روزی با واقعیتِ از دست دادن مواجه میشوید و همینطور که زندگی ادامه دارد و روزها و شبها از پی هم میگذرند، برایتان مشخص میشود که نمیتوانید دلتنگ آدمهای خاصی که دیگر در زندگیتان حضور ندارند نباشید و فقط یاد میگیرید با وجود حفره بزرگی که در غیاب این آدمها در زندگیتان به وجود آمده، به راهتان ادامه بدهید. وقتی آدمی را که نمیتوانید زندگیتان را بدون او تصور کنید از دست میدهید، دلتان میشکند و خبر بد این است که شما هرگز نمیتوانید به طور کامل با این فقدان کنار بیایید؛ هرگز این آدمها را فراموش نخواهید کرد.
اما خبرهای خوبی هم وجود دارد. این آدمها برای همیشه در گرمای قلب شکسته
تان، که هیچوقت دوباره مثل قبل نمیشود، حضور خواهند داشت و با وجود این
زخم، باز هم رشد میکنید و تجربههای بیشتری در زندگی کسب میکنید. این
موضوع مثل این است که قوزک پایتان بشکند و هیچوقت به طور کامل خوب نشود.
در چنین شرایطی اگر بخواهید برقصید، در ناحیه مچ پا احساس درد میکنید. با
این حال، شما باز هم به رقصتان ادامه میدهید، حتی اگر این رقص با کمی
لنگیدن همراه باشد. این لنگیدن به ارزش و اهمیت اجرای شما و اعتبار
شخصیتتان اضافه میکند. آدمهایی را که از دست میدهید برای همیشه بخشی از
وجودتان باقی خواهند ماند. این آدمها و لحظات خوبی را که با آنها
گذراندهاید، به خاطر بسپارید.