بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
احتمال این وجود دارد که پس از هشت سال دولت روحانی، دوباره یک دولت راستگرای رادیکال در ایران به قدرت برسد؟ اصلاحطلبان برای جلوگیری از تکرار اتفاقات سال84 چه تدابیری باید بیندیشند؟
بخش مهمی از 24میلیونی که در انتخابات 96 به آقای روحانی رأی دادند یک «نه» بزرگ به جریان رادیکال اصولگرا گفتند. به نظر من جریان اصولگرا باید در عملکرد خود تأمل کند که چرا مردم برای اینکه آنها قدرت را به دست نگیرند از شخص دیگری حمایت میکنند. این در حالی است که اصولگرایان خود را به خواب زدهاند و حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند که مردم دست رد به سینه آنها زدهاند. بخشهایی از جریان اصولگرایی فاقد توانایی برای تأمل و تغییر و همواره به دنبال این هستند که برنامههای خود را به صورت رادیکال به پیش ببرند. این در حالی است که بخشهایی از این جریان که توانایی این کار را دارند نیز این اراده را از خود نشان نمیدهند. دولت اصلاحات رشد اقتصادی را در اولویت خود قرار داده بود. با این وجود به صورت طبیعی هنگامی که یک کشور در وضعیت رشد اقتصادی قرار میگیرد بخشهایی از جامعه با مشکل مواجه میشوند و ممکن است برنامههای درازمدت اقتصادی باعث نابسامانی اقشاری از جامعه شود که به دنبال دغدغههای اقتصادی در کوتاهمدت هستند. در نتیجه، در پایان دولت دوم اصلاحات، بخشهایی از جامعه نسبت به این وضعیت نگرانی داشتند. این در حالی است که در این مقطع زمانی، احمدینژاد و اصولگرایان با شعارهایی که مطرح میکردند موفق شدند از نگرانی این بخش از جامعه برای خود پایگاه رأی ایجاد کنند و به همین دلیل نیز در انتخابات به موفقیت رسیدند. با این وجود مردم که امید خود را به دولت اصولگرای احمدینژاد بسته بودند، خیلی زود به این نتیجه رسیدند که دولت احمدینژاد برخلاف شعارهایی که به مردم داده است عمل میکند و نمیتواند مطالبات آنها را تحقق بخشد. به نظر من رمز موفقیت آقای روحانی در پایان چهار سال دوم خود مسائل اقتصادی است و اگر ایشان میخواهد کارنامه قابل قبولی از خود به جای بگذارد، باید در این زمینه موفق شود و بتواند مطالبات مردم را تحقق ببخشد.
آیا اصولگرایان نمیتوانند با توجه به پایگاه رأی16 میلیونی خود در انتخابات ریاستجمهوری سال96 برای اصلاحطلبان در انتخابات آینده خطرآفرین باشند؟ ارزیابی شما از وضعیت جریان اصولگرایی در چهار سال آینده چیست؟
به نظر من اصولگرایان در کوتاهمدت نمیتوانند برای اصلاحطلبان و دولت آقای روحانی خطرآفرین باشند. در شرایط کنونی بافت جامعه ایران نسبت به گذشته تغییر کرده است. این در حالی است که جوامع مختلف جهان دچار تحولات مهم سیاسی و اجتماعی شدهاند. در شرایط کنونی طبقه متوسط در تصمیمگیریهای جامعه ایران نقش تعیینکنندهای پیدا کرده است. در دهه گذشته و بهخصوص در دولت احمدینژاد طبقه پایین جامعه نقش تعیینکنندهای در فضای کلی جامعه داشت. طبقه پایین جامعه نیز معمولا به حداقلها مانند حداقل درآمد، حداقل مسکن و حداقل امکانات اکتفا میکند. این در حالی است که طبقه متوسط به حداقلها اکتفا نمیکند و نگاه بلندمدت به سرنوشت خود دارد. طبقه متوسط تنها نگاه اقتصادی و معیشتی به مسائل کلان جامعه ندارد، بلکه به مسائلی مانند توسعه سیاسی، بالا رفتن سطح کیفی زندگی، برابری و عدالت نیز توجه میکند. در نتیجه کسی میتواند مطالبات طبقه متوسط را نمایندگی کند که تفکر بسته نداشته باشد، بلکه دارای تفکر باز و مدرن باشد. اگر اصولگرایان قصد دارند در آینده سیاسی ایران تأثیرگذار باشند باید طرحی نو دراندازند و با رویکرد جدیدی وارد عرصه سیاسی شوند. اصلاحطلبان با حذف اصولگرایان از صحنه سیاسی موافق نیستند و معتقدند حضور دو جریان ریشهدار و قدیمی انقلاب اسلامی، اصلاحات و اصولگرایی، در کنار هم میتواند سبب اعتلای نظام جمهوری اسلامی شود.
