قلعهنویی- کخ
ابتدای لیگ دوم حرفهای رولند کخ آلمانی سرمربی استقلال شد و امیر قلعهنویی دستیاری او را پذیرفت. با این حال امیر که از همان ابتدا رویاهایی بسیار بلندتر از دستیاری را مد نظر داشت، خیلی زود با کخ به بنبست خورد. قلعهنویی رفت، کخ شکست خورد و اخراج شد و مربیان موقت هدایت تیم را بر عهده گرفتند. نهایتا هم قلعهنویی از ابتدای فصل بعدش در قامت سرمربی به استقلال بازگشت و طی سه دوره، مجموعا به مدت شش سال این تیم را رهبری کرد.
پروین- سوبل
علی پروین بعد از افول امپراطوریاش در پرسپولیس به سنتی بودن متهم شد و نهایتا پذیرفت کار را دست یک مربی خارجی بدهد تا خودش به عنوان مدیرفنی کنار تیم باشد. این اتفاق در لیگ چهارم رخ داد و راینر سویل آلمانی سرمربی پرسپولیس شد. پروین که از همان ابتدا ساز ناکوک میزد، اواسط فصل بعد از باخت خانگی به ملوان مدعی شد سوبل مربی بزرگی نیست و او را به پرسپولیس «قالب» کردهاند! در این میان سوبل هم انتقادات شدیدی از پروین داشت، اما مترجم او که داماد سلطان بود این بخش از مطالب مربی آلمانی را اشتباه ترجمه میکرد. نهایتا سوبل با پرسپولیس به جایی نرسید و رفتنی شد تا پروین ابتدای فصل بعد دوباره به عنوان سرمربی روی نیمکت تیم بنشیند!
استیلی- قطبی
این یکی آخرش قهرمانی بود، اما کم دردسر درست نکرد. ابتدای لیگ هفتم افشین قطبی سرمربی پرسپولیس شد و حمید استیلی هم دستیار اول وی لقب گرفت. از همان ابتدا مشکلات موجود بین این دو نفر بسیار شدید بود؛ طوری که گاهی بازیکنان گل میزدند و با دور زدن قطبی، خودشان را توی بغل استیلی میانداختند! آن سالها سریال طنز «مرد دوهزار چهره» کاراکتری از یک کمک مربی ناسازگار را به نمایش درآورد که خیلیها حدس زدند این قسمت با الهام از اتفاقات پرسپولیس طراحی شده است. گفته میشود آن فصل ابتدا قرار بود استیلی سرمربی پرسپولیس باشد، اما خود او قطبی را پیشنهاد داد. نهایتا هم سال بعدش که قطبی قراردادش را تمدید کرد، دیگر خبری از استیلی نشد و افشین پیروانی جای حمید را گرفت؛ دستیاری که خودش چند هفته بعد به جای قطبی سرمربی تیم شد!
یحیی- ژوزه
ابتدای لیگ دوازدهم مانوئل ژوزه سرمربی پرسپولیس شد و یحیی گلمحمدی سرمربی صبا. یحیی در قم نتایج خوبی میگرفت، اما با شروع بد پرسپولیس او «قلب درد» را بهانه کرد، از صبا جدا شد و دستیاری ژوزه در پرسپولیس را قبول کرد! از همان روز اول مانوئل به یحیی سوءظن داشت و حتی از اینکه او بلند شود و نکات فنی را به تیم گوشزد کند جلوگیری میکرد. نهایتا هم معلوم شد شک مربی پرتغالی چندان بیراه نبوده؛ چه اینکه بین دو نیمفصل ژوزه رفت و همین آقای گلمحمدی با قلب بیمارش(!) سرمربی پرسپولیس شد.
فرهاد مجیدی- شفر؟
حالا هم بحث زوج کردن فرهاد و شفر است، اما آیا کسی تضمین میکند محبوبیت شدید مجیدی مانع از عملکرد آرام و بیحاشیه مربی آلمانی نشود؟ بیایید فرض کنیم این دو نفر در کنار هم کار را شروع کردند و مربی آلمانی چند نتیجه ضعیف گرفت؛ آیا هواداران بردباری میکنند یا برعکس، تحت تاثیر علاقه به مجیدی وسوسه میشوند که شفر کنار برود و فرهاد کار را دست بگیرد؟
همشهری ورزشی