زن جوان در رابطه با سرقتهایش گفت: در خانوادهای نسبتا مرفه و تحصیل کرده زندگی کردم. هرگز خانواده من پایشان به کلانتری و دادسرا باز نشده و اگر متوجه شوند که من چنین کار زشتی انجام دادهام، نمیدانم چه واکنشی نشان خواهند داد.
متهم جوان که فرنگیس نام داشت، ادامه داد: هیچ وقت به فکر سرقت نبودم، من سه فرزند دارم و از زندگیام هم کاملا راضیام. چند وقت پیش پسرم را برای تفریح به پارک برده بودم. در نزدیکی پارک، تالار عروسی قرار داشت و با این فکر که حضور پسرم در یک مراسم عروسی او را بیشتر شاد میکند، باهم وارد تالار شدیم.
او ادامه داد: در تالار، دختری سه ساله به سمت پسرم آمد و با او دوست شد. وقتی چشمم به طلاهای او افتاد وسوسه شدم و با این بهانه که من دوست مادرش هستم، طلاهای او را سرقت کردم.
فرنگیس گفت: متاسفانه لذت این پول، باعث شد تا به فکر ادامه سرقت بیفتم. بعد از آن درحالی که لباس مهمانی به تن داشتم با پسرم راهی تالارهای عروسی میشدیم. پسرم را تشویق می کردم که با دخترهایی که طلا دارند، دوست شود و من هم آنها را در محلی خلوت میکشاندم و نقشه سرقتم را اجرا میکردم.
آنا