بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
با توجه به گلايههاي جهانگيري به نظر ميرسد اصلاحطلبان ميخواهند حسابشان را از دولت جدا كنند چقدر اين احتمال ميتواند درست باشد؟
اين موضوع به نظرم اصلا موضوعيت ندارد چراكه جريان اصلاحات رويكرد اصلي دولت را قبول دارد و در طول اين سالها همواره حامي دولت بوده است. امروز نيز مانند يك سال پيش كه در دوازدهمين انتخابات رياستجمهوري از حسن روحاني حمايت كرد ممكن است در ميان نقدهايي به برخي مديريتهاي بدنه دولت وجود داشته باشد كه اين نقدها طبيعي است و مسلم است هر بخشي تمام و كمال نخواهد بود و نواقصي ميتواند داشته باشد كه در اين مورد دولت هم مستثني نيست اما آنچه در رويكرد اصلي اصلاحطلبان قرار دارد حمايت قاطع از دولت است.
وقتي قرار است در اين رابطه صحبت كنيم بايد به موضع رهبران و سخنگوهاي يك جريان نگاه كنيم. در اين ميان رهبري جريان اصلاحات به دست آقاي خاتمي است كه تاكنون هيچ اظهارنظري در اين رابطه از ايشان شنيده نشده است.
در تغيير و تحولاتي كه به ويژه در دولت دوم حسن روحاني شاهد بوديم اين برداشت وجود دارد كه اصلاحطلبان تقريبا به حاشيه رانده شدهاند و اين روزها حتي شايعه كنارهگيري و استعفاي جهانگيري هم به گوش ميرسد.
انتخاب وزرا توسط رييسجمهور به صورت حزبي صورت نگرفته است كه بگوييم در اين مسير اصلاحات به حاشيه رانده شدهاند. در انتخاب وزرا رييسجمهور بنا به تشخيص خود و با اطلاع از ظرفيتها و تواناييهاي افراد نسبت به تغيير وزرا اقدام ميكند. در اين رابطه هيچگاه رييسجمهور از احزاب اصلاحطلب درخواست نكرده است كه فلان نيرو را در اختيار من بگذاريد يا اگر فلان فرد رفت فرد ديگري را جايگزين كنيد؛ لذا اين مباحث را نميتوان دليلي بر خروج يا ورود اصلاحطلبان به دولت دانست. بنابراين رييسجمهور هيچ وابستگي حزبي ندارد.
درباره كمرنگ شدن نقش اسحاق جهانگيري در دولت نظر شما چيست؟
به نظر من نقش اسحاق جهانگيري به هيچ عنوان در دولت كمرنگ نشده است و اتفاقا ايشان محكم در دولت با حفظ مواضع خود ايستاده است؛ لذا آنچه مطرح ميشود تنها گمانههايي است كه مطرح ميشود مضاف بر آنكه جهانگيري ماموريتهاي مهمي را هم از سوي دولت انجام ميدهد و اين موضوع نميتواند به معناي كمرنگ شدن نقش جهانگيري باشد.
نكتهاي كه لازم است در اين رابطه بيان شود اين است كه ما بايد بپذيريم معاون اول بخش قابل توجهي از ماموريتهاي خود را به تبع رييسجمهور عهدهدار ميشود؛ به عبارت ديگر وقتي ماموريتي را رييسجمهور تعريف كنند، معاون اول آن ماموريت را عهدهدار ميشود. آقاي جهانگيري روابط شخصي، دولتي و كارياش با رييسجمهور يك رابطه محكم و استوار است كه هيچ خدشهاي به آن وارد نخواهد شد. من به اين موضوع كه گفته ميشود موقعيت آقاي جهانگيري در دولت تضعيف شده است باور ندارم.
