متأسفانه همچنان که سالها پیشتر پیشبینی میشد، دروغ و دغلهایی بافته طی برخی خاطرهپردازیها در حول زندگی رازناک استاد زندهیاد شهریار موجب تلکیک ترجمه حال پاک و زلال ایشان شد.
شهریار شاعر است و مردم باید با محصول عشق و اندیشه یک شاعر - که شعر است - آشنا شوند، نه با خصوصیات محرمانه زندگی و احوال حریمیات شاعر.
مرحوم استاد شهریار نسبت به کیف و کمّ احوال و زندگی خود چنان بیتوجه و بیالتفات بود که حتی ارقام نادرست مندرج در مقدمههای دیوانهایش درباره تاریخ تولدش را نیز تصحیح نکرده و حتی نسبت به تصحیحش تذکر هم نداده است.
در چند مقدمه یک دیوان شهریار دیباچهنویسان ارقامی از 281 تا 1286 را به عنوان تاریخ ولادت شاعر درج کردهاند. حتی برخی اطلاعات پایه مانند اسم اصلی پدر شاعر هم پیش از انتشار نوار گفتگوهای اینجانب بر همگان حتی خانواده شاعر و برادرانش نیز نامعلوم بود. مرحوم آقای سیدرضا خشکنابی (برادر شاعر) به من بنده گفت که پیش از این نوار از «سید اسمعیل موسوی» بودن نام پدرشان بیاطلاع بودهاند و پدر را به اسم مشتهرش (حاجی میرآقا خشکنابی) میدانستهاند.
استاد شهریار و اصغر فردی
این نشانگر بیاهمیت بودن اجزای بیوگرافی شاعر در نظر شهریار بوده است. شهریار مخصوصا درباره مسائل شخصی خود اهل استنکاف و کتمان بود، چندانکه در شعری میگوید:
چه اصراری که اسرارم بدانی
اگر سِرّ است، پرسیدن ندارد
مرا بگذار و شعرم خوان که شاعر
شنیدن دارد و دیدن ندارد
مخصوصا عشق شهریار برحسب عفت و نزاکت باطنی استاد چنان مکتوم و پنهان نگهداشته شده که هر اظهاری در این باره بیاساس و دروغ و تخیل است. استاد هرگز درباره هویت معشوق خود در تمام عمر خود به هیچ احدی کمترین مطلبی ارائه نکرد. اساسا چنین چیزی هم لازم نبود.
شایعهسازیها و دروغزنیها به جایی رسید که حدود سه چهار سال پیش در شبکههای اجتماعی دو تصویر از دو بانوی جداگانه به عنوان محبوبه استاد حتی با قید نام و نشان منتشر گردید؛ در حالیکه یکی از آن تصاویر متعلق به بانویی از شاهزادگان قجری بود و اساسا چنین نام و نشانی (ثریا ابراهیمی) در تمام زندگی شهریار واقعیت و موجودیتی نداشته است.
اخیرا نیز در ادامه همان بیماریهای برخی شایعهسازان بیکار، همان مولود خیال را به مرگ رهنمون شدند و درگذشتش در امریکا را اعلام کردند. متأسفانه حتی جرائد و رسانههای معنون و معتبر به بهای آسیبپذیرفتن اعتبار خود به درج و نشر چنین اکاذیبی دامن زدند.
اصغر فردی - شاعر و شاگرد سابق استاد شهریار
شهریار شاعری است که با وجود اشتهار ناشناخته مانده است. جامعه ادبی او را به عنوان غزلسرا میشناسند، در حالی که شاهکارهای شهریار اشعار موسوم به «مکتب شهریار» و غیر از غزلهای اوست. یکی دیگر از ناشناختگیهای شاعر محوریت همین دروغهاست که او را به عنوان شاعری شیدا و تحصیلرهاکرده معرفی میکند. ماجرای شورانگیز عاطفی شهریار مانند هر جوان دیگری در سنین نوجوانی وی اتفاق افتاده و شهریار در بیست و چند سالگی از آن ماجرا عبور کرده، به مراتب اعلا و بالاتری از تعالی و ترقی دست یافته و به مراحل درک عرفانی و معالی دیگری نائل شده است. ثانیا که شهریار تحصیل طب را ناتمام رها نکرد و طبیب شد و حتی چندی مطب نیز دائر کرد، منتها نظر به ذوق شاعرانه و برخی حوادث طبابت را ادامه نداد و به عنوان شغل برنگزید.
به نام یک کمینه شاگرد و دوستاری از تودههای میلیونی دوستدار آن شاعر و یکی از طیفهای میلیاردی خواننده اشعار آن معجزه عصر به پیشگاه طبقات و آحاد علاقمند شعر شهریار پیشنهاد میکنم که به خواندن و از بر کردن و نقل اشعار شهریار تمرکز کنند و مخصوصا اشعار موجود در فصل «مکتب شهریار» او را بخوانند و نسبت به اینگونه یاوهها التفاتی ننمایند.
در پایان به عنوان یکی از توفیقیافتگان به ملازمت رکاب آن شهریار اقلیم شعر از متعلقین و خاندان بازمانده صاحب آن دو عکس از حیث انتشار تمثال آن بانو تحت این عنوان کذب اعتذار میکنم.