* درست وقتی کاپیتانهای دو تیم در پی آرام کردن فضا بودند، تو یک مصاحبه کردی و گفتی «ثابت میکنم کت تن کیه»!
خب من به آقای شجاعی هم گفتم در ایران، استادیوم جایی است که مردم خودشان
را تخلیه میکنند؛ جایی که مردم فشار ناشی از شرایط خانوادگی و اقتصادی را
پشت سر میگذارند. حتی در کنسرت این اتفاق نمیافتد، چون خیلی سفت و سخت
نمیگذارند کسی از روی صندلیاش بلند شود، بنابراین استادیوم در ایران یک
جای خاص است و نمیشود با یک پست اینستاگرامی بخواهیم مردم از عادت خود در
استادیوم دست بکشند.
* یعنی معتقدی کاری که کاپیتانهای دو تیم کردند بیفایده بود؟
نه اصلاً. این مسئله شروع یک فرهنگسازی است و باید برای نتیجه دادنش منتظر
زمان بود، ضمن اینکه درخواست کاپیتانها درباره عدم سر دادن شعارهای
قومیتی و نژادپرستی بود که همه با آن موافقیم. وقتی در ایران باشید دیگر
ترک و لر و فارس و گیلک ندارد، اما کری در فوتبال یک چیز طبیعی است.
* این قضیه «کت تن کیه» هم طبق همین کریهایی بود که تو از قدیم با پرسپولیس داشتی؟
خب بله، من قبل از بازی خیلی باانگیزه بودم و اعتقاد داشتم این یک بازی
نیست، یک جنگ است. برای همین در تعطیلات خیلی پرفشار تمرین کردم و
میدانستم باید بیش از ۹۰ دقیقه تمرکز داشته باشم.
* چرا بیش از ۹۰ دقیقه؟
چون دقیقاً همان چیزی که پیشبینی میکردم شد، هواداران پرسپولیس سنگتمام
گذاشتند و ۴۰ دقیقه موقع گرم کردن و ۹۰ دقیقه موقع بازی خواستند با
شعارهای توهینآمیز تمرکز من را به هم بزنند، اما من بازیکن دیروز و امروز
نیستم و فقط به موفقیت تیمم و البته سربلندی مقابل هوادارانی که از تبریز
به آزادی آمده بودند فکر میکردم.
* پس به قدر کافی توهین و فحاشی شنیدی.
بله، هواداران پرسپولیسی به هواداران آذری توهین کردند که من به شدت این
قضیه را محکوم میکنم. اول بازی آقای فتاحی سراغ من آمد و گفت «عکسالعمل
تحریکآمیزی نشان ندهی که هواداران شعار بدی بدهند» من هم گفتم بازیکن
باتجربهای هستم و دفعه اولم نیست مقابل پرسپولیس بازی میکنم. رفت به
پرسپولیسیها هم تذکر داد که به من فحاشی نکنند که خب آنها ۹۰ دقیقه اول
بازی زیاد به حرفش گوش نکردند!
* البته هواداران شما هم حسابی حاشیهساز شدند سر قضیه پرچم ژاپن.
نه، من اسمش را حاشیه نمیگذارم. البته نیمه اول که پشت سر من بودند و
ندیدم و نیمه دوم هم از من دور بودند و من بعد از بازی متوجه پرچم ژاپن
شدم، اما حتماً میدانید که سوگیتا به خاطر کارتون نوستالژی فوتبالیستها
در تبریز خیلی محبوب شده و این پرچم قبل از بازی پرسپولیس- کاشیما هم به
یادگار امام (ره) آمده بود.
* یعنی معتقدی هیچ ربطی به کریخوانی نداشت؟
کریخوانی جزئی از فوتبال است. تیم باید هوادار داشته باشد تا بشود از
فوتبال لذت برد. شما نگاه کنید چند تیم بدون هوادار در لیگ برتر هستند و
بود و نبودشان فرقی ندارد. اینجا اگر هم بحث کری بوده، مورد بدی نبوده است.
حالا، چون هواداران مثلاً باخت فلان تیم را به تیم دیگر یادآوری میکنند
یعنی بیاحترامی کردهاند؟ نه به نظرم اینطور نیست.
