کد خبر: ۶۵۱۳۹۶
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۰
تعداد بازدید: ۱۲۲۰
بهداشت از منظر قرآن کریم
اسلام بهداشت و سلامتی را نعمت و از جمله حسنات خداوند بر بندگانش معرفی کرده است؛ از این‌رو، شریعت اسلامى اهتمام ویژه‏اى براى این دو قائل شده است.

چکیده

بهداشت، تأمین کننده سلامت، حافظ و ارتقاء دهنده آن است که برای حفظ حیات و شکوفایی عمر و بهره گیری شایسته از زندگانی ضروری می‌باشد. خداوند به واسطه قرآن، کسی را که خشنودی پروردگار را پیروی می‌کند، به راه‌های سلامت هدایت می‌نماید.

به گزارش فارس:

اسلام بهداشت و سلامتی را نعمت و از جمله حسنات خداوند بر بندگانش معرفی کرده است؛ از این‌رو، شریعت اسلامى اهتمام ویژه‏اى براى این دو قائل شده است.

با آن که هدف نزول قرآن، تربیت و هدایت انسان‌ به سوی کمال است، برای صیانت و حفاظت انسان در ابعاد مختلف جسمی، روحی، روانی، اجتماعی، اعتقادی و فکری نیز نظریه و برنامه دارد؛ از این‌رو، لازم است با به کار‌گیری علوم بهداشت و سلامت، فهم تخصصی عمیق‌تری از مفاهیم و راه کارهای حفظ و احیای سلامتی و بهداشت از منظر قرآن کریم ارائه گردد. در نوشتار حاضر، با توجه به این مهم، بیست مورد از راهکارهای قرآن کریم در زمینه بهداشت و توان‌بخشی استخراج و ارائه شده است.

واژگان کلیدی: قرآن، بهداشت، توان‌بخشی، سلامت.

درآمد

توجه به سلامت، بهداشت و پیشگیری از بیماری در تاریخ بشر همیشه قرین و همراه انسان بوده است. اسلام به عنوان کامل‌ترین دین با نگاهی همه جانبه به تمامی ابعاد انسانی به این مهم پرداخته است تا آنجایی که پیامبر اسلامa با قرار دادن علوم مرتبط با بدن در کنار علم دین می‌فرماید: «الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان (مجلسی، بحارالأنوار، 1413: 1/220)؛ علم بر دو گونه است، علم دین‌ها و علم بدن‌ها».

اشاره پیامبرa به علم بدن‌ها، فقط شامل طب نیست، بلکه تمام علومی را در بر می‌گیرد که با بدن و سلامتی انسان ارتباط دارد.

هدف نزول قرآن تربیت و هدایت انسان‌ به سوی کمال است و در راه هدایت، صیانت و حفاظت انسان در ابعاد مختلفی نظیر جسمی، روحی، روانی و اجتماعی انسان را نیز به عهده دارد. با توجه به این هدف به نظر می‌رسد که لازم نیست قرآن کریم جزئیات تمامی علوم را برای بشر بیان کند؛ چون انسان با عقل و درایت خویش می‌تواند بسیاری از مسائل تجربی و علوم را به دست آورد؛ لذا منظور از Pتِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍO (نحل/89) بودن قرآن بیان تمام جزئیات نیست؛ بنابراین، هر آنچه در راستای هدایت و تکامل تمام و همه جانبه بشر مورد نیاز می‌باشد؛ از قبیل علوم تجربی، طب، ذکر بعضی از مسائل بهداشتی، سلامتی و پیشگیری، در قرآن گاه اجمالی و گاه غیرمستقیم بیان شده است.

هدف قرآن از بیان مسائل بهداشتی، اصول سلامتی و سطوح پیشگیری، می‌تواند در هموارسازی راه سعادت و رهنمون به سوی خداشناسی، تحریک کنجکاوی و تفکر بشر در فهم معارف قرآن، تشویق مسلمانان و حتی غیر مسلمانان به تحصیل علم واقعی، جاودانه و خدشه‌ناپذیر و ابطال نشدنی در قالب مطالب و موضوعات علمی، پیشگیری از اختلالات و بیماری‌ها، آرامش روحی و روانی، حفظ و صیانت از سلامتی و... باشد (ر.ک: رضایی اصفهانی، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، 1383: 177).

