به گزارش خبرداغ ، حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله این روزنامه نوشت: استعفای مسئولان در هر نظام حکومتی و هر دولتی، واقعهای طبیعی است، ولی اگر وزیری در تنگنا قرار گیرد و به دلیل اینکه نمیتواند آنطور که میخواهد به کار ادامه دهد، کنار رفتن او نه تنها طبیعی نیست بلکه ضایعه است.
در روزهای پایانی هفته گذشته که شایعه استعفای وزیر بهداشت و درمان بر سر زبانها بود، رئیس دفتر رئیسجمهور که به نوعی سخنگوی غیررسمی دولت هم هست، از وی به عنوان وزیری لایق یاد کرد که رئیسجمهور روحانی در تلاش است مانع رفتن این وزیر از کابینه شود. یک روز بعد از این سخن رئیس دفتر رئیس جمهور، خبر رسید که استعفای وزیر بهداشت پذیرفته شده و آقای روحانی برای این وزارتخانه سرپرست تعیین کرده است.
با انتشار خبر پذیرش استعفای وزیر بهداشت، این سؤال به وجود آمد که اگر او وزیر لایقی بود چرا با رفتنش از دولت موافقت شد و اگر لایق نبود چرا رئیس دفتر رئیسجمهور آنهمه از او تعریف کرد و خبر از تلاش برای راضی کردنش داد؟ و چرا به فاصله کمتر از یک روز برخلاف این سخن، استعفایش پذیرفته شد و به حذف شدنش از دولت رضایت داده شد؟
شاید بتوان پاسخ این سوالها را از متن استعفای دکتر حسن قاضی زاده هاشمی به دست آورد که مشکل را در وعدههای عملی نشده سازمان برنامه و بودجه دانست و البته نکات دیگری هم گفت که گویای وضعیت نامناسب مدیریتی کشور است. جالب است که سرپرست وزارت بهداشت در اولین اظهارنظرش درباره چگونگی فعالیت در این وزارتخانه سخنی گفت که نشان دهنده صحت گلایه دکتر قاضی زاده از سازمان برنامه و بودجه است. سرپرست وزارت بهداشت که قبلاً معاون رئیس سازمان برنامه بودجه بود گفت: «با رابطهای که با دوستانمان در سازمان برنامه و بودجه داریم، امیدواریم بتوانیم در تخصیص منابع مناسب تلاش کنیم.»
این سخن نشان میدهد گره کار را باید سازمان برنامه و بودجه بگشاید و گویا با رفتن دکتر حسن قاضی زاده هاشمی این گره گشوده خواهد شد. اگر چنین است، چرا با در اختیار گذاشتن منابع مناسب، کاری نکردند که وزیر بماند و از تجربهای که در 5 سال و نیم وزارت اندوخته بود استفاده و کارهای ناتمام را تمام کند؟
حالا که مشخص شده مشکل اصلی در سازمان برنامه و بودجه است، این آقای رئیسجمهور است که باید برای این سازمان چارهای بیندیشد. با توجه به اطلاعات موجود، ماجرا بسیار فراتر از اختلاف نظر میان رئیس سازمان برنامه و بودجه و وزیر بهداشت است. مشکل، حتی از سلیقهای عمل کردن و گلایهمند ساختن وزرا و دستگاهها و خاصه خرجیها هم فراتر است. مشکل اصلی در حلقه تنگ و محدودی است که رئیس جمهور روحانی در آن محصور است. این حلقه که چهار پنج عضو دارد و رئیس سازمان برنامه و بودجه نیز یکی از آنهاست، شاید دلسوز و خواهان خدمت باشند ولی کارنامه آنها نشان میدهد به همان اندازه که در محصور نمودن رئیسجمهور موفق بودهاند در پیشبرد امور کشور ناموفق هستند. نیازی به نام بردن از این افراد نیست، زیرا اهل فن آنها را میشناسند و از فوت و فنهای ویژه آنها باخبرند. سؤال اساسی این است که رئیسجمهور روحانی بعد از آنکه به تجربه دریافته اعضاء این حلقه کارآمدی لازم را ندارند، چرا به جای آنکه خود را از آنها خلاص کند به محروم شدن از وزیری که او را دارای «تلاشهای صادقانه» میداند راضی شده است؟
اکنون سخن در این نیست که وزیری نرود و در هیأت دولت جابجائی صورت نگیرد. سخن بر سر این است که اگر رئیسجمهور خواهان تحول است چرا این تحول را در نزدیکترین اطرافیان خود پدید نمیآورد؟ تا چه وقت باید برنامه ریزی برای بودجه کل کشور برمبنای تعارف و رودربایستی صورت بگیرد؟ تا چه زمان میتوان شاهد متورم شدن دستگاههای غیرمفید و توصیهای بود که از پستان پر شیر بودجه تغذیه میکنند؟ تا چه وقت باید مردم شاهد خاصه خرجیها در تخصیص بودجه باشند؟ تا کجا میتوان اظهارنظرهای برژنسکی مآبانه بعضی ازمشاورانتان را آقای رئیسجمهور تحمل کرد که بودجه میلیاردی میگیرند و مثل بعضی دستگاههای باصطلاح فرهنگی حوزه و خارج حوزه فقط کارمند و حقوق بگیران آویزان اضافه میکنند؟ سازمان برنامه و بودجه به یک مدیر شجاع نیاز دارد تا بودجه از انحصارهای تحمیلی کنونی آزاد شود و به مصرف واقعی برسد.
شناختی که از شخص شما آقای رئیسجمهور داریم، ایجاب میکند شما را دلسوز و مشتاق خدمت به کشور و ملت بدانیم و قطعاً همینطور است ولی برای اینکه بتوانید در این راه توفیقی به دست بیاورید باید با حفظ افراد کارآمد و لایق و کنار گذاشتن افراد ضعیف و آویزان، بنیه دولت را تقویت کنید. فرصت زیادی ندارید. در فرصت کوتاه باقیمانده تنها راه موفقیت، تقویت بنیه دولت از طریق شکستن این حلقه تنگ و به کار گماردن افراد شجاع است.ویز