* به نظر خودت تراکتورسازی بهتر بازی کرد یا پرسپولیس؟
نظر من به کنار، همه کارشناسان بعد از بازی گفتند تراکتورسازی واقعاً سوار
بازی بود و حق ما برد بود ولی به ۲ دلیل نتوانستیم بازی را ببریم؛ اول
بارندگی و دوم کیفیت بد زمین چمن آزادی. در نهایت اینکه ما تیم سرتر میدان
بودیم و اگر ۳ امتیاز را میگرفتیم عالی میشد.
* بعد از پنالتیای که با پارس جنوبی مقابل پرسپولیس خراب کردی، هواداران
پرسپولیس در فضای مجازی خیلی به تو حمله کردند، انگار در این بازی
میخواستی پاسخ محکمی هم به آنها بدهی.
من در همه بازیها سعی میکنم بهترین باشم. فرق دروازهبان محبوب و منفور
در گل خوردن و گل نخوردن است. یک بار توپ را میگیریم بهترین هستیم. یک بار
هم توپ از زیر دستمان در میرود بدترین میشویم. من از منفور شدن بدم
میآید، اما اینکه تصور کنیم دروازهبان یعنی دستکش دستت کنی و فقط توپ را
بگیری اشتباه است.
* از عملکرد خودت در بازی راضی بودی؟
خدا را شکر میکنم در این بازی با دو سیوی که داشتم و یکسری عملکرد دیگر
مثل آرام کردن بازی و جمع کردن پشت مدافعان شرایط بازی را به نفع
تراکتورسازی رقم زدم. البته تأکید میکنم من بخش کوچکی از تیم بودم که برای
این نتیجه تلاش کردم.
* عملکرد بیرانوند را در این بازی چطور دیدی؟
بیرانوند دروازهبان خیلی خوبی است و یکشنبه هم خوب کار کرد، اما واقعاً
توپی روی دروازهاش نرفت. یک چیزی میخواهم درباره علیرضا بگویم که
نمیدانم چه داستانی است اینقدر خوششانسی میآورد؛ دقیقاً برعکس من! شما
ببینید مهاجمان که به دروازه بیرانوند میرسند توپ را درست جایی میزنند که
او ایستاده، یا به تیرک میزنند که بیرون میرود، اما مهاجمان وقتی جلوی
من بازی میکنند یا سهجاف دروازه را نشانه میگیرند یا میزنند به تیرک
مستقیم میرود توی گل! خیلی دوست دارم از او بپرسم چطور اینقدر
خوششانسی؟! (میخندد)
* خودت خیلی بدشانسی؟
بله متأسفانه. باور کنید من در این همه سال فوتبال ندیدم توپ به ۲ تیرک
بخورد و وارد دروازه نشود، حالا شما ببینید برای پنالتی من چه اتفاقی
افتاد. امسال هم آمار گلهایی که خوردم را دربیاورید؛ یا گل به خودی بوده،
یا پنالتی یا توپی که بهترین دروازهبان دنیا هم نمیتوانسته بگیرد! اما
مطمئن باشید آنقدر بازی میکنم تا دوباره با پرسپولیس بازی کنیم و کادر
فنی به من اعتماد کند و پنالتی بزنم.
* این بازی صحبتش نشد اگر پنالتی شد، بزنی؟
اتفاقاً چرا. در تمرین صحبتش شد. من سر تمرین به شوخی بلند گفتم اگر پنالتی
شد من میزنم. کادر فنی هم بلند گفتند ما دیگر این اشتباه را نمیکنیم!
(میخندد)
* از بازی پرسپولیس بگذریم. درباره شرایط تراکتورسازی بگو؛ به نظرت قابلیت قهرمانی دارید؟
هدف همه مسئولان، کادر و بازیکنان قهرمانی است. از ابتدای فصل یکسری
بدشانسیها سراغ ما آمد، اما این مشکلات کمکم مرتفع شد و به نظرم داریم
کمکم به سمت قهرمانی حرکت میکنیم. شرایط مالی باشگاه عالی است و این به
نظرم مؤلفه مهمی برای موفقیت یک تیم است.
* همین مسائلی که میگویی باعث شد توشاک نتیجه نگیرد؟
جان توشاک یک مربی خیلی بزرگ و بهروز بود. خصوصیات اخلاقی خوبی داشت؛ به
وقتش شوخی میکرد و به وقتش جدی و محکم بود، اما خب زمان توشاک تیم ما هنوز
با هم هماهنگ نبود. ملیپوشانمان تازه به ما اضافه شده بودند و سیستم
جدید ۲-۳-۵ تازه داشت شکل میگرفت، آن هم با ۱۵ بازیکن که دفعه اول
میخواستند کنار هم قرار بگیرند.
