چندی قبل دختر جوانی با پلیس تماس گرفت و از پسری شکایت کرد که با بیهوش کردن او نقشه سرقت از وی را اجرا کرده بود. او در تحقیقات گفت: صفحه اینستاگرامی من مخاطبان زیادی دارد و به خاطر همین خیلی از افراد درخواست تبلیغات در صفحهام را میدهند.
من هم برای هر تبلیغ قرارداد کتبی میبندم تا اگر مشکلی بوجود آمد به صورت قانونی بتوانم پیگیری کنم. او ادامه داد: مدتی قبل پسر جوانی در اینستاگرام درخواست تبلیغات برای فروش لباس در صفحهام را داد. شرایطم را به او گفتم و بعد از پذیرش شرایط در یکی از خیابانهای شمال شهر با هم قرار ملاقات گذاشتیم او با خودروی شاسی بلندی به محل قرار آمد.
از من خواست تا سوار ماشین او شوم تا قرار داد را امضا کنیم. لحظاتی که گذشته بود پیشنهاد نوشیدنی گرم داد و درحالی که من داخل ماشینش نشسته بودم او برای خرید نوشیدنی رفت و دقایقی بعد هم به خودرو برگشت. بعد از خوردن نوشیدنی ناگهان از هوش رفتم. وقتی چشم باز کردم روی تخت بیمارستان بودم. این در حالی بود که طلا و کیف و پول هایم سرقت شده بود. مرد جوانی که مرا به بیمارستان رسانده بود گفت که مرا نیمه جان کنار خیابان پیدا کرده است.
با شکایت دختر جوان، تحقیقات آغاز شد و کارآگاهان موفق شدند متهم به نام پرویز را دستگیر کنند. پرویز ابتدا منکر سرقت بود اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد لب به اعتراف گشود و گفت: وضع مالی بسیار بدی دارم، اما دلم میخواهد پولدار شوم. برای همین تصمیم گرفتم که سرقت کنم. دنبال روشی برای سرقت بودم تا اینکه یک روز در قهوه خانه شنیدم پسری برای دوستش از اینستاگرام و تبلیغات اینستاگرامی میگوید. همانجا بود که ایده سرقت در ذهنم جرقه زد.
او ادامه داد: در اینستاگرام به جست و جوی صفحاتی گشتم که طرفداران زیادی داشتند. تا اینکه با صفحه اینستاگرامی دختر جوانی مواجه شدم. پریوش طرفداران زیادی داشت و در صفحهاش تبلیغات هم میگذاشت. به نظرم رسید سوژه خوبی است، به او پیام دادم و خودم را فروشنده لباسهای خارجی معرفی کردم. به او گفتم که از ترکیه و چین لباس میآورم و میخواهم تبلیغات لباس هایم را در صفحهاش انجام دهد. او هم قبول کرد و گفت برای این کار باید قرار داد ببندیم. با همین بهانه او را به محل قرار کشاندم.
پسر جوان ادامه داد: برای اینکه خودم را پولدار نشان دهم خودروی شاسی بلندی را برای یک روز اجاره کردم و با خودروی مدل بالا به محل قرار رفتم. در فرصتی مناسب به بهانه خرید نوشیدنی گرم از ماشین پیاده شده و داخل آن داروی بیهوشی ریختم. تصمیم داشتم که سرقتهای دیگری به این روش انجام دهم که به دام پلیس افتادم.با اعترافات پسر جوان، تحقیقات در مورد جرایم احتمالی او ادامه دارد.