هرچند معتقدم امروز با چالشهاي متفاوتي دست به گريبان هستيم كه عمدتا ناشي از بدعهديهايي است كه در جريان برجام از سوي ابرقدرتها ايجاد شد و اين بدعهديها حوادثي را در اقتصاد ما به وجود آورد كه در اين مسير اگر با ايجاد تغييراتي توان اقتصادي كشور افزايش پيدا كند شايد بسياري از مشكلات ما حل شود. بنابراين به نظر ميرسد اگر مسووليت اصلي مديريت اقتصادي به عهده جهانگيري گذاشته ميشد با توجه به تجربه و ظرفيت او در مديريت اقتصادي ميتوانست تصميم بهتري باشد و تقويت اين حوزه را در پي داشته باشد. اما اينكه ما بخواهيم توفيقات دولت را معطوف به اشخاص بكنيم بايد ببينيم خروجي آن چه خواهد بود؛ لذا ذهن را بايد متوجه خروجيها كرد نه اشخاص.
شما ميگوييد به كمرنگ شدن نقش اسحاق جهانگيري در دولت را باور نداريد و او رابطه محكمي دارد اين درحالي است كه آقاي جهانگيري رسما اعلام ميكند اجازه بركناري منشي خودم را ندارم.
چه كسي اين حرف را زده است؟
اين صحبتي است كه شخص آقاي جهانگيري در مراسم روز ملي صادرات مطرح كردند.
امكان ندارد ايشان چنين صحبتي كرده باشند. ايشان در آن سخنراني منظورشان مربوط به تغيير وزير بود كه من هم گفتم تغيير وزير با دولت است. طبيعي است كه اين در حوزه وظايف رييسجمهور تعريف ميشود؛ لذا اين موضوعاتي كه مطرح ميشود از اساس باطل است.
برخي از اصلاحطلبان معتقدند كه بايد جريان چپ حسابش را از دولت جدا كند در اين صورت چه منفعت و مضراتي ميتواند در انتظار اصلاحطلبان باشد؟
اصلاحطلبان مانند هر جريان ديگري شرايط را در نظر ميگيرند و بر اساس شرايط است كه تصميم ميگيرند در اين راستا سال 92 اين اعتقاد وجود داشت كه لازم است براي ايجاد يك فضاي بهتر پشت سر حسن روحاني جمع بشوند و از او حمايت كنند كه اين كار اتفاق افتاد و ما شاهد بوديم كه در دولت اول دستاوردهاي بسيار خوبي به دست آمد بهطوري كه اگر در دولت اول برخي از اصلاحطلبان با ترديد از دولت روحاني حمايت كردند در دولت دوم با اطمينان كامل اين كار را انجام دادند و هيچگونه پيش شرطي اين حمايت را انجام دادند.
مضاف بر اين يك سال بيشتر از عمر دولت دوم روحاني نگذشته است لذا هنوز قضاوت درباره آن زود است. اينكه برخي مشكلات دامنگير كشور شده است را نبايد تماما به پاي دولت بنويسيم. ابنكه بلافاصله بعد از بروز يك مشكلي عنوان كنيم اصلاحطلبان بايد حسابشان را از دولت جدا كنند حرف مقبولي نيست. حتي اگر يك روزي هم قرار شد اين موضوع عملياتي شود بايد آن را از زبان رهبران اصلي اصلاحطلب به ويژه شخص آقاي خاتمي بشنويم كه تا اين لحظه آنچه از گفتهها و نظرات آقاي خاتمي برداشت ميشود حمايت كامل از دولت است.
چقدر ادعاي عبور از روحاني را ميتوان با طرح موضوع عبور از خاتمي مقايسه كرد؟
همانقدر كه طرح موضوع عبور از خاتمي در آن مقطع اشتباه بود طرح موضوع عبور از روحاني هم اشتباه است. ببينيد آنچه در باب عبور از روحاني مطرح ميشود همانقدر افراطي است كه وقتي عبور از خاتمي مطرح ميشد ما اين موضوع را بايد همواره به خاطر داشته باشيم كه افراطيگري سم مهلك اصلاحات است؛ به عبارت ديگر سم مهلك افراطيگري گريبان هر سياستمداري را بگيرد بدبخت ميشود.