هنوز اتفاقات و اطلاعات بیشماری می توانند پنهان بمانند حتی در عصر اطلاعات که رسانه ها و شبکه های اجتماعی و ارتباطی بسیاری از مرزها را برداشته اند و برای هر فردی در هر زمان و مکانی فرصت پیام رسانی فراهم کرده اند. ابتدای سال 2016 انتشار اسناد پاناما، اهدای اسکار بهترین فیلم 2016 به افشاگر و اهدای جایزه پولیتزر روزنامه نگاری به مجموعه گزارش های تحقیقی آسوشیتدپرس درباره صنعت ماهیگیری جنوب شرقی آسیا با عنوان «غرای دریایی برای برده ها»، اهمیت، کارکرد و تاثیر روزنامه نگاری تحقیقی و جستجوگرانه را نشان داد.
انتشار اسناد پاناما که دنیا را تکان داد به ما می گوید اطلاعات و اتفاقات بسیاری در هر کشوری با سطوح مختلف آزادی اطلاعات همچنان می تواند پنهان بماند. شخصی با روزنامه آلمانی زبان زوددویچه تسابتونگ تماس می گیرد و اسنادی را از شرکت حقوقی پانامایی موساک فونسکا به این روزنامه می دهد و در این مرحله جستجوگری و تحقیق است که می تواند در کار رسانه ای و روزنامه نگاری ایفای نقش کند.
روزنامه آلمانی زبان مهم ترین تشکل روزنامه نگاری تحقیقی را به کار می گیرد و اسناد به دست آمده را با کنسرسیوم بین المللی روزنامه نگاران تحقیقی به اشتراک می گذارد تا با همکاری روزنامه نگاران حدود 100 رسانه درباره محتوای اسناد جستجو کنند. پس از نه ماه اسناد و اطلاعاتی که پشتوانه تحقیق را هم دارند منتشر می شود و تبادلات مالی و مالکیت شرکت ها و رهبران و سیاستمداران و چهره های نامی در جهان را که توسط شرکت های صوری و حساب های خارجی در حدود چهار دهه اخیر انجام شده است افشا می کند.
اسناد پاناما چنان تاثیرگذار است که شرکت حقوقی موساک فونسکا و بسیاری از رهبران و سیاستمدارانی که نام آنها در اسناد وجود دارد به واکنش وا می دارد تا جایی که نخست وزیر ایسلند و وزیر صنعت و گردشگری اسپانیا از سمت خود استعفا می کنند اما تاثیر دیگر این اسناد بر رسانه ها و روزنامه نگاران و مراکز علمی روزنامه نگاری است که بحث هایی را درباره دسترسی به اطلاعات و روزنامه نگاری جستجوگرانه به راه انداخت.
افشاگر (spotlight) جایزه بهترین فیلم اسکار 2016 را گرفت. فیلمی که روایتگر روزنامه نگاری جستجوگرانه است و همه مسائل و موانع و ضرورت های این نوع روزنامه نگاری را نشان می دهد. عوامل بیرونی و درونی که می توانند روزنامه نگاری را و به طور ویژه روزنامه نگاری تحقیقی را تقویت یا تضعیف کنند یا تمرکز فیلم بر ماجرای تحقیقات چهار روزنامه نگار روزنامه بوستو گلوب با نام گروه افشاگر (دیده بان) درباره سوءاستفاده های جنسی کلیسای کاتولیک دیده می شود.
موانع بیرونی مانند کلیسا، مقامات قضایی و تهدید و تطمیع هایی که سعی می کنند تحقیقات گروه افشاگر را متوقف یا منحرف کنند اما بوستو گلوب با سازمان رسانه ای منسجم، آرشیو موضوعی از سابقه رخدادهای مشابه و کتابخانه، سردبیر و خبرنگاران حرفه ای و جستجوگری و تلاش بنا بر مسئولیت اجتماعی موفق می شود تحقیقات این گروه به نتیجه برسد.
ضرورت سرعت در عین دقت و همچنین اهمیت رقابت در کار رسانه هم از نگاه تام مک کارتی در افشاگر پنهان نمانده است. روزنامه نگارانی که از خانواده های کاتولیک آمده اند و هر چند از تعصب نسبت به کلیسای کاتولیک فاصله گرفته اند اما در خانه های شان مادر یا همسری دارند که کاتولیک برای شان مقدس است و به آن وفادارند اما فارغ از این تعلق و احساساتی که گاه در دیدار با قربانیان ماجرا یا خشمی که از وکیل و قاضی و کلیسا سراغ شان می آید، به دنبال سرنخ ها می روند و جستجو می کنند تا از یک قربانی به 13 قربانی و بعد به 80 قربانی سوءاستفاده جنسی کلیسای کاتولیک می رسند و سیستم کلیسا را با گزارش خود افشا می کنند. کلیسایی که اعتقاد مردم و حمایت پلیس و مقامات سیاسی و قضایی را هم با خود دارد.