از سوی دیگر، آیاتی که درخصوص بهداشت و پیشگیری از بیماری‌های جسمی، روحی، روانی و اختلالات اجتماعی مطرح شده، با علوم روز منطبق و همخوان بوده و علاوه بر آن می‌تواند پرده از بسیاری از ابهامات بشری با نظریه پردازی‌های علمی بردارد؛ پس تعارضی میان قرآن و علوم روز وجود ندارد؛ چون قرآن، وحی الهی و معجزة جاویدان خداوند به پیامبر اکرمa است و ممکن نیست علوم بی‌پایه را در خود جای دهد: Pلا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِO (فصلت/42)؛ «هیچ باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سوی آن نمی‌آید» (رضایی، بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، 1383: 22).

تعریف بهداشت

معنای لغوی بهداشت، رفاه کامل، سلامتی و بیمار نبودن است و معنای اصطلاحی آن، رفاه کامل جسمی، روحی، روانی و اجتماعی می‌باشد و تنها به معنای بیمار نبودن نیست. (تعریف سازمان بهداشت جهانی) معادل عربی آن الصِّحِّی‏ است که ویژه بهداشت‏ می‌باشد (بستانی، فرهنگ ابجدی، 1370: 549).

پیشگیری در قرآن

با وجود گستردگی روز افزون عرصه بهداشت و سلامت در شاخه‌های مختلفی همچون بهداشت و سلامتی آب، غذا، هوا، تغذیه، محیط، خانواده، مدرسه، اجتماع و...، برخی از آیات قرآن، در حوزه سلامت با تبیین روش‌هایی خاص از بروز اختلالات فردی، خانوادگی و اجتماعی پیشگیری می‌نماید. این آیات با تأثیر بر ابعاد مختلف انسان، سلامت او را تأمین می‌کند در ذیل موارد پیشگیری در قرآن مورد اشاره قرار می‌گیرد:

1. احسان

احسان به معنای بخشش به غیر و نیکویی در فعل است (راغب اصفهانی، المفردات فی غرائب القرآن، 1385: 118). از جمله احسان‌های مطلوب و پسندیده، احسان به پدر و مادر، خویشان، یتیمان و مساکین است. این احسان منشأ ارتباطات مأنوس‌تر، رفع اختلالاتی همچون افسردگی، نوامیدی و ارتقای توانمندی‌های فرد برای بقای اجتماعی و... است. خداوند در آیاتی به این ضرورت اشاره فرموده است:

الف) Pوَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَO (بقره/83)؛ «به یاد آرید آن هنگام را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان آن و یتیمان و درویشان نیکى کنید و به مردمان سخن نیک گویید و نماز بخوانید و زکات بدهید. ولى جز اندکى از شما پشت کردید و شمایید روى‏گردانندگان».

ب) Pوَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراًO (نساء/36)؛ «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک نگیرید؛ و نیکى کنید به پدر و مادر و به نزدیکان و یتیمان و بینوایان و همسایه‏ى نزدیک و همسایه‏ى دور و دوست [و هم‏نشین‏] و در راه مانده و آنچه (از بردگان) که شما مالک هستید؛ که خدا کسى را که متکبّرِ خیال‏پرداز [و] فخرفروش است، دوست نمى‏دارد».

در این آیه شریفه، Pوَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناًO یعنى ترک احسان حرام و احسان واجب است چنانچه ترک شرک واجب و شرک حرام است. پس این جمله عطف به «الّا تشرکوا» است و در حکم والدین است [و نیز شامل] پدران حقیقى که خاندان رسالت باشند (طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، 1378: ‏5/240).

ج) Pقُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَO (انعام/151)؛ «بگو: بیایید تا آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده است، برایتان بخوانم. اینکه به خدا شرک می‌آورید و به پدر و مادر نیکى کنید و از بیم درویشى فرزندان خود را می‌کشید. ما به شما و ایشان روزى مى‏دهیم و به کارهاى زشت چه پنهان و چه آشکارا نزدیک می‌شوید و کسى را که خدا کشتنش را حرام کرده است ـ مگر به حق ـ می‌کشید. اینهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش مى‏کند، باشد که به عقل دریابید».

