بخشی از گفتگوی ناصری:
سال92 از آقای روحانی چه تلقی داشتید که امروز دیگر آن تلقی را ندارید؟ آیا سال92 از آقای روحانی، فردی نوگرا و اصلاحطلب در ذهن داشتید؟
نه؛ در این زمینهها(نوع نگرش روحانی) تقریباً همان نگاهی که اصلاحطلبان سال92 به آقای روحانی داشتند، امروز هم همان نگاه را دارند؛ شاید مهمترین مسألهای که آن زمان فکرش را نمیکردیم، میزان اهتمام عملی و جدی آقای روحانی در مسوولیت سنگین ریاستجمهوری بود. تلقی جامعه و کنشگران سیاسی فارغ از میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولتها- در طول عمر نظام جمهوری اسلامی، همواره این بود که رؤسای جمهور و تیم همراه آنها، بسیار پای کار هستند؛ اما برای اولین بار این تلقی در جامعه پیرامون دولت آقای روحانی شکل گرفت که آقای روحانی، بسیار منفعل است و به نوعی کارها را رها کرده است.
امروز پس از 6سال که انتقاد اصلاحطلبان از دولت آقای روحانی، شفافتر و جدیتر شده، حتماً این روند تا سال1400 تقویت خواهد شد؛ اما حمایت از آقای روحانی از سوی اصلاحطلبان، برداشته نخواهد شد. به طور مشخص، گلایه و انتقادی که اصلاحطلبان از آقای روحانی دارند این است که ایشان سرمایه جریان اصلاحات را برای رأیآوری خود هزینه کرد و اصرار هم داشت که تمام احزاب اصلاحطلب از ایشان حمایت کنند که حمایت هم کردند؛ اما امروز در بسیاری موارد، میبینیم که دارد عکس آن سرمایه عمل میکند.
این که اصلاحطلبان شاید بخواهند تا سالهای طولانی، از «قدرت رسمی» فاصله بگیرند، چیست؟
همان کارهایی که طی بیش از دو دهه، جریان «عدالت و توسعه» در ترکیه انجام داد.
عرض من متناظر داخلی است.
متناظر داخلی برای آن سراغ ندارم. تا الآن که در چهل سالگی انقلاب قرار داریم، دو جریان سیاسیِ اصلاحطلب و اصولگرا، همیشه در جریان انتخابات با هم کنشگری داشته و البته همیشه هم به حداقلها بسنده کردهاند. من یک روزی معتقد بودم، ساختار قدرت بهگونهای است که اگر اصلاحطلبان،
چهار تا کرسی هم در کانونهای قدرت به دست بیاورند، ممکن است بتوانند کاری انجام دهند؛ اما امروز دیگر نظرم برگشته؛ به این معنا که آن ایده(تصاحب کانونهای قدرت از سوی اصلاحطلبان) دیگر کارایی و اثری ندارد و ضمن اینکه جامعه مدنی را هم از اصلاحطلبان گلایهمند کرده است.