هفته نامه همشهری جوان - وحید سعیدی، مرجان فاطمی: مهتاب کرامتی پرکارترین
بازیگر امسال بود. درواقع تنها بازیگری بود که هشت ماه تمام بدون کمترین
فاصله ای، پشت سر هم تصویرش روی سردر سینماها بود. اوایل تیر، «عصر
یخبندان» مصطفی کیایی با بازی او اکران شد و تا آخر تابستان اکرانش ادامه
داشت. بعد از آن بلافاصله، «مزارشریف» حسن برزیده روی پرده رفت و بعد هم
«ازغوان» امید بنکدار و کیوان علی محمدی.
«ارغوان» هنوز اکرانش
ادامه داشت که فیلم «جامه داران» حمیدرضا قطبی هم با بازی کرامتی به جمع
اکران های سینمایی پیوست و نمایش آن تا موقع جشنواره فجر ادامه داشت.
برخلاف پرکاری سال گذشته، امسال فیلمی در جشنواره نداشت اما برای اولین بار
تهیه کنندگی را تجربه کرد. فیلم «آوای عبدالحلیم» به کارگردانی احسان عبدی
پور، به تهیه کنندگی او تولید شد که البته به جشنواره راه پیدا نکرد.
کرامتی امسال به عنوان مشاور هنری دبیر و داور بخش نگاه نو هم در جشنواره
فجر حضور فعال داشت. همه این فعالیت ها باعث شد که امسال به انتخاب همشهری
جوان، پدیده اصلی سینما لقب بگیرد. با او درباره کارنامه بازیگری اش گپ زده
ایم.
در
کل کارنامه کاری شما یعنی از «مردی از جنس بلور» تا «جامه دران» انتخاب
های نامناسب وجود ندارد. حالا شاید بعضی اوقات، ماحصل کار آن طور که باید
توقعات را برطرف نکرده باشد، اما قطعا به لحاظ کارگردانی، داستان یا کست
بازیگران، اثر قابل توجهی بوده و طبیعتا شما مطمئن بودید که نتجیه کار خوب
می شود. این مراقبت چطور شکل گرفته است؟ آیا در این مسیر مشاور داشتید؟
اول
راه اصولا امکان انتخاب برای ما وجود ندارد و درواقع بیشتر انتخاب می
شویم. بعد از آن به مرور تعداد پیشنهادها زیاد می شود و ما حالا از میان
آنها انتخاب می کنیم. من شاسن آوردم و هیچ وقت این را فراموش نمی کنم که در
زمان مناسب در کلاس های آقای تارخ حضور پیدا کردم. در آن زمان پروژه
«مردان آنجلس» به بازیگری احتیاج اداشت و خوشبختانه من را انتخاب کردند.
پس
مقوله شانس را نمی شود نادیه گرفت اما زمانی که من آن کار را انجام دادم
به این معتقد بودم که مقوله آموزش هنوز باید ادامه داشته باشد. بنابراین
بعد از «مردان آنجلس» مجددا برگشتم و دوباره کلاس ها را شروع کردم. بعد از
پایان اولین کارم به کلاس برگشتم و پس از پایان کلاس ها ما یک تئاتر به نام
«شاعر» اجرا کردیم. بعد از آن کم کم پیشنهادهایم شروع شد.
سریال
مردان آنجلس به عنوان اولین کار شما، سریالی بود که خیلی دیده شد و حالا
شاید مخاطب ها از همان جا شما را شناختند و د یده شدید. گفتید بعد از آن
همچنان احساس کردید که باید آموزش ببینید. چه اتفاقی باعث شد این طور فکر
کنید؟
به نظر من کافی نبود. زمانی که شما شناخته شده نباشید،
امکان اشتباه دارید و به شما حق اشتباه کردن را می دهند. ولی وقتی شناخته
شدید، دیگر خیلی مهم است که کار بعدی شما به چه شکلی خواهدبود و در کار
بعدی خیلی کمتر حق اشتباه دارید. به مرور این اتفاق بیشتر هم می شود. حتی
اگر دست من بود دوست داشتم که این آموزش مکررا تکرار بشود چون همه ما
احتیاج داریم که به روز باشیم و اگر آموزش دیدن در کلاس نباشد، در تئاتر می
تواند اتفاق بیفتد. بعد از اولین سریال و اولین فیلمم، «مرد بارانی» را
بازی کردم؛ فیلمی که واقعا دوستش داشتم.