از سوی دیگر، خداوند متعال هر احسانی را مطلوب نمی‌داند و اگر احسان به آسیب و اختلال بیشتر منجر گردد، از آن منع می‌فرماید. احسان غیر واقعی منافقین نمونه‌ای از این نوع ممنوعیت احسان است:

Pوَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفیقاً أُولئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فی‏ قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاًO (نساء/61-63)؛ «و چون ایشان را گویند که به آنچه خدا نازل کرده و به پیامبرش روى آرید، منافقان را مى‏بینى که سخت از تو رویگردان مى‏شوند. پس چگونه است که چون به پاداش کارهایى که مرتکب شده‏اند مصیبتى به آنها رسد، نزد تو مى‏آیند و به خدا سوگند مى‏خورند که ما جز احسان و موافقت قصد دیگرى نداشته‏ایم؟ خداوند از دلهایشان آگاه است. از آنان اعراض کن و اندرزشان بده به چنان سخنى که در وجودشان کارگر افتد» (ر.ک: طبرسی، جوامع الجامع، 1374: 616).

2. پیشگیری از قطع نسل (فرزند‌کشی و سقط)

خداوند متعال با بیانی شگرف، برای حفظ حیات و حفاظت از نسل آدمی، هر گونه کشتار و جنگ ناحق را مضموم دانسته و حتی با بیانی لطیف، شرایط نامطلوبی همچون فقر را توجیهی مقبول برای فرزندکشی نمی‌داند: Pقُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَO (انعام/151)؛ «بگو: بیایید تا آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم.

اینکه به خدا شرک میاورید و به پدر و مادر نیکى کنید و از بیم درویشى فرزندان خود را مکشید. ما به شما و ایشان روزى مى‏دهیم. و به کارهاى زشت چه پنهان و چه آشکارا نزدیک مشوید. و کسى را که خدا کشتنش را حرام کرده است ـ مگر به حق ـ مکشید. اینهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش مى‏کند، باشد که به عقل دریابید» (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 1374: 7/513).

3. پرهیز از اعمال زشت در نهان و آشکار

خداوند، معمولاً در کنار اوامری همچون امر به عدل و احسان، نهی از اعمال زشت و منافی عفت را نیز یادآور می‌گردد: Pإِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَO (نحل/90)؛ «خدا به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‏دهد. و از فحشا و زشتکارى و ستم نهى مى‏کند. شما را پند مى‏دهد، باشد که پذیراى پند شوید» (ر.ک: طباطبایی، تفسیر المیزان، 1374: 12/476).

4. راضی بودن به رضای الهی

رضایت به آنچه خداوند برای انسان قرار داده است و خشنودی به خشنودی او آثاری همچون پیشگیری از اختلالاتی (مانند حرص، طمع، حسادت)، بیماری‌هایی (مانند بیماری‌های قلبی ناشی از فشار کار نامتعادل) و اختلالات دستگاه گوارش در پی دارد. نماد این راضی بودن به رضای الهی را در وجود امامان معصومb در بدترین شرایط دوران زندگی آنان می‌توان ملاحظه که چگونه صبر نمودند.

خداوند در این باره با بیانی روشن، نتیجه این رضایت به رضای الهی را به زیبایی بیان نموده است: Pوَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُO (توبه/100)؛ «از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیشقدم شدند و آنان که به نیکى از پى‏شان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. برایشان بهشت‌هایى که در آنها نهرها جارى است و همیشه در آنجا خواهند بود، آماده کرده است. این است کامیابى بزرگ».

