عشق زمینی
داستان سلام بمئی درباره عشق است. عشقی کاملاً زمینی و عرفی که در آن ردپای مسائل دیگر به چشم نمیخورد. همچنان پس از گذشت سی و هشت سال از انقلاب اسلامی صحبت از عشق زمینی یک تابو به حساب میآید. حتی اگر نخواهیم از لفظ تابو استفاده کنیم باید بر این کته تاکید کنیم که نشان دادن عشق زمینی با این حجم و نگاه در سینمای ایران کم سابقه است. کم سابقه از این جهت که عشق همیشه در سینمای ایران مضمونی فرعی بوده. سینماگران ایرانی از عشق نه به عنوان درونمایه اصلی فیلم، که به عنوان یک چاشنی فرعی برای قوام بخشیدن به خظ سیر اصلی داستان استفاده میکردند.
عاشقانههای سینمای ایران که اتفاقاً فیلمهای بدی هم نیستند صرفاً درباره عشق ساخته نشدهاند. این آثار یا به شدت روشنفکرانه و انتزاعیاند(شبهای روشن)، یا عشق در زیر بار آوار تلخی اجتماعی فیلم رنگ میبازد و از بین میرود(شهرزیبا)، یا آمیخته به عرفان و امور قدسی هستند(شیدا) و یا صرفاً نقطه عزیمتی هستند برای بیان دغدغههای ذهنی فیلمساز(درخت گلابی). سلام بمبئی بعد از مدتهای یک عاشقانه خالص را به روی پرده سینماهای ایران آورده. عاشقانهای که صرفاً عاشقانه است و قرار نیست این عشق علت یا معلول پدیده دیگری باشد. دیدن عشق روی پرده سینماها تجربه لذتبخشی است. چه آنکه صحبت از عشق زمینی توسط نهادهای رسمی یک تابو تلقی میگردد.
روابط عاشقانه در جامعه امروز ایران مشخص است، مسئله این است که این روابط هیچگاه توسط نهادهای رسمی تایید نمیشود. این برای اولین بار است که پس از سالها فیلمی که صرفاً از عشق میگوید از یک نهاد رسمی مجوز میگیرد و به صورت همگانی انتشار میابد. پس این حجم از استقبال طبیعی است. چنین داستانی به شدّت کنجکاوی برانگیز است و تماشاگر مایل است که بداند سرنوشت دو دلداده فیلم به کجا ختم میشود.
زیبایی همیشه جذاب است
دلیل دیگر استقبال از این فیلم این است که همه چیز در آن زیباست. از بازیگران اصلی فیلم بگیر تا لوکیشنها و حتی ماشینی که دختر فیلم سوار آن میشود. دیدن زیبایی روی پرده سینما مسئله مغفول مانده سینمای ایران است. فیلم اجازه نمیدهد هیچ سایهای روی این تصاویر شفاف و زیبا بیاُفتد. کارگردان بر تن ستارگان فیلمش لباسهای زیبا میپوشاند و آنها را به جاهای زیبا میبرد. تماشاگران خسته از زندگی روزمره این تصاویر را در حکم مسکنی میدانند که قرار است ساعتی آنها را از جهان خارج از سالن سینما جدا کند و حالشان را بهتر کند.
رقص و آواز
در فیلم یک صحنه رقص و آواز مفصل با رعایت موازین شرعی وجود دارد. همین یک صحنه برای فروش فیلم کافیست. دیدن چیزی که حتی در گفت و گوهای روزمره مردم هم ممنوع تلقی میشود و مردم آن را کاری نامتعارف میدانند روی پرده سینما جذاب است. مردم برای دیدن چنین صحنههایی که ممکن است دیگر فرصت دیدنش را نداشته باشند به سینما هجوم میبرند. همانطور که سالها قبل برای تماشای شعله به سینماها هجوم برده و شیشههای آنجا را شکستند.
سرنوشت عشق
(احتمال لو رفتن داستان فیلم) دلیل بعدی فروش فیلم روایت پر سوز و گداز آن است. عاشقانهای ناکام که در آن عاشق به وصال معشوق نمیرسد. چنین خط داستانیای خوراک مردم ایران است. مردمی که عشق واقعی را در نرسیدن میدانند و در شکلی افراطیتر عشقی را که به وصال ختم شود ناپایدار و متزلزل تلقی میکنند. این فقط مربوط به امروز جامعه ایران نیست، بلکه ردپای چنین دیدگاهی را میتوان در تاریخ ادبیات ایران نیز جست و جو کرد. از لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد بگیر تا غزلیات حافظ وسعدی و حتی اشعار شاعران نو پرداز عشق با عدم وصال گره خورده است.
راحت الحلقوم
سلام بمبئی یک راحت الحلقوم است. هیچ پیچیدگی روایی و ساختاری خاصی ندارد. همه فهم است و گستره مخاطبینش فراگیر. پیر و جوان، فقیر و غنی، زن و مرد همه یک دریافت از قصه دارند و همین موضوع باعث میشود که اجماع گستردهای برای تماشای فیلم میان مردم شکل بگیرد. همه مردم فارغ از جنسیت، رنگ، نژاد و طبقه به دیدن این فیلم میآیند چرا که همه دریافت واحدی از داستان فیلم دارند. اینجا خبری از پیچیدگی نیست. یک داستان سرراست عاشقانه وجود دارد که کاملاً سرراست روایت میشود. داستانی برای تمامی سنین.
فیلم هندی تمام عیار
اما مهمترین دلیل فروش سلام بمبئی این است که یک فیلم هندی تمام عیار است. با همان حجم بالای اغراق و سانتیمانتالیزم. مردم ایران عاشق سینمای عامهپسند هند هستند و ستارگان آن سینما را به اندازه ستارگان سینمای ایران دوست دارند. آنها سالهاست که با سینمای هند و داستانهای پر سوز و گدازش خو گرفتهاند. آنها در سلام بمئی خاطرات گذشتهشان را مرور میکنند. خاطرات روزگاری که سنگام، شعله و آواره را بر پرده سینماها میدیدند. این بازنمایی خاطرات نوستالژیک گذشته برگ برنده اصلی فیلم است.
کلیشه های موفق
سلام بمبئی دقیقاً با رعایت همان الگوها به فیلم موفقی در گیشه بدل شده است. سلام بمبئی فیلم موفقی است چون میداند چه چیزی را برای چه کسی میسازد و بسیار خوب از کلیشهها برای فروش بیشتر استفاده میکند. این فیلم فیلمی است که همزمان به خاطرات و علائق مردم چنگ میاندازد و این کار را بدون خطکشیهای مرسوم انجام میدهد. این خطکشی نکردن مهمترین راز فروش فیلم است. فروشی که میرود افسانهای شود./ فردا