* و انصافاً تقوی هم از وقتی سرمربی شد، خوب کار کرد.
آقای تقوی مربی بادانشی است. او از تعطیلات به درستی بهره برد و از وقتی
مسئولیت فنی را به عهده گرفت؛ یا بردیم یا مساوی کردیم. من همیشه به
بازیکنان میگویم باید قدر تقوی را بدانیم؛ یک مربی که بددهن نیست، بیادبی
و فحاشی نمیکند و با بازیکنان با احترام و شخصیت رفتار میکند. من که با
مربیانی برعکس این خصوصیات کار کردهام بهتر میفهمم بودن تقوی از نظر فنی و
اخلاقی نعمت است.
* درباره بحث کاپیتانی در تراکتور صحبت کن؛ تو هم میتوانستی کاپیتان باشی.
ببینید؛ وقتی بحث کاپیتانی پیش میآید و ۳ کاپیتان تیم ملی داریم اصلاً فکر
کردن به هر چیزی جز اینها اشتباه است. کاپیتانی فقط بازوبند بستن نیست.
بازیکن باید شخصیت کاپیتانی داشته باشد که الان مسعود شجاعی نمونه واقعی یک
کاپیتان است. اشکان و احسان هم جای خود دارند. من هم واقعاً دنبال این
چیزها نیستم وگرنه بعد از ۲ سال حضور موفق در تراکتوری که بعد از ۴۰ سال
به آسیا رفت، حداقل میتوانستم این ادعا را داشته باشم.
* یعنی اگر بازوبند بدهند نمیبندی؟
نگاه من به فوتبال بعد از ازدواج عوض شده است؛ اول میخواهم از شغلم لذت
ببرم و بعد در این شرایط اقتصادی که دارم خرج خانواده را میدهم به فوتبال
به عنوان یک بیزینس نگاه میکنم. هرچند که دلار و یورو ۴ برابر شد، اما
قیمت قرارداد ما تغییری نکرد. از همه اینها مهمتر اینکه بتوانم میلیونها
هوادار آذریزبان را خوشحال کنم.
* از تبریز خبر رسیده برخی هواداران پیگیر آمدن دروازهبانهای دیگری به تراکتورسازی هستند.
برایم مهم نیست. نه اینکه نظر هواداران مهم نباشند، اما ۹۸ درصد هواداران
از من رضایت دارند و آنها به باشگاه گفتهاند برای جذب گلر دوم اقدام کند،
آن ۲ درصد هم بالاخره کسب درآمدشان سخت شده و مجبورند از راه هواداری از
فلان بازیکن و ساپورت او برای رسیدن به تراکتورسازی پولی به جیب بزنند.
* یعنی برایت مهم نیست باشگاه یک گلر دیگر جذب کند؟
من میگویم باشگاه ۳ گلر دیگر جذب کند! من هیچوقت از رقابت نترسیدم؛
همدوره علیرضا حقیقی و سوشا مکانی بودم و با وحید طالبلو رقابت کردهام.
بنابراین هرچه دروازه بان قویتری بیاورند من برای رشد و پیشرفت بیشتر تلاش
میکنم.
* اصلاً به نظرت نیازی هست یک گلر، حتی گلر دوم جذب کنند؟
راستش من هم میخواستم همین را بگویم که گفتید. تیم ما مشکل دفاع راست
دارد؛ مجبوریم از عبدا... زاده، مهدیزاده و اسماعیلیفر در پست غیرتخصصی
استفاده کنیم. آنها به این خاطر نابود شدهاند. بازیکن دوست دارد در پست
اصلی خودش بازی کند. ما مشکل دفاع راست داریم، اما بعضیها که دنبال آوردن
دروازهبان هستند مشخصاً شعور فوتبالی ندارند.
* کمی درباره تیم ملی صحبت کن. دیگر دعوت نشدی و خبری از تو نیست.
من ۵ سال با کیروش کار کردم، اما او عادت داشت یا لژیونر دعوت کند یا
دروازهبانان تیمهای بزرگ را به اردو ببرد. من بعد از استقلال به تیمهای
پاییننشین رفتم و طبیعتاً نباید دعوت میشدم، اما حالا که در تیم بزرگی
مثل تراکتورسازی هستم نمیدانم چرا دعوتم نمیکند؟ البته که کیروش زیاد
ایران نیست و در جزیرهاش تفریح میکند و نمیتواند بازیهای لیگ را دنبال
کند!
