به گزارش
خبرداغ،مرتضی
مبلغ؛ فعال سیاسی در روزنامه ایران نوشت: انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم
سوژههای فراوانی برای تحلیلگران و پژوهشگران حوزههای مختلف سیاسی،
اقتصادی و اجتماعی دارد.
در جریان تبلیغات
انتخابات، نامزدهای رقیب روحانی، تمرکز عمده خود را از یکسو بر تخریب
عملکرد دولت یازدهم و از طرفی دیگر بر طرح شعارهای بزرگ و در عین حال غیر
عملیاتی اقتصادی گذاشتند. تخریب دولت یا به تعبیر دیگر اتخاذ رویکرد سلبی،
بیشتر ناشی از فقدان برنامههای ایجابی در اردوگاه اصولگرایان بود.
از همین منظر و با توجه به نداشتن برنامههای مشخص، تاکتیک طرح شعارهای
اغوا کننده همچون دو یا 3 برابر کردن یارانههای نقدی و تقسیمبندی جامعه
به فقرا و اغنیا را برجسته کردند. به نظر میرسد آنها در محاسبات خود نیم
نگاهی به برنامههای انتخاباتی محمود احمدینژاد داشتند و بیراه نبود که
تعداد نسبتاً زیادی از وزیران کابینههای نهم و دهم در ستادهای اصولگرایان
جمع شده بودند.
با این همه مشاوران و
تصمیم گیرندگان ستادهای نامزدهای اصولگرا، گویا به تعمیق رشد و آگاهیهای
مردم بی توجه بودند. واقعیتهای جامعه به هر کارشناس و پژوهشگری میگفت که
طرح شعارهای غیر واقعی و اغواکننده بخصوص با توجه به تجربه دولتهای نهم و
دهم، مورد رضایت اکثریت مردم نیست. در نهایت نتیجه انتخابات هم اظهارات و
مواضع کارشناسان و بخصوص هشدارهای اقتصاددانان را تأیید کرد که اکثریت مردم
اسیر طرحهای غیر قابل اجرا نمیشوند.
نگاهی به
نتیجه انتخابات در اقصی نقاط کشور حکایت از آن دارد که اکثریت مردم حتی در
شهرستانها و روستاهای کشور به آقای روحانی رأی دادهاند و این چیزی نیست
جز رشد آگاهیهای مردم که بدون تردید فضای مجازی در آن نقش غیر قابل انکاری
داشته است. در مقابل، رفتارهای انتخاباتی روحانی و ستادهای وی توانست مردم
را با دلیل و منطق روشن متقاعد کند که راه برای برون رفت از مشکلات و به
حداقل رساندن آنها، ادامه راهی است که از چهار سال گذشته شروع شده است.
مردم دیدند که روحانی شعار جدیدی نداد و حرفهای تبلیغاتی عجیب هم نزد. او
تنها توانست با تکیه بر منطق و استدلال مردم را متقاعد کند که دولت را در
چه شرایطی تحویل گرفته و حل مشکلات گذشته تنها در چهار سال ممکن نیست.
امروز
پس از پایان رقابتها که مردم پیام اعتدالگرایی و آرامشطلبی خود را به
روشنی منتقل کردند، از جریانهای سیاسی بویژه اصولگرایان انتظار میرود که
رویکردها و سیاستهای خود را بازتعریف کنند. از جمله اینکه باید بیاموزند
چگونه اعتماد به نفس واقعی خود را بازیابند تا راهی باشد برای جلب اعتماد
مردم.
دیگر اینکه به یافتههای علمی و کارهای
کارشناسی اتکا کنند و در نهایت، یاد بگیرند که سرنوشت خود را به تندروها
گره نزنند. توجه به این سه نیاز، سبب خواهد شد که اصولگرایان بار دیگر قدرت
و توان خود را بازیابند. زیرا به تجربه اثبات شده است که جامعه ایران، به
هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب نیاز دارد و این دو جریان باید مورد
اعتماد جامعه باشند.