درست است که در اکران موفق
نبود ولی در زمان جشنواره، به چشم آمد و اولین کاندیداتوری من آنجا رقم
خورد. جالب است زمانی که به صورت سی دی بیرون آمد، فروش بسیار بالایی داشت.
جالب اینجاست که همان سال اول، چهار تا فیلم داشتم اما بعد ازاین اتفاق یک
وقفه ای افتاد چون من برای انتخاب های بعدی ام می ترسیدم. بیشتر نقش هایی
که به من پیشنهاد می شد، به نظر تکراری می آید.
همان
طور که گفتید در همان سال شما چهار فیلم در ژانرهای مختلف بازی کردید:
«مردید از جنس بلور» که سیاسی بود، «مرد بارانی» ملودرام عاشقانه، «مومیای
3» کمدی و «بهشت از آن تو» هم هنری. درواقع در همه زمینه های بازی داشتید
اما اینکه الان می گویید از به کلیشه افتادن ترسیدید، مربوط به کدام نقش
بود؟ و آن زمان تصمیم گرفته بودید ک می خواهید در کدام یک از زمینه ها
فعالیت کنید؟
بیشتر می خواستند از نقشی که در «مرد بارانی»
داشتم، استفاده کنند اما من همیشه دوست دارم تجربه کنم و اصلا برایم مهم
نیست که چه مدیومی باشد؛ حالا سینما، تلویزیون یا تئاتر، دلم می خواهد نقش
های متفاوتی داشته باشم. الان دلم می خواهد فیلم جنایی- پلیسی بازی کنم یا
برگردم و فیلم کمدی بازی کنم، چون مقوله کمدی و خنداندن کار مشکلی است.
بعد از آن بود که ابراهیم حاتمی کیا، برای سریال «خاک سرخ» از شما دعوت کرد و دوباره به تلویزیون آمدید.
این
سریال برای من تجربه خوبی بود. برای اینکه کاملا آن استایلی که از مهتاب
کرامتی ساخته شده بود را می شکست. همان موقع خیلی ها به من گفتند که چطور
جرات کردی نقشی این قدر متفاوت تر و بزرگ تر از خودت را قبول کنی؟ من گفتم
اتفاقا این خیلی قابل احترام است و همیشه در تمام مصاحبه ها می گویم از
آقای حاتمی کیا ممنونم که به من اطمینان کردند و اجازه دادند که این تجربه
را داشته باشم.
خاک سرخ تجربه فوق العاده خوب و سختی برای من بود.
به همراه یکسال کار. الان که بر می گردم، آن یک سال برای من خیلی طولانی تر
بود. چون من بیشتر یاد گرفته بودم و بیشتر توجه می کردم. در «مردان آنجلس»
کار خیلی برای من آرام تر و راحت تر پش می رفت اما «خاک سرخ» برای من کاری
بود که خیلی سخت پیش رفت. هم از ظنر فیزیکی و از نظر زمان.
شاید
یک جورهایی هم می خواستید با «خاک سرخ»، به همه آنهایی که می گفتند یک سری
پسر و دختر چشم رنگی وارد سینما شده اند، جواب بدهید. با خاک سرخ اولین
چالش خودتان را با نقشی که گرفتید شکل دادید.
بله دقیقا. این
بحث جوان های خوش چهره و چشم رنگی برای من یک زنگ خطر بود. از همی رو یکی
از چالش هایم برای ادامه کار، تغییر این طرز فکر راجع به خودم بود.
