زهرا مهاجری- "زن و کودکان یک خانواده، 21 روز زیر شکنجه وحشیانه همسرش قرار می گیرند و با چاقو و آتش آسیب می بینند؛ دندان های فلوریا، دختر پنج ساله در دهانش خرد می شود و زیر کتک از هوش می رود، زنی میانسال با ضربات متعدد چاقو به قتل می رسد، دوئل عشقی قربانی می دهد، جسد زن باردار که توسط همسرش به قتل رسیده پیدا می شود، مادر جوان نوزاد دو ماهه اش را به زمین می کوبد و آن یکی فرزندش را با پتو خفه می کند، کارشناس اورژانس اجتماعی که برای نجات کودکی آمده، کتک می خورد..."
شیشه یک ماده محرک اعتیادآور است که بر خلاف تصور عامه، وابستگی شدید ایجاد می کند و عوارض متعددی هم دارد. این ماده به چهار صورت کشیدنی، استفاده از طریق بینی، خوردنی یا تزریق ممکن است مورد سوء مصرف قرار گیرد. برای کشیدن آن از پایپی شیشه ای که مخصوص اینکار است، لامپ، چراغ خودرو و .... استفاده می کنند.
علی رغم اخطارهای متعدد، این ماده با این توجیه که مورفین ندارد و اعتیاد نمی آورد، به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد که ارزان و قابل دسترس بودن آن هم در این افزایش مصرف بی تاثیر نیست.
اشتباه نکنید؛ شیشه مخدر نیست
یکی از تصوراتی که موجب سوق داده شدن افراد به شیشه می شود این است که شیشه مخدر نیست و به راحتی ترک می شود. همین تصور بوده که موجب شده حتی در برخی ورزشگاه ها و به منظور کاهش وزن از این ماده محرک استفاده شود. اما این که این ماده چون مخدر نیست ،کسی که به آن اعتیاد پیدا کرد به راحتی می تواند وابستگی اش را کم کند، اشتباهی بزرگ است.
به گفته قدیرزاده، مصرف شیشه موجب علائمی مثل اضطراب، افسردگی های شدید و پرخاشگری می شود. این افراد معمولا بعد از چندین مرتبه مصرف، به علت تحملی که در بدنشان ایجاد می شود مجبور می شوند شروع به مصرف بیشتر شیشه و کم کردن فاصله مصرف ها کنند و عوارض بیشتری به آن ها تحمیل می شود.
قدیرزاده می گوید: مصرف دوز بالای شیشه معمولا با رفتارهایی مثل خشونت، اضطراب، بیخوابی، اغتشاش شعور همراه است. مواردی را هم داشتیم که بعد از حتی یک مرتبه مصرف فرد دچار علائم روان پریشی و جنون شده است.
خشونت، امری رایج در بین شیشه ای ها
در مصرف درازمدت مت آمفتامین یا همان شیشه، علائم روان پریشی، بدگمانی، اختلالات خلقی، هذیان های فکری و توهمات ادراکی دیده می شود.
او با اشاره به این که مصرف شیشه طبق آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر، دومین ماده مصرفی در کشور بعد از تریاک است می گوید: این شاید دلیل این باشد که ما رفتارهای خشونت آمیز در مصرف کنندگان شیشه را نسبت به مخدرها بیشتر می بینیم. یعنی کسانی که برای مثال تریاک مصرف می کنند، خشونت کمتری در آن ها به وجود می آید اما در بین شیشه ای ها توهم ها و هذیان ها خصوصا نسبت به همسر بسیار زیاد است.
قدیرزاده با اشاره به مورد اخیری که در خراسان پیش آمد و فرد همسر و فرزندانش را شکنجه کرد می گوید: متاسفانه این توهمات و هذیان ها نسبت به خانم ها بیشتر است و خیلی مواقع منجر به قتل های ناموسی شده است و می شود. یعنی فردی که شیشه می کشد فکر می کند که همسرش با فردی دیگر در ارتباط است و چون این مسئله برای خودش مسجل شده و فکر می کرده واقعیت دارد، همسرش را به بدترین شکل به قتل رسانده است.
