از بازیگر سریال «آشوب» پرسیدیم: از سال 95 که «رگ خواب» در جشنواره پخش شد و همه به جز هیات داوران همنظر بودند که بازی فوقالعادهای در آن داشتید تا سال 97 که جایزه برای این فیلم گرفتید، چه شد که بازی شما بعد از دو سال دیده شد در حالی که فیلم همان فیلم است و چه شد که در جشنواره فجر در کمال تعجب همگان دیده نشدید و الان دیده شدید؟ او در پاسخ گفت: البته من کمکم تلاش کردم این ماجرا را فراموش کنم.
ببینید به هر حال داورها قابلاحترام هستند و همانطور نظرهایشان. ولی باعث تعجب خیلیها بود، خودم هم که بسیار متعجب بودم به کنار. بسیاری از دوستان و بسیاری از کسانی که خود فیلم را دیده بودند حیرت کرده بودند و به طرق مختلف برای من پیغام میگذاشتند.تهامی درباره دلخوریاش اضافه میکند: نمیگویم جایزه گرفتن مهم نیست، بههر حال جایزه گرفتن خیلی مهم است و میتواند در روند کاری یک هنرمند در هر زمینهای خیلی تاثیر بگذارد.
من در آن دوره بیشتر از این دلخور بودم که من حتی کاندیدا هم نشده بودم. البته خود آقای نعمتا... هم برای کارگردانی کاندیدا نشده بودند و اینها حیرت همه را بیشتر و بیشتر میکرد. من فکر میکنم اگر کاندیدا میشدم حتی اگر جایزه را هم نمیگرفتم این دلگرمی را داشتم که تلاشی که کردم دیده شده است، چون آن نقش بسیار نقش خاصی است در سینمای ایران. یعنی از آن نقشهایی نیست که بگوییم هر سال ممکن است یکی دوتا از این نقشها داشته باشیم.
دریافت جایزه در استرالیا
بازیگر «به رنگ ارغوان» با بیان اینکه بههر حال فکر میکنم سال 95 یک سیاست خاصی در جشنواره دنبال میشد،ادامه میدهد: شاید انبوه کارهایی که وجود داشته باعث شده یک سری از کارها از دست داورها دربرود که البته بهنظر من نباید اینطوری باشد.
میدانم داوری کردن کار خطیری است، برای اینکه خودم در جشن خانه سینما دو سه دوره است که این وظیفه را در کنار بقیه دوستان عزیزم انجام میدهیم. البته خوشبختانه نقش من در «رگ خواب» در جشنواره منتقدان مورد عنایت قرار گرفت و من در آنجا دیپلم افتخار گرفتم. در جشنواره ایران استرالیا هم جایزه ویژه هیات داوران آن جشنواره را گرفتم.
از بیحاشیه بودن پشیمانم
بازیگر سریال «مشق عشق» در پاسخ به این سوال که چگونه با سابقه بیش از دو دهه فعالیت در سینما و تلویزیون همچنان جزو هنرمندان بیحاشیه است،گفت: راستش را بخواهید من همیشه فکر کردم کارم را به درستترین شکل ممکن انجام دهم. گاهی وقتها فکر میکنم که در حرفه ما لازم است که آدمها کمی درگیر حاشیهها شوند. بعضی وقتها به خودم میگویم شاید کوتاهی کردم در حق خودم.
چون مردم ما متاسفانه آدمهایی که بیشتر اهل حاشیه هستند را دوست دارند. بعضی دوستانی که درگیر حاشیه هستند در کارشان خوب و موفق هستند، البته بعضیهایشان نیز موفق نیستند. بعضیها موفق نیستند و درواقع از همین حاشیهها یک جایگاهی برای خودشان کسب کردهاند. و من فکر کردم که بد نبود شاید من هم یک وقتهایی یک حواشی درست میکردم. در همان ماجرای جایزه نگرفتن برای «رگ خواب» شاید فقط در یکی دوتا مصاحبه کوچک به آن اشاره کردم یا پست اینستاگرامی راجع به آن گذاشتم.
اما اگر کسان دیگری بودند با رگ گردن برآمده راجع به آن صحبت میکردند.همیشه معتقدم دو تا سیمرغ بلورین از جشنواره فجر طلب دارم. طلبکار نیستم،اصلا آدم طلبکاری محسوب نمیشوم. ولی یک سیمرغ بلورین برای فیلم سینمایی «به رنگ ارغوان» درواقع حق خودم میدانم و یک سیمرغ هم بهخاطر «رگ خواب».
بدشانس در دیده شدن
بازیگر «شبانه» درباره توقیف فیلمهایش و دیده شدن با تاخیرش در اوایل دهه هشتاد میگوید: در سال 1382 «به رنگ ارغوان» را بازی کردم، اما این فیلم سال 88 در جشنواره فجر اکران شد که من کاندیدای نقش مکمل هم شدم.
شاید اگر این فیلم سال 83 اکران عمومی میشد مسیر راحتتر و نزدیکتری را در سینما طی میکردم. البته خیلی از فیلمهایم در سینما با تاخیر پخش شدند. فیلم «شبانه» کار آقای امید بنکدار و کیوان علیمحمدی هم به وقت خودش پخش نشد. تصور میکنم فیلم «گناهکاران» کار آقای قریبیان که واقعا بهنظر من در نوع پلیسی در سینمای ایران حرفی برای گفتن دارد هم با تاخیر پخش شد.
هیچوقت ادعا نمیکنم هر فیلمی که من بازی کردم، مثلا یک ستاره به سینمای ایران اضافه کردم، اما بههر صورت بعضی وقتها میشود یک حرفهایی زد فقط به این دلیل که آدمهایی که برایشان هنر و سینما مهم است به ادامه راهشان دلگرمتر باشند. این بهنظر من خیلی جالب است که شخصی مثل من که بیست و چند سال در این حرفه؛ چه تئاتر چه سینما یا تلویزیون یا زمینههای هنری دیگر فعالیت میکند،هنوز بعد از این مدت آنقدر سختگیری میکند.
بهترین کارها
تهامی در پاسخ به این سوال که اگر بخواهد کلیشهای جواب ندهد «رگ خواب»، «به رنگ ارغوان» و «گناهکاران» را بهترین کارهایش میداند گفت: این فیلمها بهترین کارهایم هستند، اما چند کار دیگر هم هستند در سینما که خیلی دوستشان دارم. مثلاً همان فیلم «شبانه» و نقشی که آنجا ایفا کردم. یا فیلم «برف روی شیروانی داغ» کار آقای دکتر کریمی.
فکر کنم توی سینما همینها باشد، اما خب در زمینه سریال هم کارهایی هست که خوشبختانه مردم هم بسیار دوستشان داشتند و هنوز جوری راجع به آنها صحبت میکنند که من واقعاً خودم یکی دو بار اشک در چشمانم جمع شده است. مثلاً سریالی مثل «زیرتیغ»، یا «مشق عشق» کار آقای بهرام بهرامیان که آن نقش هم به نظرم خیلی نقش سختی بود.
نقش یک والیبالیست موفق بود که دچار یک بیماری میشد و پاهایش را از دست میداد و کاملا منزوی و گوشهگیر میشد. این سریال البته با «به رنگ ارغوان» چند جلسه تداخل فیلمبرداری داشت. یعنی من در تهران روزها تا وقتی که تقریباً هوا روشن بود سریال مشق عشق را کار میکردم و در به رنگ ارغوان شبکار بودم.