نمی ترسیدید به این زودی نقش مادر را بازی کنید؟
البته
آن موقع این ترس را نداشتم که با فصاله سنی کم نقش مادر لاله اسکندری و
بهناز جعفری را بازی کنم. چون من یک تجربه همکاری فوق العاده با پرویز
پرستویی در «مومیایی 3» داشتم، دلم می خواست این تجربه به شکل دیگری تکرار
شود. من از ایشان خیلی یاد گرفتم؛ مخصوصا در «خاک سرخ» که درجه یک و فوق
العاده بود. به هرحال آن مسئله ای که بیان کردید برای من یک زنگ خطر بود و
می خواستم ثابت کنم می شود جور دیگری هم دید و من این پتانسیل را دارم که
کارگردان ها به شکل دیگری به من نگاه کنند چون وقتی این اتفقا می افتد،
تعداد نقش هایی که به شما پیشنهاد می شود، خیلی بیشتر می شود و دقیقا این
اتفاق برای من افتاد.
بازهم پس از اینکه این سریال را بازی کردم
برای اینکه یاد بگیرم، رفتم به سمت تئاتر و «هملت» و «آنتیگونه» را اجرا
کردیم و همه پیشنهادهای سینمایی را رد کردم. با خودم گفتم الان موقع آن است
که مقوله تئاتر را جدی برگزار کنم. من در آن زمان توانستم روی بیان و بدنم
به شکل خیلی جدی کار کنم و این برای من یک بازسازی دوباره و تکمیل کننده
آموزش بود تا باز دوباره برگردم به سینما.
بعد از «خاک سرخ»، دیگر در سریالی بازی نکردید.
درست
است اما به هیچ عنوان پرهیز نکردم. من الان هم آرزو دارم که دوباره سریال
بازی کنم چون ارتباط مخاطب با سریال ها و تلویزیون به شکل گسترده شکل می
گیرد. درست است که دی وی دی فیلم ها الان باعث شده مردم با فیلم ها هم
ارتباط نزدیک تری داشته باشند اما سرایل چیز دیگری است. در تمام این سال ها
هم پیشنهاد کار سریال داشتم اما دوست داشتم زمانی دوباره به عرصه تلویزیون
وارد شوم که بتوانم یک سریال اثرگذار بازی کنم. چون هنوز هم خیلی ها من را
با سریال هایم می شناسند. اما الان یک مقدار به نظر من سریال ها شکل
تولیدی به خودشان گرفته اند. یعنی فقط زمانی که سریال پخش می شود در ذهن
مردم هست و بعد فراموش می شود.
همین
که بعد از دو سریال خیلی خوب، صبر کردید تا گزینه بهتری پیش بیاید؛ نشان
می دهد که در زمینه انتخاب هایتان بسیار حرفه ای عمل می کنید اما این شرایط
می طلبد که یک جاهایی مسائل مادی را هم در نظر نگیرید؛ دغدغه ای که خیلی
ها را به سمت انتخاب های اشتباه می کشد.
من هیچ وقت به پول
سینما وابسته نبودم و همه تلاشم را کردم که این دغدغه را نداشته باشم.
همیشه کار کرده ام یعنی از پازنده سالگی و از وقتی یادم هست دارم کار می
کنم اما وقتی وارد سینما شدم، اصلا به این فکر نکردم که این دو تا را تفکیک
کردم. همیشه حرفه ای به سینما نگاه کردم اما نه از نظر درآمد برای اینکه
اگر شما از نظر الی به سینما وابسته باشید، مجبورید که کار کنید و نمی
توانید وقفه بگذارید.
اگر در کنار بازیگری، شغل و حرفه خاصی نداشتید، باز هم فکر می کنید مسیر حرکت تان همین طور پیش می رفت؟
براساس
نوع زندگی هر کس، مسیر زندگی اش تغییر می کند. اگر به قول شما من این نوع
زندگی را نداشتم، قطعا مسیرم متفاوت می شد. برای انتخاب هر فیلمی خیلی
مشورت و فکر می کنم، برای همین من همیشه کم کار بودم و هیچ وقت بازیگر
پرکاری به حساب نمی آیم. خیلی وقت ها کم، موجز و کوتاه کار کرده ام.
