بخشی از این گفتگو. را بخوانید:
من واقعاً نمی دانم با این شرایط معیشتی چه می توان به مردم گفت، ارکان حکومتی همه دارند توجیه و برای اقتدار خود از هسته سخت قدرت وام خواهی می کنند، با این شرایط نمی توان از صندوق رای توقع معجزه داشت!!
مشکل امروز کشور نه اصولگراست و نه اصلاح طلب بلکه مشکل اساسی، مدیریتی است که به صورت وحشتناکی از مسائل علمی فاصله گرفته است، اکثر مدیران دارای این پتانسیل لازم نیستند.
هنوز بعد از چهل سال خودی و غیرخودی مطرح می شود، چرا بعد از دور سوم مجلس به بعد نظارت استصوابی را مبنای کار قرار دادند؟ شاید احساس کردند که آنروز کشور نیاز دارد. اما امروز چهل سال از شروع جمهوریت گذشته است اگر قبول نکنند که در جامعه فقط بایستی قانون حاکم گردد مشکلاتمان حل نخواهد شد. از آن طرف می گویند «این مردم» آیا مفهوم این مردم را می دانند؟ وقتی می گویند مردم کشور بالغ اند؛ وقتی توقع دارند آنها در رویدادهای مختلف سیاسی مشارکت داشته باشند باید این نگاه را در همه حوزهها به آنها داشته باشند؛ اگر بلوغ آنها قابل قبول است پس نیاز به قیم ندارند.
چرا بعد از برجام همه نگاه ها عوض شد؟ چرا نگذاشتند برجام به نتیجه برسد؟ چه شرایطی بوجود آوردند که نتایج مثبت برجام که خود برشمردند، منفی شد؟ و امروز چوب آن را همه ملت می خورند. برجامی که همه آقایان بر آن صحه گذاشتند و به صراحت عنوان کردند که همه مراحلش تحت کنترل و نظارت بوده است چرا باید با مشکل رو به رو می شد؟ چون بسیاری از مدیران از جایگاه تخصصی سخن نمی گویند، با این روش نمی توان با بحران ها روبرو شد و نتیجه مطلوب گرفت.
اگر واقعا شرایط تغییر نکند و انتخابات کماکان دو مرحلهای باقی بماند بنده خودم رای نخواهم داد. حاضر نیستم بین بد و بدتر انتخاب کنم. یا باید بتوانیم نیروی توانا و آگاه با شرایط مناسب روانه مجلس کنیم.
سالهاست کشور بر مبنای انتخاب بین بد و بدتر اداره می شود!! اما یکبار فکر نشد با بد و بدتر کشور عقب می رود و به سمت بهتر شدن برنمی گردد. این روش، پاسخگو نیست.
در ایران به خاطر اینکه دو تا تار موی خانمها بیرون بیاید یک عالم مسئله در کشور ایجاد می کنند. واقعا چرا خانم ریاضیدانی که استاد ریاضی جهان می شود از ایران مهاجرت می کند؟ ما اصلا فکر کرده ایم که این رفتن مغزها چه مشکلی ایجاد می کند؟ ببینید!
اشکال اساسی فقدان مکانیزم روشن برای همبستگی عملیاتی ارکان حاکمیت است، این فقدان کشور را به روزمره گی می رساند. امروز می گویند تا سال ۲۰۵۰ کشور چین اقتصاد اول جهان می شود یعنی امروز برای ۳۰ سال دیگر را نگاه می کنند. تا ۳۰ سال دیگر نه این دولت چین بر سر کار است نه این مسئولین فعلی خواهند بود.
اگر این جلسات گفتوگوی ملی مثل جلسات گذشته باشد که تفاهمات برای تعیین صلاحیت یاعکس آن باشد مشکلی حل نخواهد شد، اساسا مشکل کشور دیگر این نیست. یعنی مشکل کشور در این حد نیست که با هم توافق کنند که چهار نفر بیایند و دو نفر نیایند. مشکلات کشور اساسی تر از این نوع جلسات است.
آقای فراهانی،
نمیکنم هنر نیست از چه میکنم بگویید، جامعه از بد و بدتر عبور کرده و فقط رد صلاحیت نشدن کاندیداهای مخالف انقلاب چاره ساز است مواظب باشید که این فرصت هم نوشدارو بعد مرگ سهراب نشود.
سرور گرامی،
تنها راه نجات کشور اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- مذاکره با آقای ترامپ برای دفع تهدیدات خارجی،
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی،
با تشکر از توجه شما،