اما دیلمی زاده، مدیرعامل موسسه تولدی دوباره به این که آمار جنایت در بین معتادان بیشتر از سایر افراد است اعتقاد ندارد. او به خبرآنلاین می گوید: من واقعا اعتقاد ندارم که اکثر جنایت ها را شیشه ای ها انجام می دهند. هیچ امار و مستندات علمی برای اثبات این موضوع وجود ندارد.
او ادامه می دهد: کلا رسانه ها عادت کرده اند که موضوع جنایت های مصرف کنندگان مواد مخدر را برجسته کنند؛ این نه تنها به حل مسئله اعتیاد کمک نمی کند بلکه مشکل جامعه ما را در حوزه اعتیاد بیشتر می کند. بعید می دانم اگر بخواهیم آمار زندانیان و جنایتکاران حوزه های مختلف را با مصرف کنندگان مواد مخدر مقایسه کنیم، تعداد کسانی که در اثر مصرف یک نوع ماده مخدر خلاف انجام داده اند بیشتر باشند. بنابراین از رسانه ها می خواهم در تغییر نگاهشان و آموزش پیدا کردند در حوزه اعتیاد و فهم موضوع اعتیاد تلاش کنند و سعی نکنند که انگ اعتیاد را برای معتاد بیشتر کنند.
راه و رسم نگهداری از معتاد
از آن جایی که اعتیاد تنها آثار فردی ندارد و خانواده و جامعه را هم درگیر می کند، توجه و تمرکز روی نقش خانواده و اطرافیان اهمیت زیادی دارد. با این که اعتیاد یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی این روزهاست، اما برنامه ریزی دقیق و آموزش سازماندهی شده ای برای خانواده و اطرافیان فرد معتاد برای کنترل و هدایت او وجود ندارد.
او ادامه می دهد: همه این ها باعث شده که خانواده ها ندانند با این افراد چه کار کنند و این بار به این دلیل که خانواده نمی داند چه برخوردی باید با فرد داشته باشد، خشونت از جانب خانواده اعمال شود.
این درمانگر اعتیاد به اشتباهاتی که خانواده ها در برخورد با معتاد مرتکب می شوند اشاره می کند و می گوید: یکی از کارهایی که خانواده ها در این مواقع انجام می دهند، تماس با کمپ های غیرمجاز است. این کمپ ها به صورت اجباری افراد را نگهداری می کنندو عملا به این معناست که فرد می آید همسر یا فرزندش را زندانی می کند. این ها جزو حقایق کشور ماست و کمپ های اجباری بسیار زیادی داریم که بدون مجوز معتادان را نگهداری می کنند.
به گفته او، این راه ها، راه درمان نیست چرا که معمولا در این کمپ ها با فرد دارای اعتیاد رفتارهای بدی انجام می شود و آسیب های روانی و جسمی بسیاری به او تحمیل می شود. به گفته قدیرزاده حتی مواردی وجود داشته که در این کمپ ها بر اثر این خشونت ها فرد معتاد فوت شده و پرونده وارد سیستم قضایی شده است.
دیلمی زاده، مدیرعامل موسسه تولدی دوباره هم اظهارات دکتر قدیرزاده را تایید می کند و در پاسخ به این سوال که خانواده ها چه وظایفی در مورد بیمار معتادشان دارند می گوید: با یک مثال از نظریه بازی ها به این سوال پاسخ خواهم داد. بازی ابتدایی در نظریه بازی ها داریم که به آن بازی ترسو گفته می شود. دو خودرو به سمت هم حرکت می کنند، با سرعت تمام. هر لحظه ممکن است با یکدیگر برخورد کنند و هر دو راننده از بین بروند. با این بازی که بازی ترسو گفته می شود هر کسی که ترمز بزند و کنار بکشد، ترسو لقب می گیرد. این بازی می تواند شبیه سازی در خصوص معتاد و خانواده اش بشود. معتاد و خانواده اش دقیقا مثل یک بازیکنی هستند که پشت فرمان نشسته اند و به سمت هم با سرعت در حال حرکتند. هر کدام که ترمز بزنند، بازی را باخته اند. خانواده می خواهد بالاجبار، به زور و با فشارهای مختلف به معتادش بفهماند که تو معتادی و باید ترک کنی. در مقابل معتاد هم دچار انکار است و نمی خواهد این کار را انجام دهد.