اما
با تمام این گزیده کاری، یک وقت هایی شما را در فیلم های تجاری مثل «زن ها
فرشته اند» هم دیده ایم. در مستر حرکت تان فکر می کردید بازی در چنین
فیلمی هم ضرورت داشته؟
دوست دارم مقوله کمدی را تجربه کنم.
همین الان هم با اینکه عرف نیست که من پیشنهاد بدهم اما به یکی دو تا از
کارگردان ها پیشنهاد داده ام که اگر خواستند کار کمدی بسازند، روی من حساب
کنند. حالا برگردیم به «زن ها فرشته اند».
شاید خیلی ها فکر کنند
که چنین فیلمی با روال کاری من هماهنگ نیست ولی دوست داشتم در آن برهه فیلم
کمدی را تجربه کنم. اتفاقا در آن پروژه، همه چیز خیلی حرفه ای اتفاق می
افتاد و خیلی از تجربه آن خوشحالم ضمن اینکه شما باید مخاطبان را هم درنظر
بگیرید. مثلا از بین فیلم هایی که تا الان کار کرده ام، فیلیم که بیشتر به
دغدغه هایم نزدیک باشد، کاری مثل «چیزهایی هست که نمی دانی» فردی صاحب
الزمانی است اما مگر چند نفر این فیلم را می بینند؟
همین الان اگر
برویم در خیابان و از مردم درباره فیلم هایم سوال کنیم، مطئنم 60 درصد مردم
«زن ها فرشته اند» را دیده اند. بعضی وقت ها شما فکر می کنید برای جذب
مخاطب می خواهید متفاوتر فیلم کار کنید. یک زمانی هم دلتان می خواهد مخاطب
شما زیاد شود اما این دل خواستن نباید خیلی ادامه پیدا می کرد چون کلیشه می
شد.
با
اینکه معمولا برای نقش اصلی فیلم ها انتخاب می شوید امادر کارنامه تان،
فیلم هایی وجود دارد که نقش کوتاهی در آن بازی کرده اید اما همان نقش های
کوتاه هم تاثیرگذارند؛ مثل «تردید»، «چیزهایی هست که نمی دانی»، «مزارشریف»
یا حتی «جامه دران». این نقش ها آن قدر کوتاهند که شاید درام خاصی درباره
شان شکل نگیرد اما حتما دلیل خاصی برای این انتخاب ها داشته اید.
شاید
چون از ابتدای کار، همیشه به من نقش یک پیشنهاد می شد، برای همین هیچ وقت
این موضوع دغدغه من نبود که حالا این نقش کوتاه است یا افتخاری. اثرگذاری
نقش برایم اهمیت دارد. از طرف دیگر خیلی وقت ها شما در پروسه کارهای
متفاوتی که با یک کارگردان انجام می دهید، احساس می کنید که حضور کوتاه تان
در یکی از فیلم هایش شاید بتواند به او کمک کند. به هر حال باید یک سری
اصول را در نظر بگیریم. مثلا در فیلم «تردید» واروژ کریم مسیحی همین الان
هم اگر بخواهند من دوباره با ایشان همکاری می کنم چون افتخار می کنم کنار
ایشان باشم.
در فیلم تردید نقش کوتاهی داشتم و می دانستم که منفی
است. در حالی که من هیچ وقت نقش منفی بازی نکرده بودم. یا مثلا در فیلم
احمدرضا درویش، می دانستم فضا و فیلم کاملا مردانه است اما دوست داشتم که
با آقای درویش همکاری داشته باشم و همین الان هم اگر دوباره به من پیشنهاد
بدهند حتما قبول می کنم. حضور کوتاهم در فیلم «اسب حیوان نجیبی است» به
دلیل سابقه همکاری ام با عبدالرضا کاهانی سر فیلم «ییست» اتفاق افتاد. وقتی
این کارگردان به من پیشنهاد می دهد چرا باید نه بگویم. ضمن اینکه در فیلم
اسب، نقش یک زن معتاد را بازی می کنم. آقای کاهانی این تیزهوشی را داشت و
دغدغه من را می دانست که اگر قرار است نقش کوتاهی بازی کنم باید نقش
متفاوتی باشد.
