به گزارش خبرداغ ،نیاز به بهروزرسانی صنایع دستی بارها از زبان مسئولان این حوزه در کشورمان و حتی مسئولان نمایشگاههای خارجی مطرح شده است. برای مثال آنتونیا اینتیلیتیا - رئیس نمایشگاه میلان - در سفرش به ایران و بازدید از بیست و نهمین نمایشگاه ملی صنایع دستی، بزرگترین نقطه ضعف این حوزه را بهروز نشدن آن دانسته و اظهار کرده بود: «این مسئله همیشه وجود داشته و تنها مختص ایران نبوده است. باید برای این تغییر به بُعد فرهنگی توجه کرد. به طور کلی باید تلاش شود هنرهای دستی را در سطح جهانی با خواستههای روز دنیا منطبق نگه داشت. باید هنرهای سنتی بهروز باشد و حضور نسل جوان با حفظ اصالت در این حوزه تأثیرگذار است زیرا هنرهای سنتی مثل فلسفه زندگی است و اگر بهروز نشود، میمیرد».
همچنین فدریکو رنستو - رئیس بخش بینالملل صنایع دستی نمایشگاه میلان - که مهمترین نمایشگاه صنایع دستی در دنیا آنجا برگزار میشود، در سفرش به ایران و بعد از بازدید از یکی از نمایشگاههای صنایع دستی در اینباره گفته بود: «مسئلهای که من از آن لذت بردم و باید به آن بها داد، حضور جوانان ایرانی در این حوزه است. جوانان باید فرهنگ را بشناسند و صنایع دستی را بهشکل مدرنتری ارائه دهند. هنرمندان باید تغییر سلیقه دنیا را در صنایع دستی در نظر بگیرند. قبل از اینکه هر کالایی را وارد کشوری کنند، باید ذائقه و سلیقه آن کشور را نیز در نظر بگیرند. برای مثال، من بهعنوان یک جوان ایتالیایی برای استفاده از فرش ایرانی باید سایز و همخوانی آن با فضای کوچک خانهام را در نظر بگیرم».
تجربه برخی از هنرمندان ایرانی بعد از تحصیل در کشورهای دیگر یا حضور در نمایشگاههای خارجی موجب شد تا دغدغه بهروزرسانی محصولاتی را که تولید میکنند، داشته باشند. این روند کمک کرد تا برخی از آنها کارهایشان را بعد از بهروزرسانی در گالریها یا دکوراسیونهای مدرن داخلی عرضه کنند اما به نظر میرسد تعداد این دسته از هنرمندان اندک است که تصور جمعی مردم ایران از صنایع دستی، محصولاتی است که سالهای دور به دست استادکاران قدیمی تولید و عرضه میشده است.
ایسنا پلاس به بهانه ۲۰ خرداد - روز جهانی صنایع دستی - درباره این موضوع با دو هنرمند فعال در این حوزه گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید:
امیر نصیری که سالها تجربه گذراندن دورههای متفاوت را در کارگاههای جواهرسازی دارد، معتقد است: صنایع دستی در همه جای دنیا تعریف و مفهوم گستردهای از کارهایی که کیفیت خوداشتغالی دارند تا اشیای نفیس و پرکار دارد. این امر در همه جای دنیا از بریتانیا گرفته تا آمریکا و ژاپن هم دیده میشود. صنایع دستی در ایران پیوندهایی با سنت دارد. ایرانیها در بسیاری مواقع آنچه که به فرهنگ سنتی مربوط میشود را صنایع دستی میدانند و بیشتر از آنچه که به جستوجوی کیفیت رفتاری یا ساختاری باشند به دنبال این هستند که چه چیزی آنها را به خانه مادربزرگ یا یک فیلم دهه ۳۰ وصل میکند. به همین دلیل مردم ایران استکانی که روی آن عکسی از ناصرالدین شاه چاپ شده باشد را صنایع دستی میدانند.
او که مدرک درجه سه هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد، ادامه میدهد: در واقع این امر نوعی سوءتفاهم است و قطعاً نظام آموزشی و متولیان امر نقش بسزایی در امر فرهنگسازی دارند که به دلایل مختلف درباره این موضوع کمتر فرهنگسازی شده و دانش در این زمینه بهروز نشده است. بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا بازار سنتی در حوزه صنایع دستی در کشور ما به شدت فعال و اثرگذار است. بازار، نقش اساسی در زمینه انتخاب و گردش سرمایه در حوزههای مختلف دارد. گاهی اوقات مردم یک اثر را انتخاب میکنند و بازار بر اساس همان نیاز از اثر بازتعریف میکند.
