بخشهایی از این پاسخ را در ادامه بخوانید:
بی بی سی فارسی روز 25 بهمن 1396 با منتشر کردن یک سند ادعایی و تفسیرهایی خلاف واقع از آن، دست به تبلیغات مسموم علیه آیت الله کاشانی در سایت خود و شبکه های اجتماعی زده است که این تبلیغات تازگی ندارد. شخص مصدق نیز در ماه های پایانی نخست وزیری خود برای در هم شکستن رهبری نهضت ملی ایران و اجرای برنامه ریزی انگلستان، تعدادی از روزنامه نگاران مزدور را بهکار گرفت و با راه انداختن امواج ترور شخصیت علیه آیتالله کاشانی و نمایندگانی که با همه توان به دفاع از مجلس شورای ملی پرداخته بودند و با گمراه کردن ملت ایران و توسّل به زور و کشتار مردم بی گناه، رفراندوم خلاف قانون اساسی و ضدمیهنی خود را به مورد اجرا گذارد.
بی بی سی تا آن جا در تکرار ادعای کودتا علیه مصدق پیش رفته که آن را به نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران تبدیل کرده است. برای نمونه در مقدمه سناریوی خود نوشته است: «کاشانی چند سال بعد از سرنگونی مصدق در کودتای 28 مرداد، در شرایطی که با حکومت پهلوی اختلاف پیدا کرده و خانه نشین شده بود به دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری ایالات متحد نامه ای تظلم خواهانه نوشت...».
بی بی سی در این نوشته با تلاش برای تثبیت دروغ تاریخی کودتا علیه مصدق چنین وانمود میکند که آیت الله کاشانی با شخص محمدرضا شاه اختلاف پیدا کرده بوده است. این در حالی است که او به قانون شکنیهای دولتهایی که در پی شکست نهضت ملی ایران روی کار میآمدند اعتراض می رد و نه به شخص محمدرضا شاه. بنابراین این گفته بی بی سی نیز خلاف واقع و تحریف مبارزات آیتالله کاشانی است. و در بخش دیگری نوشته است: «این روحانی مُتنفّذ حدود سه سال قبل از کودتا در یکی از دیدارهای خود با مقامات سفارت در تهران خواهان کمک مالی سرّی امریکا شده بود».
و در جای دیگری افزوده است: «سازمان سیا از حدود دو سال قبل از کودتا]![ در این فکر بود که این روحانی مُتنفّذ را به طرف خود جذب کند».
این برخی روزنامهها و نشریات داخلی هستند که در چهار دهه گذشته به کمک بی بی سی شتافته و برای سرپوش گذاردن بر مداخله انگلستان در امور داخلی ایران و شکست نهضت ملی ایران دائماً دروغ تاریخی کودتا علیه دولت ملی! مصدق را تکرار میکنند.
در بخشی از نوشته سایت بی بی سی در زمینه دیدار آیتالله کاشانی با مقامات سفارت آمریکا چنین آمده است: «اسناد همچنین نشان می دهد این روحانی متنفّذ حدود سه سال پیش از کودتا، در یکی از دیدارهای خود با مقامات سفارت در تهران، خواهان کمک مالی سرّی امریکا شده بود. بنا بر یک سند آرشیو ملی ایالات متحده، ابوالقاسم کاشانی در روز 18 ژوئن سال 1950 (28 خرداد 1329) طی دیداری با یک دیپلمات امریکایی (جرالد دوهر) خواهان دریافت کمک سرّی امریکا شده، کمکی که معتقد بود می تواند او را به قوی ترین نیرو در خاورمیانه در برابر گسترش نفوذ شوروی کمونیستی تبدیل کند».
آن چنان که از همین سند بر میآید دیدار آیتالله کاشانی با جرالد دوهر، کارمند سیاسی سفارت امریکا در تهران با حضور سلیمان شاملو نماینده محلی خبرگزاری آسوشیتدپرس انجام شده است ولی در این سند هرگز درخواست «کمک مالی سرّی از امریکا» به چشم نمیخورد و این یک تحریف آشکار بی بی سی از همین سند ادعایی و ادامه ترور شخصیت آیت الله کاشانی است. همچنین اثری از این عبارت که کمک دولت امریکا «میتواند او را به قوی ترین نیرو در خاورمیانه در برابرگسترش نفوذ کمونیزم تبدیل کند» وجود ندارد.
این نوشته هم که به ظاهر بی طرفانه میآید از جهات گوناگون در راستای شبهه افکنی در ذهن خوانندگان است. آیت الله کاشانی هرگز هیچ تماسی با سفارت امریکا در ایران و یا هیچ سفارت خانه دیگری نداشته است. ولی مقامات امریکایی به مناسبت های گوناگون به دیدار وی می شتافته اند.
مصدق با برانگیختن نارضایی عمومی مردم در جهت سیاستهای انگلستان گام برداشت و سرانجام با اقدامات خلاف قانون اساسی و با یک رفراندوم نمایشی که با توسّل به زور آن را برگزار کرد و با منحل کردن مجلس شورای ملی دوره هفدهم زمینه انتقال قدرت دولتی و شکست نهضت ملی ایران را فراهم ساخت.
آیتالله کاشانی پس از منحل کردن مجلس شورای ملی دوره هفدهم که سنگر دفاع از حقوق مردم و امنیت ملی کشور بود به دست مصدق و به شکست کشانیدن نهضت ملی ایران، با صدور اعلامیههایی، اعتراضهای شدیدی به دخالت دولت زاهدی در انتخابات مجلس دوره هجدهم داشت و در همین راستا نامه ای به دبیرکل وقت سازمان ملل نوشت.
وی همچنین اعتراضهای گوناگونی به قرارداد کنسرسیوم نفت که در سال 1333 در مجلس مطرح بود انجام داد. آیت الله کاشانی سرانجام در آستانه برگزاری انتخابات فرمایشی دوره نوزدهم در دی ماه سال 1334 برای پیشگیری از مبارزات سیاسی او بازداشت گردید. نامه ای هم که در سال 1957 برابر 1336 خورشیدی به دوایت آیزنهاور رئیس جمهور وقت امریکا با استقبال خطر از تهدیدهای داخلی نوشت سند ارزشمندی در مبارزات سیاسی وی می باشد که در این نوشته کوتاه فرصت پرداختن به مندرجات آن نیست.