درباره «مزارشریف» هم وضعیت این طور بود که وقتی
فیلمنامه را خواندم اصلا به این شکل نبود. قرار بود حضور زنان پررنگ تر و
به شکل دیگری باشد اما دغدغه اصلی ام، تفاوت نقش بود و اینکه بتوانم با
مقوله لهجه کنار بیایم. همیشه از این موضوع پرهیز داشتم و می ترسیدم و این
فیلم به من این امکان را می داد که این مسئله را تجربه کنم.
اما
در همان نقش های کوتاه هم سعی می کنید به اندازه نقش های اصلی وقت بگذارید
و جزییات نقش را رعایت کنید. یعنی برای نقش هایی مثل شیرین «جامه دران»،
با اینکه چندان نیازی به ریزه کاری و جزییات ندارد، باز هم حساسیت زیادی به
خرج می دهید.
مهم نیست نقش چقدر است. نقش کوتاه اصلا مترادف
با بی اهمیت نیست. اتفاقا باید خیلی بیشتر انرژی بگذارید. چون نقش کوتاه،
زمانی در فیلم دیده می شود که خیلی خوب از آب درآمده باشد. اما در فیلمی
مثل عصر یخبندان که مدت زمان بیشتری با مخاطب هستید این امکان را دارید که
آروم آورم روی مخاطب تاثیر بگذارید.
کارگردان هم این را از شما می خواهد یا شما خودتان می خواهید این اتفاق بیفتد؟
اصولا
من جزء آن دسته از بازیگران هستم که دوست دارم کارگردان من را راهنمایی
کند و به راهنمایی او اعتقاد دارم. به هیچ عنوان اگر قرار باشد کارگردان من
را رها کند، نتیجه کار مثبت نمی شود.
در
کارنامه شما یک سری فیلم ها هستند که نقشتان در آنها بسیار متفاوت اس. مثل
«بیست» که با گریمی متفاوت، نقش زنی پایین شهری را بازی کردید یا
«آلزایمر» و «آدمکش» که در آنها زنی روان پریش بودید یا حتی «عصر یخبندان»
که تصویر یک زن معتاد را در شما می دیدیم. در همه این فیلم ها سعی کردید آن
قالب رفتاری و کلیشه ای مرسوم را بشکنید.
شکستن این قالب
کلیشه ای و رفتاری، کاملا عمدی است. یعنی دوست دارم که شکسته شود. وقتی به
سلامت از این نقش ها عبورمی کنید، می فهمید چقدر شیرین است اما همین ها
ادامه میسیر را سخت تر می کند. زمانی که آقای کاهانی نقش فیلم بیست را به
من پیشنهاد داد، می دانستم که می خواهم بگویم نه! چون فهمیده بودم که خیلی
چالش بزرگی است و اگر خوب درنیاید، کل فیلم خراب می شود اما آقای کاهانی به
من اطمینان کرد و من هم به طور کامل خودم را سپردم به فیلم. حتی قبل از
اینکه تست گریم داشته باشیم و لباس برای من معین شود، من در ذهن خودم یک
شمایی از چنین زنی ساخته بودم.
آن تعریف و تصویر ذهنی از یک زن پایین شهری را از کجا آورده بودید؟ آیا خودتان از نزدیک با چنین شخصیتی برخورد داشتید؟
خود
کاهانی دقیقا می دانست چه می خواهد. به اضافه اینکه من خودم هم دارم در
این شهر زندگی می کنم اما الگوی من برای این نقش، یک فرد بخصوص نبود. از
آدم های متفاوت کدبرداری می کردم. تلاش می کردم هر طور شده خودم را به این
نقش نزدیک کنم. دفعه دومی که به دفتر کار آقای کاهانی رفتم، چادر سر کردم.
نحوه زندگی من، قبل و بعد از تولید فرق داشت. بین پلان ها اگر قرار بود
نهار بخوریم در چیدن وسایل نهار کمک می کردم و می خواستم هر طور شده در
قالب این نقش فرو روم. کاملان برای من همه چیز حسی بود.