فروش بالای گردنبندهای وارداتی یک سریال
این هنرمند اضافه میکند: شاید بتوان در اینباره سریالی را مثال زد که هنرپیشهی زنِ آن گردنبندی به گردن داشت که در واقع طراحی اصولی نداشت. آن گردنبند در دوره تاریخی که داستان روایت میشد، جعلی بود اما مورد پسند مردم واقع شد و بازار هم نسبت به آن عکسالعمل نشان داد. یکی از فعالان عرصه طلا در بازار تعریف میکرد زمانی که این سریال پخش میشد، طلا و بدل این گردنبند در چین ساخته و وارد کشور میشد و فروش وحشتناکی داشت. بنا بر این تجربه میتوان گفت رسانهها تا چه اندازه میتوانند در همهگیر شدن و فروش یک اثر هنری نقش داشته باشند.
نصیری با بیان اینکه ما همچنان میبینیم که قالی ایرانی را با عنوان «پرشین کارپت» در کشورهای خارجی میشناسند، میگوید: این امر نشاندهنده نوعی امتزاج فرهنگی است و کسی هم نمیتواند آن را تغییر دهد. اما در سالهای اخیر شکل بازار تغییر پیدا کرده و رقبای دیگری هم به آن اضافه شدهاند. از طرفی شکل مبادلات ما با جهان شفاف نیست. شاید تجارت ما به این دلایل افول کرده یا ذائقه کشورهای دیگر تغییر کرده است. من فکر میکنم صنایع دستی در دنیا یک تعریف استاندارد دارد. تفاوت ما با کشورهای دیگر این است که نهاد دانشگاه آنقدری که باید مؤثر نیست، البته فکر میکند مؤثر است اما خودش بخشی از یک چرخه ناقص است؛ بخشی از چرخهای که آن طور که باید خودش را بهروزرسانی نمیکند و کار پژوهشی به شکلی که باید در آن انجام نمیشود. بخش بازار هم نهاد دانشگاه را جدی یا به بازی نمیگیرد بنابراین ماشینی است که همه قطعات را دارد اما خوب کار نمیکند.
احمدینژاد با صنایع دستی بازی کرد
او ابراز عقیده میکند: سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خودش یکی از معضلات است؛ یک سازمان عریض و طویل و دولتی که در آن اتفاقات عجیب و غریب میافتد. در واقع صنایع دستی مثل عروس هزار داماد است و دست به دست میشود. تا زمانی که آقای احمدینژاد رئیس جمهور بود با صنایع دستی بازی کرد. میبینیم که رؤسای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در دوران ریاست جمهوری او نیز در زندان هستند که این موضوع خودش از عجایب است. به عقیده من بخش مربوط به صنایع دستی در کشور ما بیشتر شبیه نوعی ژست است تا اینکه کیفیت کاربردی داشته باشد. این سازمان یکسری کارمند دارد، تعدادی از هنرمندان را بیمه میکند و در طول سال چند نمایشگاه برگزار میکند و بیشتر سازمان دولتی است تا اینکه جنبه مردمی داشته باشد.
این هنرمند که فارغالتحصیل رشتههای عکاسی، مجسمهسازی، طراحی صنعتی، فلزکاری و جواهرسازی هم است، میگوید: یکی از ویژگیهای صنایع دستی، مردمنهاد بودن آن است. باید به یکسری اهداف بلندمدت فکر شود، نه اینکه هر چهار سال یک بار چشماندازی برای آن تعریف شود و مرتب هم آن را عوض کنند. همان طور که سند بیست ساله برای کشور تعریف شده، باید مشابه آن هم برای صنایع دستی وجود داشته باشد و عدهای که واقعاً متکی به هیچ جناحی نیستند، پیگیر این موضوع باشند. سپس میتوان نهاد دانشگاه را به آن وصل کرد و از بازار خواست تا با یک همسویی در کنار صنایع دستی قرار بگیرد و کیفیتی پیدا کند که به بازسازی و بهسازی این حوزه در ایران منجر شود.
نصیری میگوید: از طرفی چون ماجرا صنعتی نیست و به عواطف افراد و بازارهای خرد و کوچک بستگی دارد، ویژگی انسانی هم در آن نقش دارد. وقتی حال جامعهای خوب نیست چطور ممکن است حال صنایع دستی در آن جامعه خوب باشد؟ وقتی که مواد اولیه کار در تلاطم عجیب و غریب بالا و پایین شود، چطور یک استادکار میتواند کارگاهی که سه نفر در آن کار میکنند را بهتر و با انرژی خوب هدایت کند؟ در واقع معاش کسانی که صنایع دستی تولید میکنند با این کار درگیر است. بنابراین نمیتوان برخی مسائل اینچنینی را نادیده گرفت و به او گفت برای ایده جدیدی وقت بگذارد. ماجرا پیچیدگیهایی دارد که چون دولت هم با آن درگیر شده، پیچیدهتر هم شده است. باید درباره این مسئله در یک فضای سالم گفتوگو، نتیجهگیری و بر اساس آن سیاستگذاری شود.