افشاگر نشان می دهد در بوستون هم موانعی برای روزنامه نگاران وجود دارد و در ابتدای فیلم معاون بازپرس به محض ورود از مامور پلیس درباره حضور خبرنگاران می پرسد؛ از مطبوعات مطرح کسی نیومده و بعد می خواهد که اجازه ندهند خبرنگاران داخل شوند و روزنامه نگاران افشاگر هم به اسناد محرمانه برخورد می کنند.
هر چند محدودیت ها و موانع این گروه برای روزنامه نگاری از خیلی از شهرها و کشورها کمتر است اما این جستجوگری و دیدبانی روزنامه نگاران بوستون گلوب است که حقیقت را افشا می کند. اعتماد هم به عنوان یکی از ضرورت های رسانه در فیلم چکش می خورد وقتی یکی از قربانیان می گوید چند سال پیش اطلاعاتی را به بوستون گلوب فرستاده اما این روزنامه بدون پیگیری از کنار آن گذشته است، گروه افشاگر تلاش می کند اعتماد او را دوباره برگرداند تا به اطلاعاتی برسد و یا وقتی که خبرنگار به سراغ وکیل قربانیان مجرا می رود و وکیل برخلاف سرسختی در برخورد اول با شنیدن اسم گروه افشاگر (دیدبان) برای همکاری با خبرنگار نرم می شود.
همه مسائل روزنامه نگاری جستجوگرانه و تحقیقی به نحوی گذرا و در روند تحقیق روزنامه نگاران بیان می شود و در پایان تاثیر این روزنامه نگاری هم دیده می شود. به خاطر همین ویژگی هاست که عده ای آن را در ستایش روزنامه نگاری تحقیقی و هدیه ای به آن می دانند. روزنامه نگاری تحقیقی که به گفته کارگردان افشاگر حالا دیگر منسوخ شده است.
مک کارتی در جشنواره فیلم ونیز در سال گذشته گفته بود: «راستش با وضعیت روزنامه نگاری جدی و حرفه ای کنونی، الان بهترین زمان برای فساد است، برای اینکه این روزنامه نگاری، سال هاست در کشور من – و مطمئنم در کشور شما هم – از بین رفته است. بنابراین روزنامه نگاران نمی توانند این جور مسائل را حل کنند اما اگر باخبر شوند، می توانند آن را روی توییتر یا فیس بوک بگذارند اما آیا می توانند هفته ها و ماه ها را در دادگاه بگذرانند و به دنبال پلیس و مصاحبه با افراد باشند؟ نه، بیشتر مردم کار دارند.»
مجموعه گزارش های تحقیقی آسوشیتدپرس مدال طلای بخش خدمات عمومی پولیتزر 2015 را گرفت. گزارش هایی که توسط یک تیم چهار نفره از روزنامه نگاران زن درباره صنعت ماهیگیری جنوب شرقی آسیا با عنوان «غذای دریایی برده ها» آزادی دو هزار برده را به دنبال داشت.
تاثیر انتشار اسناد پاناما و اهدای اسکار به افشاگر در ایران هم به چند گفتگو و یادداشت در چند رسانه درباره جای خالی روزنامه نگاری تحقیقی و موانع و اهمیت آن منجر شد. افشاگری در ایران بیشتر تهدید و تبلیغ است، تهدید به افشاگری در کشور ما بیشتر کارکرد جناحی دارد تا آن که امری متکی بر جستجو با هدف شفاف سازی و بر اساس مسئولیت اجتماعی باشد.
در سیاست و ورزش و اقتصاد و اجتماع ما بیشتر برای دور کردن نگاه های گاه انتقادی از خود و ایجاد ترس در گروه و جناح رقیب، تهدید به افشاگری یک سلاح است. برای جامعه ما افشاگری کمتر با روزنامه نگاری و آگاهی همنشین شده تا با دعوا و منافع جناحی و گروهی. افشاگری بر مبنای مسئولیت اجتماعی و آگاهی دهی شرایط و جناح و گروه نمی شناسد اما گروه یا جناحی که برای تخریب رقیب و ایجاد حاشیه امن برای خود، گوشه ای از اطلاعات و اسناد را نشان می دهد، مصلحت و منفعت خویش را می جوید.
افشاگری با هدف آگاهی دهی محصول روزنامه نگاری جستجوگرانه است نه دعوا و مصلحت شخصی و گروهی و افشاگری در این موقعیت و کارکرد است که به توسعه جامعه کمک می کند در حالی که اگر سودای منفعت داشته باشد می تواند راه به جایی دیگر ببرد.
در این مطلب به بهانه این رخدادها که فصل مشترک شان جستجوگری است، به این موضوع پرداختیم. روزنامه نگاری جستجوگرانه و تحقیقی دیدبان رویدادهای پنهان است، دکتر مهدی محسنیان راد معتقد است روزنامه نگاران ایرانی، چه آنهایی که درس این رشته را خوانده اند و چه آنهایی که با مدرک غیرمرتبط فعالیت می کنند، هیچ کدام شناختی و تخصصی از این شاخه از روزنامه نگاری ندارند.
