علي هاشم در بی بی سی عربی نوشت: در فوریه 2018، جلال الدین فارسی، یکی از شخصیتهای ایرانی مقیم لبنان در زمان شاه، در مصاحبه ای در مورد موسی صدر گفت: «وی باید کشته شود؛ چرا که به نظام شاه نزدیک و از انقلاب به دور بود. صدر افکاری در مورد اتحاد ادیان و مذاهب داشت و می گفت باید با مسیحی ها متحد شویم. باید در برابر این صحبتهای صدر ایستاد».
به گزارش خبرداغ به نقل از «انتخاب»، این رسانه عرب زبان ادامه داد: یک سال بعد از این صحبتها، محمد موسوی خوئینی ها،منتسب به جریان اصلاح طلب ها، صدر را متهم کرد که وی به هیچ وجه موافق انقلاب علیه شاه نبوده است. وی می گوید صدر حتی در انتشار مجله ای برای پوشش اخبار انقلاب، هیچ کمکی نکرد.
اظهار نظرهای خوئینی ها و جلال الدین فارسی بار دیگر به جایگاه موسی صدر در ضمن درگیری جناح های داخل ایران اشاره می کند. برای مثال، فارسی در کنار شخصیتهایی مانند محمد منتظری به جبهه چپگرای لبنان متمایل بوده و رابطه متمایزی با جنبش فتح و نظام لیبی داشتند، در حالی که صدر، حامی نهضت آزادی بود که توسط مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و مصطفی چمران رهبری می شد.
در دهه شصت، بعد از مدتی، روابط ایران و لیبی رو به بهبود رفت؛ بویژه در سایه تحریم ایران و شدت گرفتن جنگ با عراق، قذافی ایران را با موشکهای سکود مجهز کرد و کادری که توسط محمد حسین منتظری هدایت می شد، سهم بسزایی در تحکیم این رابطه داشت.
در آن زمان، روزنامه النهار لبنان از محمد منتظری نقل کرد که لیبی از اتهام ربودن صدر تبرئه شده و روابط ایران با لیبی، خوب است. ایادی موثر در ربودن صدر، صهیونیستی آمریکایی بوده اند و هدف آنها، ضربه زدن به لیبی است؛ چرا که اگر واقعا لیبی به دنبال موسی صدر بود، وی را در صیدا، صور، یا بیروت و یا هر جای دیگری خارج از لیبی، هدف می گرفت.
در ادامه، آیت الله حسین منتظری گفت:«در شرایط فعلی، طرح مساله موسی صدر، به رابطه با لیبی صدمه می زند و این مساله به نفع ایالات متحده آمریکاست».
اما ایا واقعا صدر کشته شده است؟
در سال 2019، سن موسی صدر به 91 سال می رسد، یعنی در صورت زنده بودن، یک پیر فرتوت شده است. اما واقعا مدرکی دال بر مرگ او وجود ندارد و این مساله ای است که خانواده وی نیز به آن اذعان داشته و امیدوارند که پدرشان در مکانی هنوز در قید حیات باشد. از نظر خانواده صدر، معمر القذافی و افراد نزدیک به او، از این مکان مطلع بودند، اما کشته شدن قذافی، این معما را همچنان حل نشده باقی گذاشت.
با این حال و با وجود پیچیدگی هایی که از چند سو این مساله را احاطه کرده است، اما اگر سرنخها با هم جمع شود، حداقل می توان به یک گزارش نزدیکتر به واقعیت دست یافت و این امر می تواند برای شناخت بخشی از این معمای پیچیده در تاریخ سیاسی خاورمیانه، مفید باشد؛ معمایی که پیامدهای آن، مسیر حرکت دولتهایی مثل ایران، عراق، لبنان و لیبی را تغییر داد.