او با اشاره به نقش تحریمها درحوزه صنایع دستی بیان میکند: قبل از تحریمها اتفاقهایی در حال رخ دادن بود اما بعد از این مسائل سیاسی شاهد رویدادهای دیگری هستیم. افرادی که با سرمایههای کم وارد این حوزه میشوند طبعاً آسیبپذیری بیشتری دارند. در این زمینه چشمانداز شفافی وجود ندارد اما از طرفی امیدواریهایی وجود دارد و جوانانی وارد این عرصه شدهاند که کارهای بهروزی تولید میکنند.
این هنرمند فعال در عرصه جواهرسازی ایرانی اضافه میکند: بنا بر مطالعاتی که در این زمینه و درباره اقداماتی که در این عرصه در نقاط دیگر دنیا انجام دادهام، متوجه شدم وقتی مؤسسات خصوصی در این امر دخیل میشوند و مخاطرات، تهدیدها و فرصتها را بررسی و بر اساس آن استراتژی تعریف و سپس برای چند دهه حرکت میکنند، اتفاقات خوبی میتواند بیفتد اما اگر فقط نوک بینیمان را ببینیم و تنها به فکر امرار معاش باشیم اتفاق خوبی نیست. خوب است که نهادها و بنیادهای خصوصی وارد این عرصه شوند و در این زمینه سرمایهگذاری پایدار کنند، اتفاقات سالانه و دوسالانه برگزار کنند، امکانات اقامتی هنری به هنرمندان بدهند و از طرفی هنرمندان دیگر را به ایران دعوت کنند. البته اتفاقات اینچنینی در ایران هم میافتد اما مثل گُلی سحرگاهی در کویر است که در میآید، زیبایی و عطر خوبی هم دارد اما به محض اینکه خورشید بالا میآید، نابود میشود و چون یک بوته است، تمام میشود وهیچ اتفاق مستمری نیست و کیفیت پایداری وجود ندارد.
او در اینباره ایران و ترکیه را مثال میزند و ادامه میدهد: فکر میکنم ایران و ترکیه نه تنها از نظر موقعیت جغرافیایی بلکه بومزیست، شکل فرهنگ و مواد اولیه به هم نزدیک هستند. فکر میکنم هر کسی که برای یک بار به ترکیه سفر کرده باشد متوجه میشود شکل نگاهی که مردم و نهادهای ترکیه به بحث صنایع دستی دارند تا چه اندازه با ما متفاوت است. یکی از دلایل آن هم گردش آزادانه مردم غیربومی است. بخشی از صنعت گردشگری این کشور مردم ترکیه هستند. در چند سال اخیر هم میبینیم که مردم ایران در شهرهای مختلف در حال گردش هستند اما چون هنوز فرهنگسازی وجود ندارد و نگاهی دم دستی به آن داریم، آگاهی جامعه شکل نمیگیرد. تکلیف متولی این امر هم که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و نهاد دولتی است، مشخص است؛ بودجهای دریافت میکند که باید تا آخر سال آن را مصرف کند.
باید به ناچار خودمان را در حوزه صنایع دستی با غرب مقایسه کنیم
آقای هیاس حسینی، هنرمند فعال در حوزه شیشه و دارای مدرک درجه دو هنری از سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان تهران نیز معتقد است: ما باید به ناچار خودمان را در حوزه صنایع دستی با غرب مقایسه کنیم تا ببینیم در چه جایگاهی قرار داریم. بالاخره هنرمندان ایرانی باید در بینالها و فستیوالها شرکت کنند تا متوجه پیشرفت کاریشان شوند و آنجاست که مشخص میشود آثار چه مقدار بیانگر جامعهای است که در آن زندگی میکنند و بیانگر دغدغههای آنهاست. مسئله این است که در کشور ما و کشورهای دیگر معیارها و علل پیشرفت صنایع دستی و عوامل تأثیرگذار در این حوزه متفاوت بوده است.
او ادامه میدهد: جنبشها در غرب نقش زیادی داشتند. جنبش هنر و صنایع دستی از زمان ویلیام موریس شروع شده است که تاکید داشت یک اثر باید با دست آفریده شود و در حقیقت جنبشی بود علیه ماشینیشدن و مدرنشدن. جنبش مدارس باهوس نقش مهمی داشتند و تاکید آنها بر طراحی و ایدهپردازی بود و از ماشینآلات هم میتوان استفاده کرد؛ در حقیقت آشتی بین ماشین و انسان. جنبش فمنیستی و جنبش استودیوها هم از جمله جنبشهای اثرگذار دیگر بودهاند.
