اما در نهايت او هم امروز لب به انتقاد از همان دوران و عملكرد احمدينژاد گشوده است، مانند تعداد ديگري از مديران منصوب احمدينژاد كه امروز مانند رقيب جدي او به مصاحبه ميپردازند و عملكرد حلقه نخست آن دولت را به چالش ميكشند. بخشهایی از گفتگوی وی را در ادامه بخوانید؛
*من در جبهه يكتا رسمي نيستم، يكبار يكي از خبرنگاران درباره يكتا از من پرسيد، چون داشتند به شخص احمدينژاد وصل ميشدند، از من كه پرسيدند من اخبار اشتباه را تصحيح كردم، به همين خاطر از من به عنوان سخنگو ياد كردند كه موضوع تكذيب شد، برخي هم مطرح كردند كه من رابط بين جبهه پايداري و جبهه يكتا هستم كه براي خودم هم جالب بود.
*افرادي كه به جبهه یکتا ميآيند ممكن است در دولتهای نهم و دهم بوده باشند اما ارتباط چنداني با احمدينژاد ندارد.
*بالاخره نوع رفتار احمدينژاد در دولت دهم و پافشارياش براي آمدن مشايي به عنوان رئيسجمهور و مواضع خاصي كه در رابطه با برخي مباحث منطقه، مسائل داخلي و بحث آينده ايران در قطببنديهاي جهاني داشت، مورد نظر اكثريت اعضاي دولت نبود و اين دوريها ايجاد شده بود، پافشاري احمدينژاد روي كانديداتوري مشايي باعث فاصله بيشتر شد، هرچند اين ظاهر قضيه است.
*{ در پاسخ به این سوال که زماني كه شما در دولت بوديد احمدينژاد اين مباحث را مطرح ميكرد، آن زمان كسي از اعضاي دولت نظر مخالفت خود را ابراز كرد؟ و احمدی نژاد چه برخوردی داشت؟} تا آنجايي كه ديدم مطرح شده. احمدی نژاد هم برخورد عادي انجام ميداد و خيلي هم بحث نميكرد، چون دولت جاي بحث نبود بلكه جاي انجام كارهاي مملكت بود.
*من ابتدا ميگويم اين تبليغي كه روي حضور احمدينژاد در سپهر سياسي كشور در سال ۹۶ ميشود بيشتر تبليغ جناح مقابل اصولگرايي يا به عبارتي جناح مقابل گفتمان انقلاب است. آنها بدشان نميآيند كه احمدينژاد را زياد مطرح كنند و اين جبهه را از هم بپاشند، يعني احمدينژاد يك ظرفيتها و محبوبيتهايي را در بين مردم دارد از اين استفاده ميكنند و روي حضور احمدينژاد زياد تبليغ ميكنند، اين باعث ميشود كه جناح اصولگرايي نتواند به يك كانديداي واحدي برسد و همه ممكن است به قول احمدينژاد كم بياورند، اين نكتهاي است كه بايد به آن توجه كنيم. بههرحال سفرهاي مختلف احمدينژاد به استانهاي مختلف يك نوع اعلام حضور است.
*بنده اول نگاه ميكنم ببينم شوراي نگهبان ايشان را تاييد ميكند یا نه؟ بعد مردم بهش راي ميدهند یا نه؟ اگر بخواهم مسئوليت اجرايي بپذيرم من هم شروطي دارم، مثل احمدينژاد كه يك ميثاق نامه داشت و از سوي همه از جمله من امضا شد. زماني كه ميثاق نامه را جلوي من گذاشت من خواندم، درباره يك بند به احمدينژاد گفتم اين را خودت قبول داري؟ درباره اينكه معاون امور را با رئيسجمهور هماهنگ كند، گفتم قبول داري؟ گفت بله، گفتم اگر قبول داري بقيهاش هم قابلقبول است.
* ببينيد آن موقع كه من در سپاه پاسدار بودم ياد گرفتم سلسله مراتب را رعايت كنم، حرمت مسئولان كشور را نگه دارم و زير بليت كسي هم نروم، در آنجا هم ميگفتم من معاون رئيسجمهورم و فقط با خودش هماهنگ ميكنم كسي را واسط نگذارند، ايشان هم به قولش عمل كرد.
*دستگاه اجرايي كشور خانه خاله نيست كه آدم قهر كند و برود، يعني چه رئيسجمهور خانهنشيني كند؟ اگر هم مشكلي وجود دارد با خانهنشيني كه حل نميشود، بالاخره در نظام ما رهبري هست، مجلس و قوه قضائیه هست، اگر هم از كسي شاكي ميشويم بايد به دستگاه قضائی شكايت كنيم.
*من اصلا در اين موضوع دخالت نكردم، چون دوستاني نزديكتر به ايشان بودند، رفتند و صحبت كردند، ايشان بالاخره بعد آن يازده روز سر كارش برگشت. ما در آن يازده روز هم درگير مشكلات دستگاه خودمان بوديم. هركسي در هر كاري نبايد دخالت كند، ضمن اينكه من جزو حلقه نزديك احمدينژاد نبودم، در هر صورت اين كار ايشان يك حركت حساب شده نبود.
*احمدينژاد نشان داد كه مشايي را خيلي قبول دارد و وي را براي بعد از خودش به عنوان رئيسجمهور بهترين آدم ميداند، اين اعتقاد خود را هم كتمان نميكرد بالاخره آزادي در كشور بوده، ايشان مطرح ميكرده، بقيه هم مخالفت ميكردند از جمله شوراي نگهبان، وقتي شوراي نگهبان صلاحيت را تاييد نكرد يعني ويژگيهاي رئيسجمهور را در مشايي نديده است و نظر شوراي نگهبان هم در نظام ما براي انتخاب صالحان اصل است.