این نوع درگیر شدن با نقش بعد از تمام شدن فیلم روی زندگی خودتان تاثیر نمی گذارد؟
چرا خیلی زیاد. این اتفاق به شدت در فیلم «عصر یخبندان» برای من افتاد. آن فیلم به دشت من را آزرده کرد اما نتیجه اش را دیدم.
یکی
از چالش برانگیزترین نقش های شما، در فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم»
اتفاق افتاد. زنی ساده، بدون تحصیلات عالیه و بی اعتماد به نفس که به لحاظ
موقعیت اجتماعی، از شوهرش چند پله عقب تر است. شاید نقش هایی مثل «آلزایمر»
و «بیست» از آن جهت که نمود بیرونی دارند، سخبت باشند اما به نظر می رسد،
رسیدن به جزییات رفتاری چنین زنی بسیار حساس تر است. این جزییات در
فیلمنامه وجود داشت یا در تعامل با زنانی این چنینی به آن رسیدید؟
این
جنس آدم ها را زیاد در اطرافم دیده ام و اصلا لازم نبود برای بهتر دیدن،
تا دو کوچه پایین تر هم بروم. فیلمنامه خیلی درست، یک تیم خیلی خوب و یک
پارتنر درجه یک به من خیلی کمک کرد. این فیلم را خیلی دوست دارم و خیلی دل
شکسته شدم وقتی از فیلم های جشنواره کنار گذاشته شد.
در
«آلزایمر» و «آدمکش» نقش زنی روان پریش را داشتید اما هر دو روان پریش را
کاملا متفاوت از هم درآوردید. کاملا قابل درک بود زن بیمار «آلزایمر»، از
یک اعتقاد و عشق به اینجا رسیده و زن روان پریش «آدمکش» بر اثر توطئه
انتقام.
شاید اگر قرار باشد یک بار دیگر نقش روان پریش را
بازی کنم، به یکی از آن دو شبیه باشد. اما در آن زمان سعی کردم به همدیگر
شبیه نباشند. تمام تلاشم را می کنم که دو نقش شبیه به هم، کاملا مجزا از هم
دربیاید. البته باید بگویم که گریم همیشه به من کمک کرده و رابطه خیلی
خوبی با گریمور خودم دارم. من بالاترین مرحله گریم را با فیلم «بیست» تجربه
کردم و دیگران نیستم که چهره ام بهم بریزد. بنابراین یک گریمور هوشمند به
من کمک می کند که بتوانم خودم را آن طور که باید به نقش نزدیک کنم و وقتی
که بتوانم باورش کنم، خیلی کارم راحت تر می شود. احساس می کنم با گریم،
نیمی از راه را رفته ام و ارتباط من با مخاطب شکل گرفته است و حالا بازی من
می تواند تاثیرگذار باشد.
در
ابتدای مصاحبه گفتید که در اولین سال حضورتان در سینما، در یک سال، چهار
فیلم کار کردید، امسال هم دقیقا همین اتفاق افتاد. چهار فیلم از شما اکرا
شد و تقریبا شش ماه از روی اکران پایین نیامدید.
خیلی مقایسه
جالبی بود، چون من آن سال هم بعد از بازی همزمان در چهار فیلم، تا یک سال
کار نکردم و الان هم همین طور است. وقتی مدام روی پرده باشی، نگران می شوی
که شاید مردم خسته شوند. البته من امسال این ترس را نداشتم چون چهار نقش
کاملا متفاوت در این فیلم ها داشتم. با این حال تصمیم گرفتم یک مقدار صبر
کنم. مهم ترین کار امسالم این بود که می خواستم تهیه کنندگی را تجربه کنم.
البته این را هم بگویم که پیشنهادهای امسال هم آن قدر وسوسه کننده نبود که
احساس کنم دلم می خواهد حتما کار کنم.
