نامه اخیر محمود احمدینژاد درباره عدم تخلف حمید بقایی در پروندهای که برای وی در دادگاه تشکیل شده است نشاندهنده رویکرد جدید احمدینژاد و یارانش است. رویکردی که به صورت کجدار و مریز از ابتدای دولت روحانی آغاز شده و به شکلهای مختلف تا به امروز ادامه داشته است.
به گزارش
خبرداغ به نقل از آفتاب ، احمدینژاد در نامه اخیر خود با اعلام
اینکه وی دستور داده تا این منابع مالی در اختیار افراد و نهادهای ذکر شده
در پرونده قرار بگیرد رأسأ حمید بقایی را از اتهامات وارد شده تبرئه کرده و
این نکته را به افکار عمومی القا کرده که اگر قرار است کسی مورد اتهام
قرار بگیرد خود وی است و نه معاونش. در نتیجه به نظر میرسد احمدینژاد
تلاش میکند هرچه زودتر و احتمالا در یک دادگاه علنی فاصله خود را با برخی
از نهادهای قدرت علنی و شفاف کند تا با نوعی فرار رو به جلو آینده سیاسی
خود را به مسیری هدایت کند که احتمال برخورد قضایی با وی کمتر و برخوردها
بیشتر سیاسی باشد.
احمدینژاد
بارها نشان داده که برای وی بهترین دفاع، حمله است. در نتیجه در شرایط
کنونی که احساس میکند بازی سیاسی را در ایران به صورت کامل باخته است
تصمیم دارد مانند همیشه با یک حرکت غیرمنتظره از سقوط کامل خود جلوگیری
کند. آینده سیاسی احمدینژاد از زمانی شکل بحرانی به خود گرفته که به تازگی
تخلفات وی در دوران ریاستجهوریاش برای مراجع قضایی محرز شده و احتمال
محاکمه وی جدیتر از گذشته شده است. در نتیجه احمدینژاد به مانند همیشه به
دنبال فرافکنی و گمراه کردن افکارعمومی از این ماجراست.
احمدینژاد
به پشتوانه هشت سال ریاستجمهوری احساس میکند که از برخی پشتپردهها
درباره برخی افراد باخبر است که اگر زیاد به وی فشار وارد شود آنها را افشا
خواهد کرد. این در حالی است که اغلب این تفکرات احمدینژاد با واقعیتهای
فضای سیاسی ایران همخوانی ندارد. با این وجود احمدینژاد تلاش میکند به
شکلی رفتار کند که گویا در پشتپرده خبرهایی است که تنها وی از آن اطلاع
دارد. این نوع رفتار احمدینژاد بیش از آنکه تهاجمی و از موضع قدرت باشد از
موضع ضعف و استیصال است. با نگاهی به عقبه و گذشته وی میتوان به این
نتیجه رسید که وی هر زمان که سکوت اختیار کرده و اهدافش برای دیگران نامشخص
بوده است در نهایت با یک جنجال بزرگ نیت پنهان خود را آشکار کرده است. این
بدین معنا است که احمدینژاد همواره افکار عمومی را متوجه مسیری خاص
میکند، اما در نهایت یک مسیر دیگر را برای رسیدن به اهداف خود انتخاب
میکند و باعث فریب افکار عمومی میشود.
به
نظر میرسد با احتمال محاکمه احمدینژاد وی به صورت قطعی به پایان عمر
سیاسی خود نزدیک شده است. احمدینژادی که روزی با هزار امید و آرزوی
اصولگرایان به ریاستجمهوری رسید و خیلی زود لقب پدیده هزاره سوم به خود
گرفت، خیلی زود در حال غروب در سپهر سیاسی ایران است. سیاستمداری که در
تاریخ معاصر ایران به دلیل اشتباهات فاحش خود کمنظیر خواهد بود. بدون شک
آیندگان بیش از آنکه از رویکرد و مشی احمدینژاد پیروی کنند تلاش خواهند
کرد اشتباهات وی را تکرار نکنند و سرنوشتی مانند وی پیدا نکنند. خودمحوری،
غرور و برتریطلبی احمدینژاد را بهجایی رساند که امروز به جز بقایی و
مشایی که وضعیتی شبیه خود وی دارند کسی از یاران او در کنارش باقی نمانده و
وی به یک سیاستمدار تنها در تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است.