الف-اصول:
استثناگرايي: قرائت ترامپ و جمهوریخواهان
از این اصل اساسی درسیاست خارجی آمریکا، قرائتی ایدئولوژیک، تمامیت خواه و
غیرمنعطف است. این اصل به معنی برتر و استثنایی دانستن آمریکا وبرگرفته از
عقاید دوتوکویل است. در مقابل کلینتون و دموکرات ها قرائتی عملگرا،
مشارکتی و منعطف از این اصل تصویر می کنند که برگرفته از آرای لیپست بوده و
کارآمدی را مقدم و ریشه مشروعیت این تفکر می دانند و بر پرهیز از تحمیل
جنگ ها و هزینه های جدید به آمریکا تاکید دارند.
افول قدرت آمريكا: افول آمریکا مورد اجماع نخبگان و توده های آمریکایی بوده و ناشی از سه موضوع است: تبعات جنگهای پرهزینه عراق و افغانستان، تحولات نوظهور اقتصاد جهانی و افزایش تعداد، جمعیت و هزینه های کشورهای تحت سیطره آمریکا. ترامپ از یکسو در شعارهای احساسی انتخاباتی از بازگشت به عظمت آمریکا و واکنش شدید به تحرکات قایق های ایرانی صحبت می کند و از سوی دیگر انزواطلبی بیشتر در سوریه، خاورمیانه و حتی اروپا و حوزه ناتو را تبلیغ می کند. در مقابل کلینتون دیدگاه منسجم تر و واقع بینانه تری ارائه می کند. بااینحال وی نسبت به اوباما سیاست های مداخله جویانه تری نظیر ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه یا تقویت روابط با ناتو یا اعتمادسازی مجدد با متحدان در خاورمیانه را وعده داده است.
نخبگان شرکتی: ترامپ ادعا می کند نقش منافع شرکت های بزرگ به ویژه صنایع تسلیحاتی و شرکت های نفتی را در سیاست خارجی آمریکا محدود و بر منافع ملی تمرکز می کند، در صورتی که کلینتون نماینده وضع موجود بوده و نقش آفرینی منافع شرکت ها ادامه خواهد یافت.
ب-سیاست ها:
مستحکم سازی: به معنی پرهیز از درگیر
شدن در جنگي جدید و هزینه های آن است که نتیجه قرائت نخبگان حاکم آمریکایی
از اصول پیش گفته است و اوباما به شدت به آن متعهد بود. به نظر می رسد
كلينتون با وفاداری کمتری این سیاست را ادامه دهد، ولی ترامپ مواضعی متضاد
را در این رابطه بیان کرده است؛ هرچند برآیند سخنان وی بر ادامه همین سیاست
دلالت دارد.
چرخش به آسیا: ترامپ هم لحن تندی برعلیه چین بکار می برد؛ حال آن که کلینتون خود را مبتکر انتقال نقطه ثقل تمرکز نیروها و توجه آمریکایی ها از خاورمیانه به دریای چین می داند. با این حال مهمترین مخالفان این سیاست، عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی و جمهوری خلق چین هستند و احتمال دارد تاکید روابط کلینتون با طرف های مخالف این سیاست و تامید وی بر اعتمادسازی مجدد با متحدین منطقه ای آمریکا، اجرای این سیاست را برای وی با دشواری بیشتری نسبت به عملکرد ترامپ مواجه کند.
هدایت از پشت: این سیاست به دو معنی است. اول پنهان کردن نقش آمریکا در مداخلات خارجی به ویژه در خاورمیانه و دوم اجبار یا تشویق متحدین منطقه ای آمریکا در مشارکت و تقبل بخش اعظم تلفات انسانی و هزینه های درگیری های نظامی. کلینتون قابلیت ها و تمایل بیشتری در اجرای این سیاست ها از خود نشان داده است و تبلیغ بکارگیری قدرت هوشمند همین راستاست.
حفظ برتری نظامی رژیم صهیونیستی: به نظر نمی رسد تفاوت معنی داری در تعهد هر نامزد به این سیاست دیده شود و هر دو به این سیاست ادامه خواهند داد. با این حال باید توجه داشت که بین سال های 2012 تا 2016 قدرت لابی های صهیونیستی در آمریکا رو به افول بوده است.
ادامه برجام: موضع نامه 2016 حزب دموکرات بر ادامه برجام با دو ویژگی تاکید دارد: ادامه اعمال تحریم های غیرهسته ای و معتبرداشتن یک گزینه نظامی برای تضمین پایبندی ایران به برجام. در مقابل، مواضع ترامپ و حزب جمهوریخواه در این رابطه متناقض و نامشخص است. ترامپ ابتدا از پاره کردن برجام و بعد مذاکره مجدد بر سر آن سخن گفت که هر دو غیر عملی است.
موضع نامه حزب جمهوریخواه هم بیشتر بر نامشروع بودن اقدام اوباما در این توافق تاکید دارد؛ با این حال به نظر نمی رسد ترامپ هم چاره ای جز ادامه برجام با اعمال برخی سخت گیری های بیشتر داشته باشد. با این حال یک سنای دموکرات دست و پای ترامپ را در این مسیر خواهد بست.
بعنوان جمع بندی، انتخاب هر یک از دو نامزد برای ایران و تداوم اجرای برجام مهم است، ولی تعیین کننده نیست. ایران تنها کشوری در منطقه است که امنیت خود را خود تولید می کند و به همین خاطر از کاهش نیروها با ترک منطقه توسط آمریکا نه تنها نگران نیست، بلکه از آن استقبال می کند. حفظ توان راهبردی و قدرت سخت و نرم ایران که گفتمان منطقی انقلاب اسلامی یکی از مهمترین عناصر آن است، ضامن حفظ منافع و امنیت کشور، صرف نظر از مستاجر بعدی کاخ سفید خواهد بود.