به هر حال بازیگری هستید که حضورتان در گیشه اثرگذار است. نمی ترسید اگر کم کار باشید بگوید، این بازیگر دیگر نمی فروشد؟
نه
من هیچ وقت به این موضوع فکر نکردم که فیلم من بفروش باشد. مثلا فیلم هایی
مثل «ارغوان» یا «چیزهایی هست که نمی دانی»، از جنس دغدغه من هستند و با
حس من نزدیک تر هستند اما زیاد نمی فروشند. بنابراین به مقوله مالی آن توجه
نمی کنم.
تمام تلاش های مهتاب کرامتی برای نقش ویژه اش در «عصر یخبندان»
به خاطر یک معتاد معمولییکی
از مهم ترین فیلم های امسال مهتاب کرامتی که سال گذشته به خاطر آن نامزد
دریافت سیمرغ شد، «عصر یخبندان» بود؛ فیلمی که اکران ویژه ای داشت و بسیار
مورد توجه قرار گرفت.
معتاد «عصر
یخبندان» با تعریف رایج از معتاد فرق می کند. قبلا در «اسب حیوان نجیبی
است» تجربه بازی در نقش معتاد را داشتید اما آنجا تفاوت بیشتر در لحن و
فیزیک تان بود اما اینجا تفاوت را در رفتار می بینیم.
ما در
فیلم اسب حیوان نجیبی است، یک زن کراکی فروپاشیده را می بینیم که زندگی اش
را باخته است و این در شکل و فیزیکش نمود پیدا می کند. برای نزدیک شدن به
آن نقش، با آقای کاهای به مرکز نگهداری زنان معتاد با نان «خانه خورشید» می
رفتیم؛ جایی که خانم ها در انتهای خط هستند اما در «عصر یخبندان»، نوع
اعتیاد متفاوت بود. شاید این تفاوتی که شما دارید می گویید بر می گردد به
معضل اجتماعی که در حال حاضر داریم و این نوع اعتیادی که الان وجود دارد.
درواقع اعتیاد به مخدرهای صنعتی به نوع دیگری خودشان را نشان می دهند.
این
موضوع برای من دغدغه بود و می خواستم نشان بدهم که آدم معتاد را نباید از
روی قیافه شناسایی کنیم. گاهی باید از روی رفتار و اکتش، از روی غیرنرمال
بودن و تغییر فاز ناگهانی اش متوجه بشیوم. برای «عصر یخبندان» من باید به
مرکز «تولدی دوباره» می رفتم که قشر و نوع آدم ها متفاوت بودند. خیلی دلم
می خواست پیامی که در این فیلم بود، دیده شود.
با
توجه به تعریف هایی که خودتان داشتید قطعا در «عصر یخبندان» هم به شدت با
نقش درگیر شده اید و این مسئله در کل زندگی شما هم اثر گذاشته.
من
این مسئله را در جاهای دیگر هم گفتم و شاید برای مخاطبان شما هم جالب باشد
که بدانند، من همیشه بدنی سالم دارم و فشار خونم همیشه پایین است اما چند
جلسه که از فیلم برداری «عصر یخبندان» گذشت، احساس می کردم حالم بد است و
دلیلش را نمی فهمیدم. هیچ وقت تجربه این حالت را نداشتم. تا اینکه یک شب
قبل از اینکه بروم سرصحنه، رفتم فشارم را گرفتند و بهم گفتند که فشارم 15
است . فکر می کردم اشتباه می کنند. یعنی می خواهم بگویم این نقش فشار خون
من را جا به جا کرد و بعد از آن فیلم هر وقت به فشار کاری و استرس می رسم
این نوسان فشار خون را دارم. به هر حال این مسائل گاهی روی آدم می ماند.
با همه این اوصاف، همچنان این نقش های متفاوت و سخت، برایتان ترغیب کننده است؟
بعد
از این نقش، سخت پسند شدم. مدام به خودم می گویم باید فیلم بعدی یک پله
بالاتر باشد. از طرفی خستگی نقش باعث شد، احتیاج به یک استراحت داشته باشم و
یک سال کاری انجام ندهم.
مهتاب کرامتی، ده سال بعد از اولین گفت و گویش با همشهری جوان، همچنان به عنوان سفیر حسن نیت یونسیف فعالیت می کند.
