بیماری و جراحی یکی از دلایلی است که باعث شده مدتی در این زمینه کمکار باشد. البته دلایل دیگری هم دارد. با این وجود فعالیتش را در سایر زمینههای هنری دنبال میکند. ضمن اینکه دلتنگ تلویزیون و مردم است.
به مناسبت یک عمر تلاش در اجرا و گزارشگری، جامجم با وی گفتوگویی داشته که خواندن آن برای علاقهمند به هنر به خصوص اجرا و بازیگری خالی از لطف نیست.
شما هم در زمینه موسیقی فعالیت میکنید و هم بازیگری و اجرا. شروع کار هنری شما به کدام یک از این هنرها برمی گردد؟
من از کودکی به دلیل اینکه در یک خانواده هنرمند بزرگ شدم، به موسیقی و بازیگری علاقه داشتم و در همان دوران جسته و گریخته در جمع خانواده کار میکردم. حتی آپارات هم ساختم. تا اینکه به موسیقی هم علاقهمند شدم و خوانندگی را از دوران نوجوانی آغاز کردم. بعد از آن با ورود به رادیو در برنامه «صبح جمعه با شما» گوینده شدم و با زندهیاد منوچهر نوذری کار کردم و بعد وارد تلویزیون شدم و در شبکه دو با داریوش کاردان کار کردم. در آن دوران شیوه برنامهسازی خیلی تفاوت داشت و برنامههای شاد خیلی ساخته میشد. حتی پیامهای مهم اخلاقی و دینی هم در یک فضای شاد به بینندهها منتقل میشد.
در همان سالها کار ساخت موسیقی فیلم هم انجام دادید؟
بله، موسیقی فیلم «زرخرید» را ساختم و خودم هم خواندم. همزمان در مطبوعات هم فعالیت میکردم. ضمن اینکه برای خوانندهها هم پس از انقلاب آهنگسازی کردم. تا اینکه سال ۱۳۶۰ سیمای اقتصادی پخش شد و من هم یکی از بازیگران این مجموعه بودم. جالب اینکه در سالهای جنگ و زیر بمباران مجموعههای جذاب خوبی کار کردیم. حتی با لباس و گریم کار به خانه میرفتیم تا والور بیاوریم. چون استودیو خیلی سرد بود.
خاطرم هست که قرار بود سریال هم بسازید.
بله، اما اولین بار نیست که سریال میسازم. من کلی تلهفیلم برای تلویزیون نوشتم و ساختم. ده سریال برای راهنمایی و رانندگی ساختم که پخش شد و باعث شد در ذهن مردم بماند. چند وقتی هم هست که فیلمنامه سریالی را نوشتهام، اما هنوز شرایط مهیا نشده که بسازم. اما به شما اطمینان میدهم که سریال فوقالعادهای خواهد شد.
موضوع سریالتان چیست؟
یک کار عرفانی و مذهبی بسیار جذاب است. چون ممکن است که عدهای سوژه را کپی کنند، نمیتوانم راجع به آن زیاد توضیح بدهم. اما امیدوارم هرچه زودتر شرایط مهیا شود تا بتوانم آن را بسازم.
با این همه فعالیت چه اتفاقی افتاد که سالها از تلویزیون فاصله گرفته اید؟
حدود چهار سال درگیر بیماری و جراحی بودم، اما به غیر از بیماری خب شرایط هم مهیا نیست و کسی من را دعوت نمیکند. وگرنه من هنوز هم علاقهمند به کار در تلویزیون هستم. چون من بچه تلویزیون هستم و دلم برای کار تنگ شده است. حتی مردم هم که من را میبینند، مدام سوال میکنند که چرا نیستی و من پاسخی برای این سوال ندارم. حتی به عنوان مهمان هم در برنامهها من را دعوت نمیکنند. من خواننده تلویزیون هستم و از دهه ۷۰ به صورت حرفهای کار کردم و حدود ۳۰ کار برای تلویزیون خواندهام. آلبوم جدید من درباره امام زمان (عج) است. در صورتی که من فکر میکنم بهتر است جوانها از تجربیات من و امثال من استفاده کنند؛ یعنی جایی و فرصتی را در نظر بگیرند تا ما بتوانیم تجربیاتمان را در اختیار جوانها قرار دهیم. من خیلی از پیشکسوتها را سراغ دارم که از بیکاری و گوشهنشینی و اینکه فراموش شدهاند انتظار مرگ را میکشند. به نظرم بهتر است پیش از اینکه بمیرند، سراغشان را بگیریم و فراموششان نکنیم. خودم به تنهایی میتوانم برنامههای شادی را برای مردم تولید کنم. پیشنهاد کار از طرف برخی تلویزیونهای خارجی هم داشتم، اما خودم قبول نکردم. چون با وجود اینکه سفرهای زیادی به کشورهای دیگر داشتم، اما نمیتوانم هیچ جایی جز ایران و در کنار مردم زندگی کنم، بنابراین دوست دارم بار دیگر در تلویزیون خودمان کار کنم.