او ادامه می دهد: در این بازی هر کدام فکر می کنند اگر ترمز کنند و کنار بکشند، بازی را باخته اند و ترسو هستند. نهایت این بازی فقط یک پاسخ دارد، هر دو نابود می شوند... دامن زدن به انگ اعتیاد خانواده و معتاد را وادار به شروع چنین بازی می کند. در حالی که راه حل اعتیاد این نیست. برای حل آن باید از جای دیگری شروع شود.
با بیمار شیشه ای مان چه کنیم؟
محمدرضا قدیرزاده، درمانگر اعتیاد در مورد راه های درمان معتاد به شیشه می گوید: اولین کاری که باید بکنیم این است که علائم مصرف شیشه را بشناسیم. خیلی وقت ها خانواده ها زمانی متوجه علائم اعتیاد می شوند که چندین سال از اعتیاد گذشته و این بسیار بد است. چرا که زمان ترک طولانی تر می شود و درمان سخت تر. علائم مصرف را باید بدانیم و همان اوایل به بحث درمان ورود کنیم.
به گفته این درمانگر اعتیاد، هر چه این فاصله بیشتر شود و طول مدت مصرف بیشتر شود، درمان سخت تر می شودو او می گوید: این طور نیست که بگوییم اعتیاد به شیشه درمان ندارد و خوشبختانه خود من تعداد زیادی بیمار شیشه ای داشتم که درمان شدند اما هر چه مدت زمان مصرف بیشتر باشد و مصرف ترکیبی تر باشد و از آن طرف حمایت خانواده ها ضعیف تر باشد، درمان هم سخت تر شده است.
در این باره، دیلمی زاده معتقد است :برای خانواده معتاد خیلی سخت است که این جمله را درک کند که خودش دچار بیماری هم وابستگی است. نمی تواند درک کند که خودش در ابتدا باید برای درمان خودش و برای یادگیری خودش حرکت کند و قدم بردارد. چیزی که به آن گفته می شود "اول، خانواده".
او ادامه می دهد: در شرایطی که معتاد شیشه ای پرخاشگر داریم، گمان می کنیم که باید بالاجبار و به زور مجبور به ترک کنیم چون خشونت دارد و ممکن است به ما آسیب بزند و ممکن است آبروی ما را ببرد. و کاری که خانواده ها به اشتباه طی این سال ها دارند انجام می دهند، معتادشان را به یکی از مراکز اجباری سوق می دهند و بیمار را خشمگین تر می کنند و یک قدم ماشین پرسرعتشان به ماشین معتادشان نزدیک تر می شود. در حالی که خانواده معتاد باید بداند همین که بتواند در معتادش انگیزه ایجاد کند و معتاد را به سمت درمان سوق بدهد، مهم است و این یادگیری باید از خانواده شروع شود.
این کارشناس حوزه اعتیاد می گوید: ما مداخلات بسیار زیاد علمی را داریم که می تواند در جمع و بستر خانواده کمک کننده این باشد که انگیزه معتاد را به سمت درمان بالا ببرد و معتاد به صورت داوطلبانه گام بردارد. اگر از راهش وارد شویم، فرد معتاد با کمک یک مداخله گر متخصص برای ورود به درمان تسلیم می شود.
دیلمی زاده می افزاید: یک اشتباه بزرگ این است که همه تقصیرها را به سمت معتاد می بریم و می خواهیم راه حل را از معتاد شروع کنیم. در حالی که برای درمان و بهبود یک معتاد همه با هم از جمله خانواده و محیطی که معتاد در آن کار و زندگی می کند باید برای سیستم درمانی اقدام می کنند.
افزایش مصرف مواد مخدر و شیوع آن در بین جوانان از یک سو و ارتباط داشتن برخی خشونت ها و جنایات به عوارض مصرف این مواد از سوی دیگر زنگ خطر بزرگی را به صدا در می آورد که می بایست نهادهای کوچکتر فرهنگی اجتماعی آموزشی مثل خانواده و مدرسه علاوه بر امید داشتن به برنامه ریزی های کلان در مورد کنترل شیوع مواد مخدر و اقدامات بزرگ فرهنگی، خودشان برای پیشگیری از عوارض گسترده اعتیاد کمر همت ببندند.