این هنرمند که دوره طراحی فیگوراتیو را در باکو، دوره مجسمهسازی، همچنین دورههای شیشهگری حرارت مستقیم (Flameworking) و تکنیکهای نوین آن را زیر نظر اساتید شیشه ایتالیا گذرانده است، میگوید: در دنیای معاصر هم تعریف جنبشها برای صنایع دستی این شد که ماشین همه کار را میتواند انجام دهد و به نحوی زندگی انسان را دچار افسردگی و پوچی کرده است. هنروران صنایع دستی تمام تلاششان این است که توجه جامعه را به این نکته جلب کنند که اگرچه ماشین هر کاری را میتواند انجام دهد اما ایدهپردازی، خلاقیت و نوآوری با انسان است. هنرمند، برآمده از یک جامعه است و زمانی که کاری خلاقانه و نوآورانه انجام میدهد و دیگران به آن اثر نگاه میکنند، به نوعی خود و تواناییهای خود را در مییابند و حس آفرینندگی در آنها زنده میشود که خود زیباترین و عالیترین حسهاست.
حسینی با بیان این که اما به این موضوع در ایران بیشتر به شکل ایدئولوژیک نگاه شده است، اضافه میکند: از همان ابتدا این نگاه که ما از غرب دور ماندهایم و باید خودمان را با سرعت به دنیا برسانیم وجود داشت. تلاش بر این بود که این خلاء را جبران کنیم غافل از اینکه با چه تفکری و چگونه این کار را انجام دهیم. این نگاه ایدئولوژیک و ناسیونالیستی دوران پهلوی که میخواست ایران را به دنیا نشان دهد و بگوید ما تمدن چند هزار ساله داریم، اجازه رشد مبانی نظری و مستقل بودن را از هنرمند میگرفت چون تمام تلاش برای نشان دادن گذشته و در بهترین شرایط احیای کارهای گذشتگان بود.
باید غرب را ترجمه کنیم
این مدرس بیان میکند: من نمیگویم ما باید راهی که غرب رفته را برویم اما باید غرب را ترجمه کنیم و نسبت به فرهنگ کشورمان آثار جدید و خلاقانهای را بیافرینیم. متأسفانه ما در ۴۰ سال گذشته به این موضوع اینگونه نگاه کردهایم که صنایع دستی باید ارزآوری کند و ایجاد سرمایه یا اشتغال کند. بر این تاکید کرده ایم در حالی که این موارد وظایف اصلی صنایع دستی نیست.
او معتقد است: احیای آثار گذشته از نظر من کار خاصی نیست. کوزهای که ۵۰۰ سال پیش با تجهیزات خیلی کم آفریده شده و احیای آن با تکنولوژی روز کار خلاقانهای نیست. در حالی که هنر و اثری که آفریده میشود، باید نشان زمان خود را داشته باشد و جوابگوی نیازهای فرهنگی، روحی و اقتصادی جامعه باشد که متأسفانه روی این موضوع مانوری داده نمیشود. شاید یکی از بزرگترین مشکلات ما به نوعی از فرانسهرفتهها شروع شود که تاکیدشان به بازگشت به خویشتن و سنت است و اصلاً مشخص نیست این خویشتن و سنت چیست؟ هیچ تعریف درستی از آن وجود ندارد. این سنت آنقدر متغیر است که هیچکس نمیداند باید از کجا شروع شود. آیا قدمت است یا ایده؟
حسینی میگوید: ما وارد دهکده جهانی شدهایم که چه بخواهیم و چه نخواهیم فرهنگها با یکدیگر تعامل دارند. آثار هنری ما به کشورهای دیگر میرود و مطمئناً آثار آنها هم باید وارد کشومان شود و اینکه میگوئیم جلوی واردات صنایع دستی را گرفتهایم نگاه تنگنظرانهای است. باید جلوی کسانی که تصمیم دارند آثار ایرانی را به قصد کپیکردن و فروش آن با قیمت پایین در کشورهای دیگر انجام دهند صد درصد گرفته شود. کشوری مثل فرانسه برای کالاهای فرهنگی مالیات بیشتری را در نظر گرفته است اما به هیچ عنوان جلوی واردات و کالاهای فرهنگی را نگرفته است.
این هنرمند معتقد است: جامعه ما آنطور که باید پویا نیست و در مدارس از آموزش هنر و آشنایی با صنایع دستی خبری نیست و دوران گالریداری در کشور در حوزه صنایع دستی امری فرخنده و جدید است.