* دستیارانش که هستند.
اتفاقاً از آنها سؤال دارم؛ باید چهکار کنم که دعوت شوم؟ دروازهبان
نیمکتنشین فلان تیم در اردوی تیم ملی هست، اما من بازیکن فیکس تراکتورسازی
با عملکرد خوب، به تیم ملی دعوت نمیشوم. اگر بحث سلیقه است که بگویند
سلیقهشان چیست؟ تیپ من مشکل دارد؟ مدل موی خوبی ندارم؟ چهکار کنم واقعاً؟
* شاید از حاشیههای تو میترسند. حاشیههایی که در فضای مجازی همیشه همراهت هست.
راستش نمیدانم چرا فوتبالیها خیلی دوست دارند من را یک آدم حاشیهای
معرفی کنند. تا قبل از ازدواجم به من وصله شیطنت و مدلبازی و دنبال فضای
مجازی بودن میچسباندند، بعد که ازدواج کردم تا از این انگها راحت شوم،
حالا میگویند چرا با همسرش عکس منتشر میکند. من نمیدانم انتشار عکس با
همسر قانونیام چه ضربهای ممکن است به فوتبال من بزند؟
* در کنار همه اینها خالکوبیهایت هم که پر از ماجراست.
ما این همه بازیکن خارجی میآوریم، آنها اگر خالکوبی داشته باشند موردی
نیست؟ آنها مسلمانند و ما رژیم صهیونیستی؟ متأسفانه مدیرانی در فوتبال ما
هستند با تفکرات سنتی که به فوتبال ضربه زدهاند. فوتبال باید از حضور
آنها خالی شود تا پیشرفت کنیم. حتماً مدیران ما فوتبال دنیا را دنبال کنند
و ببینند زندگی شخصی بازیکن با زندگی فوتبالی او کاملاً متفاوت است.
* با سوشا مکانی هم چنین برخوردی شد.
سوشا همتیمی و رفیق خوب من بوده و هست و جزو گلرهایی است که دوست داشتم
موفقیتش را ببینم. الان هم که شنیدم رباط پاره کرده میخواهم با او تماس
بگیرم. همانطور که گفتید از او خیلی انتقاد میشود، اما من معتقدم آدمها
را باید همانطور که هستند دوست داشت. سوشا به خاطر سادگی و دل پاکش همیشه
در چشم من آدم محبوبی بود و امیدوارم زودتر مصدومیتش تمام شود و بهترین
دروازهبان نروژ شود.
* برای رحمتی هم مثل سوشا آرزوی موفقیت میکنی؟
بله، من با مهدی یک دورهای به اختلاف خوردم، اما الان همه چیز حل شده و
دوست و رفیق یکدیگر هستیم. من دنبال این نیستم که یکی شکست بخورد تا من
پیشرفت کنم، برای رحمتی هم آرزوهای خوب دارم و اتفاقاً کارت عروسیام را
برایش نوشتهام و به دستش میرسانم که حتماً بیاید!
* همان سالی که به خاطر رحمتی از استقلال جدا شدی، صحبت رفتنت به پرسپولیس بود.
من ۳ دوره از پرسپولیس پیشنهاد داشتم؛ اولین بار که پیشنهاد شد همزمان از
استقلال هم با من صحبت کردند؛ هم قرارداد پرسپولیس بهتر بود، هم مدت زمانش
بیشتر باب دل من بود، اما آن دوره به استقلال رفتم. همان سال که استقلال من
را نخواست و جدا شدم پرسپولیس دنبالم آمد و با ترکاشوند به جلسه رفتم و در
نهایت گفتم من بروم فکرهایم را بکنم و جواب منفی دادم و به سیاهجامگان
رفتم. بعد هم که در نیمفصل از سیاهجامگان جدا شدم فردایش برانکو از
کرواسی به باشگاه زنگ زده بود من را جذب کنند، باز هم با من تماس گرفتند که
همین فردا بیا و قرارداد را ببند، اما به راهآهن رفتم. هرکس جای من بود
شک نکنید بالاخره وسوسه میشد و میرفت ولی من نرفتم.
* آن موقع نرفتی و الان سوژه اصلی کری با آنهایی!
کری نمیخوانم. فقط گفتم ثابت میکنم کت تن کیه، الان هم میبینید که کت تن منه!
خبرورزشی