«دشمنان او را ز غیرت میدرند، دوستان هم روزگارش میبرند.» شهرت و شجریان از هم جداناشدنیاند و صدالبته که محمدرضا شجریان در سالهای اخیر بهخاطر مواضع و اظهارنظرهای سیاسیاش، به پدیدهای فراتر از هنر آوازخوانیاش شهرت یافت.
عمدهروایتهایی که مبتنیبر نظرات سیاسی هرباره شجریان، او را بازخوانی و پیشینه و آثار هنریاش را تحلیل میکردند از روزهای پرتنش سال 88 شروع شد و قصه خواننده مشهور ایرانی در دو سوی ماجرا هرچه پیش رفت، پیچیدهتر شد. در این میان شیوه تعامل شجریان با رسانهها، اوضاع را بدتر کرد و اظهارنظرهایش هم مورد سوءاستفاده سیاسی قرار گرفت.
شجریان نتوانست از بند تعابیر سیاسی خلاص شود و همچنان تصویر و هنرش بهواسطه اظهارات تند و تیزش در روزهای 88 در گرو یک جریان سیاسی باقی ماند. شجریان بعدتر تنش به رنج بیماری سرطان گرفتار شد و دیگر مجالی نیافت برای هموطنانش بخواند یا بار دیگر در بازار سیاست، اظهارنظر کند.
چند سالی است که در روزهای ماه رمضان، نام شجریان بیشتر بر سر زبانها میافتد آنهم بهواسطه حذف «ربنا»ی او از تلویزیون که همچنان درگیر و دار سوءتفاهمها و اعمال سلیقه مدیران تلویزیون، پخش نمیشود. شجریان طبیعتا درمورد مسائل پیرامونش، ممکن است نظرات سیاسی متفاوت از ساختارهای رسمی حاکمیت داشته باشد، ولی از طرفی هم قائل به این امر است که نظر هنرمند در مسائل سیاسی حتمی نیست و اگر به شکل رادیکالی با آن برخورد شود، وضعیت را در هر دو سوی ماجرای «هنرمند و حاکمیت» بغرنج میکند.