این روزها را چطور میگذرانید؟ شنیدم نقاشی و مجسمهسازی هم میکنید؟
بله از دوران کودکی نقاشی میکردم. چند سال قبل هم فرانسه رفتم و نمایشگاه برگزار کردم و نقاشی هایم جایزه هم گرفتند. الان هم ۱۲۰ تا تابلو برای بچههای بیسرپرست دارم که میخواهم به نفع خیریه بفروشم. آلبوم موسیقی جدیدم را هم برای بیماران صرع اهدا کردم. اما متاسفانه حمایتم نمیکنند. اولین کسی که سیر انقلاب را در دهه ۶۰ در نمایشگاه بینالمللی و وزارت کشاورزی دکور زد من بودم. به همین دلیل از برخی کملطفیها دلخورم.
چقدر مخاطب برنامهها و سریالهای تلویزیون هستید؟
فضای برخی سریالها را نمیپسندم. چون خیلی تلخ و سیاه شده و مدام صحنههای مرگ و میر را نشان میدهند. دوست دارم فضای سریالها شاد باشد تا مردم روحیه بگیرند. در مورد اجرا هم فقط برخی از اجراها را میپسندم. البته ادعا ندارم، اما فکر میکنم تعدادی از مجریهای جوان بیشتر باید آموزش ببینند و این نیاز برایشان به شدت احساس میشود. البته مجریهای کاربلد و حرفهای هم داریم، اما متاسفانه تعدادشان کم است.
فکر میکنید الان چه اتفاقی باید بیفتد تا شما را خوشحال ببینیم؟
از مدیران محترم صداوسیما میخواهم هوای پیشکسوتها را بیشتر داشته باشند و شرایطی را مهیا کنند تا ما بتوانیم تجربیاتمان را به جوانها به صورت رایگان منتقل کنیم. البته میدانم که آقای علی عسکری خودشان برنامههای خوبی در این زمینه دارند و سعی در راضی نگه داشتن مخاطبان دارند. اما شاید مشغلههای کاری کمتر به ایشان اجازه میدهد که به این مسائل توجه کنند. در آخر اینکه من دوست دارم بار دیگر به تلویزیون برگردم و برای مردم اجرا کنم.
من، شهاب حسینی را کشف کردم
میتوانم
بگویم من ابداعکننده نوعی از گزارشها در تلویزیون بودم. چون آدمی که با
مجموعهای از هنرها آشنایی دارد، قطعا ریتم و فن بیان را هم میشناسد. به
همین دلیل میتواند در کار خود خلاقیت داشته باشد. من گزارشگر جدی نبودم و
با مردم شوخی میکردم و به نوعی بازی هم میکردم. به همین دلیل مردم اجرا و
گزارشهای من را دوست داشتند.
من هم سر ذوق میآمدم و کلی در گزارشها خلاقیت پیدا میکردم. اتفاقا خیلی از گزارشهایی که میگرفتم، پربیننده بود. سال ۱۳۷۰ اولین گزارش را درباره آوارگان عراقی گرفتم و برای آنها کمک جمع کردیم. میتوانم بگویم که جشن نیکوکاری را من و دوستانم در رادیو و تلویزیون راهاندازی کردیم و خیلی هم شلوغ میشد و مردم میآمدند. نکته مهم دیگر اینکه هر سال در برخی مراسمها به کمک مردم و خیرین ۱۵۰ زندانی را آزاد میکردیم و خوشحالم یکی از افرادی بودم که در این کارهای خیر همکاری میکردم. وقتی بیمار شدم و در بیمارستان بستری شدم، فکر میکردم دعای همان خانوادهها باعث شد که سلامتیام را به دست بیاورم. همین جا لازم است بگویم که آقای فروغی آن زمان به عیادت من آمد. من شهاب حسینی را در یکی از کارهایی که ساختم کشف کردم. اما متاسفانه خیلی از دوستان من را فراموش کردند. هیچ کسی در مدتی که بیمار بودم سراغی از من نگرفت.