پس از سال92 و پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری، ما با یک چرخش در فضای سیاسی ایران از اصولگرایی به اصلاحطلبی مواجه شدهایم. به نظر شما چگونه باید از این فرصت استفاده کرد و اجازه نداد برخی اشتباهات گذشته تکرار شود؟
خوشبختانه در شرایط کنونی بخشهایی از جریان اصلاحات که در گذشته سبب برخی مشکلات شدهاند اشتباهات خود را پذیرفتهاند و در رویکرد خود تجدیدنظر کردهاند. نکته دیگر اینکه آقای روحانی یک شخصیت اصلاحطلب نیست و خاستگاه اصلاحطلبی ندارد. ایشان یک اصولگرای معتدل هستند که دارای دیدگاههای نزدیکی به جریان اصلاحات است. در نتیجه دولت آقای روحانی یک دولت اصلاحطلب نیست، بلکه ترکیبی از اصلاحطلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان معتدل است. با این وجود در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران، لیست اصلاحطلبان با اقبال بالای مردم به صورت کامل به پیروزی دست پیدا کرد. در نتیجه این اتفاقات نشان میدهد که در شرایط کنونی مردم خواستار حضور اصلاحطلبان در کانونهای تصمیمگیری جامعه هستند. در نتیجه اصلاحطلبان باید از فرصت اعتماد مردم نهایت استفاده را ببرند و در تحقق مطالبات مردم جدیتر از گذشته باشند. اصلاحطلبان باید از اشتباهات گذشته درس بگیرند و به شکلی رفتار نکنند که برخلاف انتظار مردم باشد. بدون شک اگر اصلاحطلبان همچنان در مسیر عقلانیت و اعتدال حرکت کنند، میتوانند به بسیاری از مطالبات مردم رنگ واقعیت بدهند.
دلایل شکست اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر یعنی دو انتخابات ریاستجمهوری سال92 و 96، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران چیست؟ چرا اصولگرایان در حال کنار رفتن تدریجی از قدرت در ایران هستند؟
اصولگرایان باید در شیوه نگرش خود به مدیریت جامعه تغییر ایجاد کنند. با این وجود، جریان اصولگرایی دچار دگماتیسم شده است و به همین دلیل نمیتواند در گفتمان خود تغییر ایجاد کند. نخبگان این جریان نیز فاقد اراده لازم برای این تغییرات مهم هستند. جریان اصولگرایی مدتهاست مطالبات نسل جدید جامعه را نادیده میگیرد و همچنان بر اصول گذشته خود پافشاری میکند. این در حالی است که مطالبات جامعه هر روز در حال تغییر است و نسل جدید دغدغههایی پیدا کرده که با دغدغه نسلهای گذشته تفاوتهای معناداری پیدا کرده است. از سوی دیگر، جریان اصولگرایی مدتهاست از افراطیگری رنج میبرد و این مساله در تحلیل کلی جریان اصولگرایی نقش مهمی پیدا کرده است. بدون شک هرچه جریان اصولگرایی به سمت اعتدال و میانهروی حرکت کند، بهتر میتواند در آینده سیاسی ایران تأثیرگذار باشد.