به گزارش خبرداغ به نقل از انتخاب، یک آسیبشناس اجتماعی تاکید میکند: «بهنظر میرسد مساله افزایش قیمت بنزین تنها یک بهانه بود. نداشتن احزاب واقعی، نبود نهادهای غیردولتی (NGO) به اندازه کافی، فرصت ندادن به جوانان برای بیان عقاید و نظرات و... ما یک انرژی انباشته را در میان عموم مردم، علیالخصوص قشر جوان جامعه داشتیم که موضوعی همانند بنزین بهانهای برای انفجار آنها بود.»
هادی معتمدی، روانپزشک و آسیبشناس اجتماعی در گفت و گو با خبرنگار «انتخاب» در ارتباط با ابعاد روانشناسی اجتماعی روند اعتراضات و تحولاتی که بعد از سهمیهبندی و فزیش قیمت بنزین اتفاق افتاد، بر این باور است که نفس قضیه مثبت است. به نظر میرسد طیف بالای جامعه از یارانه اقشار ضعیفتر بهره میبردند و شاید دولت آقای روحانی یا دیگران زودتر از اینها در این زمینه میبایست اقدام میکردند و قیمتها را به سطح جهانی میرساندند اما نه اینگونه که چند سال نرخ ثابت نگه داشته شود و میان مجلس دولت تعارف وجود داشته باشد یکباره قیمت بالا برود.
این آسیبشناس اجتماعی پیرامون اعتراضات مردم نسبت به موضوع گران شدن بنزین، تاکید کرد: «بهنظر میرسد مساله افزایش قیمت بنزین تنها یک بهانه بود. نداشتن احزاب واقعی، نبود نهادهای غیردولتی (NGO) به اندازه کافی، فرصت ندادن به جوانان برای بیان عقاید و نظرات و... ما یک انرژی انباشته را در میان عموم مردم، علیالخصوص قشر جوان جامعه داشتیم که موضوعی همانند بنزین بهانهای برای انفجار آنها بود. اینکه عدهایی از مساله سو بهرهبرداری کنند جای خود دارد اما مسئولیت مستقیم آنها متوجه خود ما است.»
وی افزود: «اینکه ما نمیدانیم چگونه انرژی اعتراض را در میان مردم تخلیه کنیم و تهدید آنها را حتی به فرصت تبدیل کنیم، موضوعی است که آسیبشناسی درستی در این زمینه انجام نگرفته است. این که ادعا میشود عدهای از آن سوی مرز، خط دهی میکنند خود مساله است. واقعیت این است که از آن سوی مرز کارشناسان و متخصصانی ویژه وجود دارند که رفتار مردم را آسیبشناسی و مورد تحلیل روانشناختی قرار میدهند و میدانند بر کجا انگشت بگذارند. متاسفانه آسیبشناسی روانشناختی، واکنشهای مردم نسبت به افزایش قیمت بنزین به فراموشی سپرده شد.»
معتمدی در بخشی دیگر از گفتههای خود تصریح کرد: «اعتراضاتی که نسبت به موضوع بنزین و قبل از آن در دی 96 و سال 88 اتفاق افتاده بود، نباید به شکل قاطعانه به عنوان بحث نبود اعتماد عمومی به دولت مورد تحلیل قرار بگیرد. واقعیت این است که در ابتدا مساله باید این باشد که اعتماد عمومی نسبت به دولت در دوران مختلف در چه سطحی بوده است. زمانی بحث سیستم سیاسی مطرح میشود ما شاهد هستیم که بخشی بزرگ از مردم در 22 بهمن و شاید در همین چند روز برای محکومیت اعتراضات و اغتشاشات اخیر به خیایانها بیایند و حتی شاید برخی از افرادی که در میان معترضان بودند، خود در این راهپیمایی محکومیت حضور پیدا کنند. یعنی اعتراض به روشهای غلط دولت، با موضوع اعتماد با کلیت نظام متفاوت است. متاسفانه در سیستم دولتی ما چنین درک درستی وجود ندارد و هر مخالفتی را مخالفت با نظام تلقی میکنیم. به افرادی که اموال عمومی را تخریب کردند، نمیتوان گفت معترض؛ آنها آشوبگر هستند و باید به مجازات خود برسند اما کسانی که معترض به دولت بودند به نظام اعتماد داشتند ولی مخالفت سیاست دولت بودند. کسانی که تخریب کردند، از اساس اعتمادی به سیستم ندارند و تغییر در رویکرد آنها نیر ایجاد نخواهد شد.»
این روانپژشک در بخشی دیگر از گفتههای خود تصریح کرد: «بخشی بزرگ از جامعه به شرط کنترل تبعات اقتصادی، با افزایش قیمت بنزین موافق هستند. نفس مساله خوب است اما روش اجرای آن متاسفانه بسیار ناقص است. اگر میخواستید تبعات اجتماعی مساله را کنترل کنید، باید از یک ماه قبل به مردم یارانه پرداخت میشد تا شهروندان احساس کنند پول بنزین را در جیب دارند تا این نوع کنشها اتفاق نمیافتاد. متاسفانه در مجموعه تصمیمگیرندگان دولتی هیچگونه آسیبشناسی اجتماعی از مساله نشده بود و شاهد این مشکلات بودیم.»