امروز اتفاقی قسمتی از مصاحبه ایشون با فریدون جیرانی رو دیدم كه خیلی حالم بد شد و خیلی دلم گرفت از همه چی ، از اینكه قهرمان نسل من گفت : وقتی مدتها مریض بودم و افتاده بودم تو خونه ، مادرم گفت: چرا كسی عیادت تو نمیاد!؟ مریض بودم و فقط میشنیدم مردم میگن : معتاد شدم ، ایدز گرفتم ، خبر مرگم پخش میشد و... اما من سرطان داشتم ، یعنی من آنقدر برای این جامعه مضر بودم !؟ كسی این حرفها رو میزد كه روزی ستاره و قهرمان سینمای این مملكت بوده و یكی از دلایل نسل من در دهه ٧٠ برای رفتن به سینما ،،، حتما ایشون هم مثل همه ما در زندگیش اشتباهاتی داشته ، اما ما باهاش چه كردیم !؟ فقط تهمت ، افترا ، شایعه و بی رحمی و... آنقدر كه میگفت: دیگه جون و عطش برای كار ندارم ، دلیلشم حتما منم ، شما هستین ، هم صنفیهای ایشون و مدیران فرهنگی ، اما مهمترین دلیلش زدن حرف مفتِ ، كه آدم خالی میكنه از عشق و انگیزه ،،، از خودم شروع میكنم ، جناب پورعرب ، به احترام جنابعالی و خاطراتی كه در حافظه من ثبت كردین برای شما كلاه از سر برمیدارم و میایستم و آنقدر دست میزنم كه یادتان برود ما با شما چه كردیم و از شما عذرخواهی میكنم ،،، ببخش ما رو ، این روزها همه از صلح جهانی حرف میزنیم اما سالهاست كه با همسایه و هم صنفی قهریم !! تو ببخش ، صاحب اسمت را صدا كن ، قد راست كن و تا انتها بجنگ ، تصویر ما از تو قهرمانیست كه تا انتها میجنگد حتی در قصهای كه نامردانِ بی شُماری دارد ،،، تماشاگرِ كوچك جنابعالی : احسان علیخانی»