بسترهای لازم فراهم نیست و همین است که وقتی پرونده ای مانند قتل های زنجیره ای رخ می دهد، روزنامه ای که خبر را منتشر می کند، توقیف می شود یا زمانی که مدیر کل بانک ملی با اختلاس از ایران فرار می کند و روزنامه ها تنها خبر این فرار را گزارش می دهند، روابط عمومی بانک مرکزی خبری بر مبنای سفر چند روزه آقای مدیرعامل برای یک کنفرانس منتشر می کند و روزنامه ها هم کار می کنند و پیگیری این اتفاق از دست روزنامه نگاران خارج می شود و سرانجام این پرونده مهم و پرونده های دیگر به این روزها می رسد و البته بی سرانجامی.
در واقع اگر روزنامه نگاری تحقیقی در ایران شکل گرفته بود، پیش از خروج و فرار شخصی مانند مدیرعامل بانک ملی، روزنامه نگاران حقیقت را پیدا و افشا کرده بودند و سرنوشت بسیاری از اختلاس ها و ماجراهای دیگر، مبهم و بلاتکلیف نمی ماند. این چنین است که در جای خالی چنین کارکرد بزرگی، اتفاق هایی که روزنامه نگاران تحقیقی در جوامع پیشرفته می سازند برای ما عجیب، جالب توجه و مهم است در حالی که تمام اعضای انجمن بین المللی روزنامه نگاران تحقیقی که در پرونده «اوراق پاناما» همکاری کرده اند، شبیه همان روزنامه نگارانی هستند که افشاگری واترگیت و ... را به وجود آوردند و در واقعیت حرفه ای روزنامه نگاری، تنها و تنها به رسالت و وظیفه خود عمل کرده اند و رفتار و تلاش حرفه ای آنها غیرعادی و عجیب نیست. این تعجب، تنها برای ما است که چنین شاخه ای از روزنامه نگاری و تاثیرات مهم آن را در ایران تجربه نکرده ایم.
ماجراهای اسناد پاناما، فیلم افشاگر و مجموعه گزارش های تحقیقی آسوشیتدپرس که فصل مشترک شان جستجوگری است، دلیل یا بهانه این مطلب است.
گزارشی که 2 هزار برده را آزاد کردآسوشیتدپرس به خاطر یک مجموعه گزارش افشاگرانه به نام «غذای دریایی از کار بردگان» درباره برده داری در جنوب شرق آسیا، جایزه پولیتزر برای خدمت اجتماعی را دریافت کرد. چهار خبرنگار زن رابین مکداول، مارجی میسون، مارتا مندوزا و استر هتوسان در یک پروژه تحقیقاتی طاقت فرسا وضعیت اسفبار بردگان در یک جزیره دور افتاده اندونزی را مستند کرده و محصول کار بردگان را تا رستوران ها و فروشگاه های داخل خاک آمریکا ردیابی کردند.
همه از وجود کار اجباری در صنعت شیلات تایلند خبر داشتند اما آن را به عنوان یک راز آشکار ولی غیرقابل اثبات پذیرفته بودند. این خبرنگاران می خواستند واقعیت های این صنعت را که به قاچاق انسان، بهره کشی، برده داری و و قتل آلوده است به جهان نشان دهند. بهترین راهش یافتن برده ها و تعقیب ماهی ها از وقتی که گرفته می شدند تا آن زمان که روی میز شام خانواده های آمریکایی می رفت، بود.
مکداول می گوید: «هدف ما این بود که تا حد ممکن توجه همه را به مسئله جلب کنیم. بهترین راه یافتن اتصال آن به سبد مصرف خانواده های آمریکایی بود. دولت ها می توانند به تایلند فشار بیاورند، گروه های حقوق بشر می توانند بر آنها اعمال فشار کنند، سازمان های حقوق کار می توانند اعمال فشار کنند ولی تا وقتی مصرف کنندگان و شرکت های آمریکایی خواهان تغییر نشوند، هیچ اتفاقی نمی افتد.»
قبل از رفتن به جزیره بنجینا حدود یک سال کار تحقیقاتی و جمع آوری اطلاعات انجام شده است. وقتی گزارش اول بعد از تحقیقات منتشر در 24 مارس 2015 منتشر شد، با دخالت مقامات اندونزی و حضور خبرنگاران آسوشیتدپرس بیش از 300 برده از جزیره بنیجنا آزاد شدند و گزارش آن 4 آوریل 2015 به عنوان دومین گزارش مجموعه منتشر شد.
آنها مجموعه را با گزارش های بیشتر ادامه دادند و دامنه پروژه را به کل آسیای جنوب شرقی گسترش دادند که با واکنش های بسیاری از همه طرف ها روبرو شد. ده گزارش محصول تحقیقات این چهار خبرنگار بود که در مدت شش ماه منتشر شد و به دنبال آن دو هزار برده آزاد شدند. این مجموعه گزارش های تحقیقی در بخش خدمات اجتماعی علاوه بر جایزه پولیتزر، جایزه گلد اسمیت، جایزه اولیور گراملینگ، جایزه آنتونی شادید، جایزه آنسیل پین، جایزه آسنه (انجمن آمریکایی سردبیران خبری)، جایزه پولک و مدال طلای بارلت اند استیل را کسب کرده است.