وضع عجيبي است. سالهاست كه بازيكنان خارجي با چنين ژستهايي وارد فوتبال ايران ميشوند و از هواداران دلبري ميكنند، اما بعد از مدت كوتاهي به كشورشان برميگردند و شكايت از باشگاههاي ما را به فيفا ميبرند. از اينجا به بعد هر چه از آنها ميشنويم، مربوط به اين است كه اصل و فرع پولشان بالغ بر چندصد هزار دلار شده و به خاطر عدم پرداخت اين بدهي، پرسپوليس و استقلال در خطر كسر امتياز قرار گرفتهاند. به اين ترتيب قصهاي كه با كريخوانيهاي آبكي و فكاهي شروع ميشود، غالبا پاياني تراژيك دارد و به خسران مادي و غيرمادي ميانجامد.
اين لابد يك دستاورد بزرگ براي فوتبال ماست كه توانستيم ابعاد پوپوليسم و عوامفريبيمان را به خارج از مرزها صادر كنيم و رگ خوابمان را حتي در اختيار بازيكنان درجه چندم خارجي هم قرار بدهيم. همه جاي دنيا جذب بازيكن خارجي از يك قاعده ساده تبعيت ميكند؛ اينكه صرفا نيروهايي جذب ميشوند كه از بازيكنان داخلي باكيفيتتر باشند و شايستگي هزينه ارزي انجام شده براي استخدامشان را داشته باشند. ما اما در ايران وقعي به اين قواعد نميگذاريم. عمده بازيكنان خارجي كه در اين سالها به فوتبال ايران وارد شدهاند، كيفيتي نازلتر از فوتباليستهاي ايراني داشتهاند. خيلي از آنها فقط آمدهاند تا سور و سات دلالها را جور كنند و عروسي را به كوچه واسطهها ببرند. اين وسط، هوادار فوتبال هم به جاي آنكه حس مطالبهگرياش را به كار بيندازد و از باشگاه بخواهد با وسواس بيشتري بازيكن جذب كند، دلش را به همين نمايشهاي سطحي و سخيف خوش كرده است؛ همين كه يك نفر از آن سر دنيا بيايد و نشناخته و ندانسته اداي تعصب در بياورد.
كاش كمي عميقتر بوديم. كاش كمي جديتر به قضايا نگاه ميكرديم. اين فرهنگ بايد از هوادار شروع شود و به مدير باشگاه برسد. اگر نه، آنها تا ابد با همين ترفندهاي ساده گنجشك را رنگ ميكنند و به جاي قناري در قفس ميگذارند.
بانک ورزش