ما چگونه رنگها را نام میبریم و طبقهبندی میکنیم؟ دانشمندان دربارهی چگونگی انجام این فرایند در مغز اطمینان ندارند؛ اما مطالعهی موردی جدیدی روی بیمار دچار سکته نشان میدهد فرایند طبیعی نامگذاری و طبقهبندی رنگها آنطورکه قبلا تصور میشد، بههم پیوسته نیست.
بیمار که او را RDS میخوانیم، دچار سکتهای شد که درنتیجهی آن، سمت چپ مغزش آسیب دید. یکی از پیامدهای این اتفاق، آن بود که وی دیگر نمیتوانست برچسب رنگهایی مانند قرمز و آبی و سبز را به رنگهای مرتبط بچسباند. البته، در آزمایشهای پژوهشگران RDS هنوز میتوانست سایههای متفاوت هر رنگ را باهم تطابق دهد و اختلاف بین رنگها را تشخیص دهد؛ حتی اگر نمیتوانست نام آنها را بگوید. پائولو بارتولومئو، نویسندهی این مقاله میگوید:
در مطالعهی خود، با آزمایش بیماری که پس از سکته نمیتوانست نام رنگها را بگوید، فرصت منحصربهفردی برای پرداختن به نقش زبان در طبقهبندی رنگها داشتیم. ما رنگها را بهصورت پیوسته درک میکنیم و هیچ مرز دقیقی بین مثلا رنگهای قرمز و آبی وجود ندارد. بااینحال، ازنظر مفهومی رنگها را در طبقهبندیهای مرتبط با نام رنگها گروهبندی میکنیم.
این ایده که نام رنگ به طبقهبندی آن کمک میکند، موضوعی است که بهطور گسترده در مقالات علمی ذکر شده است و پژوهشهای مختلفی نیز از آن حمایت میکنند. بر این اساس، نوعی ورودی بالا به پایین وجود دارد؛ یعنی اطلاعاتی از سیستم زبانی مغز به قشر بینایی میرسد؛ درنتیجه، میتوانیم سایههای متفاوت و زیرگروههای مختلف قرمز را بهعنوان رنگ قرمز بشناسیم؛ حتی اگر هر رنگ فقط نقطهای روی طیف پیوستهای از سایهها است.
تصور میشود سیستم زبانی مغز در سمت چپ مغز قرار گرفته باشد و این بخش دربارهی RDS غیرفعال شده است؛ بنابراین، شاید نامگذاری رنگها و طبقهبندی آنها اصلا ارتباط نزدیکی باهم نداشته باشند. شاید طبقهبندیکردن رنگها مهارتی است که کل مغز در آن نقش دارد. البته RDS هنوز توانایی نامبردن برخی از رنگها مانند سفید و سیاه و خاکستری را دارد. برایناساس، احتمالا فرایند شناسایی رنگهای گروه خاکستری با فرایند تشخیص دیگر رنگها متفاوت است. کاتازینا شوداکزیویکا، دیگر پژوهشگر مطالعه میگوید:
از این موضوع تعجب کردیم که او برخلاف رنگهایی مانند قرمز و آبی و سبز میتوانست نام رنگهای سیاه و سفید و خاکستری را بگوید.
البته این مطالعهی موردی مربوط به یک بیمار است؛ اما چنین مطالعاتی میتواند به دانشمندان علوم اعصاب کمک کند آگاهیشان افزایش یابد. کاربرد این بینش فراتر از رنگها است و میتواند ازنظر دیگر ارتباطات بین زبان و ادراک بینایی مهم باشد. ما هنوز در حال یادگیری دربارهی توانایی شگفتآور مغز برای درک اطلاعاتی هستیم که از چشمها میآید. مطالعات پیشین به این موضوع پرداختهاند که چگونه سیستمهای پردازش بینایی معز میتوانند با آسیب سازگار شوند و نیز صدای فیلمهای بیصدا را تصور کنند. اکنون RDS و استعداد او در طبقهبندی رنگها میتواند به پژوهشگران کمک کند تا متوجه شوند چگونه رنگها را تشخیص میدهیم و آنها را نام میبریم. پژوهشگران در مطالعهی خود نتیجهگیری کردند:
شواهد موجود از این دیدگاه حمایت میکند که در مغز انسان بالغ طبقهبندی رنگها مستقل از نامگذاری آنها است.
نتایج این پژوهش در مجلهی Cell Reports منتشر شده است.