خانم سفیر کماکان در حال مبارزهمهتاب
کرامتی، شهریور سال 85 به عنوان سفیر حسن نیت یونیسف معرفی شد و در این
ده سال، باری مبارزه با ایدز در کودکان و کمک به کودکان مبتلا به این
بیماری فعالیت های مختلفی انجام داده است. دی ماه همان سال، کرامتی مصاحبه
مفصلی درباره این فعالیت ها با همشهری جوان انجام داد و بعد از آن زمان،
خیلی کم در رابطه با فعالیت هایش در این عرصه صحبت کرد. زمانی که کرامتی
برای مصاحبه امسال در دفرت یونیسف قرار گذاشت، یاد مصاحبه آن سال افتادیم.
سراغ جلدی شماره 102 رفتیم و برای تجدید خاطره هم که شده، نمونه ای از آن
را به کرامتی هدیه کردیم. این تجدید خاطره پای صحبت هایی در این زمینه را
به مصاحبه باز کرد.
پیگیری فعالیت هاخیلی
خوشحالم بابت این هدیه ای که به من دادید. کماکان فعالیتم را به عنوان
سفیر حسن نییت یونیسف در ایران ادامه می دهم. اتفاقا هفته پیش با دکتر
گویا، رئیس بخش عفونی وزارت بهداشت جلسه داشتم و یک مصاحبه تصویری در مورد
مقابله با HIV و برنامه های کشوری در این زمینه انجام دادم. الان هم در
خانه سینما قرار است همایشی داشته باشیم با نام: «کودک، ایدز و سینما»؛
مقوله ای که مدت ها قبل کارش را شروع کردیم اما یک مقدار به وقفه افتاد.
فکر کردیم الان زمان مناسبی است که در مورد این موضوع کار کنیم.
ترس تلویزیو از ایدز
یک
سال بعد از اینکه سفیر شدم یک جشنوراه درباره فیلم های مرتبط با ایدز
برگزار شد. ما تمامی آثار مربوط به ایدز را داوری می کردیم. همه جور اثری
وجود داشت؛ فیلم کوتاه، مستند، فیلم بلند و... ولی اکثرا پیام ها غلط بود.
احساس کردیم لازم است سینماگران ما در مورد این موضوع بیشتر بدانند
اپیزودهای کوچکی تولید شد که قرار بود در تلویزیون پخش شود اما خب تلویزیون
اجازه پخش نداد. مدیران احساس می کردند اگر راجع به این مسئله صحبت نکنند،
خودش خود به خود حل می شود.
آموزش تعامل با ایدزی ها
الان
به جایی رسیده ایم که اگر به عنوان یک معضل درباره اش صحبت نکنیم، معلوم
نیست تاکجا خواهد رفت. 70 درصد مبتلایان هنوز شناسایی نشده اند و این خیلی
خطرناک است. ضمن اینکه آموزش طرز برخورد با این بیماران هم اهمیت زیادی
دارد. باید بدانیم انگ زدن به آنها بدترین نوع برخورد است . این عزیزان
احتیاج به مراقبت و محبت بیشتر دارند. الان یک مقدار فضای صحتب در این
زمینه بازتر شده. ما در سطح شهر تابلوهای تبلیغاتی در این باره را زیاد می
بینیم و این یعنی اینکه برای گفت و گو در مورد ایدز، زمان مناسبی است. اگر
سینماگرها به این موضوع مشتاق شوند و بخواهند پیام های درست بدهند، مطمئنم
یونیسف آمادگی این را دارد که مشاوره بدهد.
زمانی که تازه سفیر شده
بودم یک مستند با کیوان علی محمدی و امید بنکدار کار کردیم به نام «سرخ» که
اگر الان از تلویزیون پخش شود اتفاق خیلی خوبی است. آن موقع یک سری
اپیزودهای کوتاه با دوستان ساختیم درباره اینکه اگر متوجه شدید فرد کنار
دستیتان متبلا به ایدز است چطور با او برخوردی کنید. فکر می کنم همایش در
این زمینه اتفاق خوبی خواهد بود و نتایج خوبی خواهدداشت.