده و به اصطلاح سلبریتی را احضار کردند اما برای هیچکدامشان حکم دادگاهی و ممنوعالکاری صادر نکردند بلکه مثلا در زمانی که شما در دهه 60 تقاضای پروانه ساخت میکردید و بعد اعلام میکردید که فلان بازیگر قبل از انقلاب در فیلمت حضور دارد به ما اعلام میکردند که فلانی نباید باشد، همین امر به معنی ممنوعالکاری بود و بیشتر نظر شخصی مدیر و با هدف حفظ میز انجام میشد زیرا میز مدیران فرهنگی تا ابتدای دهه 70 به شدت لرزان بود و گروههای بسیاری در حوزه فرهنگ فشار وارد میکردند تا مدیران خودشان را بر سر کار بیاورند.
برخی از بازیگران همچون سعید راد و محمدعلی فردین چند فیلم در دهه 60 بازی کردند اما دوباره اجازه فعالیت پیدا نکردند. چرا؟
همه اتفاقات به دلیل شرایط متشنج و جوی بود که برخی گروهها با همراهی برخی رسانهها ایجاد میکردند و به هیچ عنوان امروز نمیتوان شرایط آن موقع را درک کرد. مثلا سعید راد همراه با جمشید هاشمپور که آن زمان به جمشید آریا معروف بود، فیلم سینمایی "عقابها" را به کارگردانی سامان خاچیکیان بازی کرد که یک فیلم انقلابی بود و با استقبال مردم مواجه شد اما بعد از نمایش فیلم، همه کسانی که در این فیلم حضور داشتند، ممنوعالکار شدند آنهم به این دلیل که گروههای فشار اعتراض کردند که چرا باید یک فیلم انقلابی با حضور بازیگر قبل از انقلاب و به کارگردانی یک ارمنی ساخته شود و انوار نیز برای آنکه بتواند جو متشنج را مدیریت کند و اعتراضها فروکش کند، اعلام کرد که همه این هنرمندان ممنوعالکار شدند اما نمیتوانست فیلم را توقیف کند زیرا اگر فیلمی را که پروانه ساخت و نمایش دارد، توقیف کند آن وقت تهیهکنندگان دست به واکنش میزدند و تولید متوقف میشد.
شما هم به سراغ این بازیگران رفتید؟
نه من هرگز برای حضور در آثاری که کارگردانی کردم به سراغ بازیگران قبل از انقلاب نرفتم. البته اگر مشکلی برای بازیگری پیش میآمد تلاش میکردم تا حل شود. مثلا یکبار یکی از بازیگران را به دلیل شباهت به بازیگر دیگری در قبل از انقلاب ممنوعالکار کردند که من با ادله ثابت کردم که اشتباه شده است یا زمانی که بهمن مفید به ایران آمد بسیار تلاش کردم که او دوباره در سینما و تلویزیون نقشآفرینی کند اما موافقت نکردند.
البته یکبار در تلویزیون و در زمان ساخت سریال "بیصدا فریاد کن" عبدالعلی همایون که پیر شده بود به دیدن من آمد و من میدانستم اگر به مسئولان صداوسیما اعلام کنم که میخواهم به او نقش بدهم آنها سابقه وی را بررسی میکنند و به او اجازه کار نمیدهند زیرا دنبال دردسر نبودند اما من یک نقش معمولی و پزشکی در بیمارستان را به او دادم و شش روز نیز سر صحنه بود اما به هیچ عنوان خبرش را اعلام نکردم و به روابط عمومی سریال نیز گفتم که اطلاعرسانی نکنند.
البته متاسفانه چند روز بعد از پایان فیلمبرداری و قبل از پخش سریال عبدالعلی همایون درگذشت و تصاویر وی در آن سریال به عنوان آخرین نقشآفرینی او ثبت شد و دخترش نیز از ما بسیار تشکر کرد و گفت که پدرش آن شش روز را جزو یکی از بهترین روزهای زندگیاش میدانست.
درباره بازیگران زن وضعیت چگونه بود؟
وضعیت درباره بازیگران زن بسیار بدتر بود و حتی کسانی که چهرههای شناخته شده معروفی نیز نبودند باز اجازه نداشتند بعد از انقلاب فعالیت کنند و ما باید از بازیگرانی استفاده میکردیم که سن آنها بالا رفته باشد و دیگر شبیه چهرهشان قبل از انقلاب نباشند. مثلا من با فخری خروش در فیلم "زخمه" همکار بودم و نقش زن و شوهر را ایفا میکردیم، بعد فخری خروش در فیلم "مترسک" ایفای نقش کرد و در جشنواره فیلم فجر میخواستند به او جایزه بدهند اما انوار اعلام کرد اگر به او جایزه بدهید گروههای فشار جنجال درست میکنند و دیگر اجازه نمیدهند تا او کار کند.
در دهه 60 نام عزتالله انتظامی، علی نصیریان و جمشید مشایخی به عنوان هنرمندان تئاتر مطرح شد که به سینما آمدند و به خوبی جانشین برخی بازیگرانی شدند که بعد از انقلاب اجازه فعالیت نداشتند. البته فیلمنامههایی که در آن زمان و در دهه 60 ساخته میشد داستانهایی داشت که بازیگران قبل از انقلاب نمیتوانستند یا نمیخواستند در آن فیلمها حضور پیدا کنند و بازیگران تئاتر که اکثرا آکادمیک یا تجربی تئاتر را فراگرفته بودند بهترین جایگزین بودند. ضمن آنکه ورود آنها تاثیر مثبتی بر سینما گذاشت. مثلا دورخوانی قبل از حضور در سر صحنه، جستجو درباره شخصیت، کار بازیگر روی خود و نظم در زمان فیلمبرداری ازجمله ویژگیهایی بود که با حضور هنرمندان تئاتر در سینما تقویت شد.
چرا شما بعد از ساخت سریالهای تاریخی همچون "تنهاترین سردار"، "ولایت عشق" و چند سریال پلیسی با صداوسیما همکاری نکردید و به سینما بازگشتید؟
من همیشه از تلویزیون پیشنهاد داشتم و بعد از ساخت آخرین سریالم "فوق سری" پیشنهادات زیادی از تلویزیون داشتم و حتی به من پیشنهاد شد که سریالی تاریخی درباره شیخ بهایی، امام حسین(ع) بسازم یا سریالی در سه مقطع (از تولد تا بعثت، از بعثت تا فتح مکه، از فتح مکه تا رحلت) درباره حضرت محمد(ص) بسازم و حتی رسول جعفریان پژوهش و تحقیقات سریال را انجام داد اما من نپذیرفتم زیرا سریال تاریخی توانایی و انرژی زیادی میخواهد و البته دردسرهای بسیار زیادی دارد.
من در هنگام ساخت سریال "ولایت عشق" استرس زیادی را تحمل کردم و آن زمان تازه سیستمی وارد کشور شده بود که میتوانستیم بر روی شخصیتی که نقش معصوم را بازی میکند هاله نور بیندازیم تا مشکلی نداشته باشد و رضاداد که مدیر تولید سیمافیلم بود به من و پرتو گفت که این سیستم را امتحان کنیم.