رضایت از جانب مردم طبق فراز Pرَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُO، به معناى موافقت دل با عملى از اعمال است، بدون اینکه ناراحت شود و احساس تضاد نماید، این رضایت به صرف کراهت نداشتن حاصل مى‏شود و لازم نیست که دوست داشتن هم در میان باشد. پس رضایت بنده از خداى تعالى به همین محقق مى‏شود که از هر امرى که خدا از او خواسته، کراهت نداشته باشد و هر چیزى را که او نهى کرده دوست نداشته باشد. این محقق نمى‏شود مگر در صورتی که بنده به قضاى الهى و کارهاى تکوینى او راضى باشد و به حکم او و آنچه تشریعاً از وى خواسته، تن دهد؛ به عبارت دیگر، در تکوین و تشریع تسلیم خدا باشد که همان معناى واقعى اسلام و تسلیم شدن به خداى سبحان است.

این سخن خود شاهد دیگرى است بر آنکه حکم رضایت خدا در آیه مورد بحث مقید به ایمان و عمل صالح است؛ به این معنا که خداى سبحان از مهاجر و انصار و تابعین کسى را مدح کرده که ایمان به خدا و عمل صالح داشته‏اند و خبر مى‏دهد از اینکه از این گونه افراد مهاجر و انصار و تابعین راضى است و براى آنان بهشت هایى که در دامنه‏هایش نهرها جارى است، آماده کرده است.

مدلول آیه شریفه این نیست که هر کسى که مصداق مهاجر یا انصار یا تابعین شد، هر چند به اندازه خردلى ایمان به خدا نداشته و یک عمل صالح هم انجام نداده باشد، به سبب همین که مهاجرت کرده یا رسول خداo را در مدینه در منزلش جا داده و یا از این دو طائفه تبعیت کرده خدا از او راضى است و دیگر به هیچ عنوان از او خشمگین نمى‏شود هر چند گناه اولین و آخرین را هم کرده باشد؛ چون خداوند در حق این سه طائفه مغفرت و رحمت را واجب کرده است. زیرا رضایت خدا از اوصاف فعلیه او است، نه ذاتیه او در ذاتش متصف نمى‏شود به صفتى که قابل تغییر و تبدّل است، و در نتیجه ذاتش هم با آن تغییر و تبدل یابد؛ بدین صورت که اگر بندگانش یک روز نافرمانیش کنند، دچار خشم گردد و در روز دیگرى اطاعتش کنند راضى شود.

 اگر مى‏گوییم خدا راضى مى‏شود، معنایش این است که او با عبد خویش معامله رضایت مى‏کند و بر او رحمت مى‏فرستد و نعمتش را ارزانیش مى‏دارد و اگر مى‏گوییم خشم مى‏گیرد و غضب مى‏کند، معنایش این است که او با بنده‏اش معامله غضب مى‏کند، یعنى رحمت خود را از او دریغ نموده، او را دچار عذاب و نقمتش مى‏سازد. لذا ممکن است نخست راضى شود، و بعداً به خاطر نافرمانى بنده‏اش غضب کند، یا به عکس در اول غضب کرده بود و به خاطر اطاعتى که از بنده‏اش سرزند از او راضى شود.

چیزى که در خصوص آیه مورد بحث از سیاق برمى‏آید این است که مقصود از این رضایت رضایتى است که دیگر زایل نمى‏شود و خداوند از طوائف نامبرده طورى راضى شده که دیگر برایشان خشم نمى‏گیرد؛ چون رضایت از اشخاص معینى نیست، از طبیعت و جنس اخیار است از گذشتگان و آیندگان است، که در ایمان و عمل صالح پیرو گذشتگانى هستند که در ایمان و عمل صالح پایدار بودند، و این امر، امرى نیست که زمان در آن دخالت داشته باشد تا صحیح باشد که در مقطعى از زمان خدا راضى باشد و در مقطع دیگر خشم بگیرد (طباطبایی، المیزان، 1374: 9/510).

5. پاسخ نیکی با نیکی

خداوند احسان متقابل را بهترین شیوه پاسخگویی در مقابل عمل دیگران دانسته است که این نیز خود منشأ تکرار احسان و بهره‌مندی افزون‌تر اقشار جامعه نسبت به هم می‌شود. خداوند متعال می‌فرماید : Pهَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُO (رحمن/60)؛ «آیا پاداش نیکى جز نیکى است؟». این استفهام انکارى است و مى‏خواهد احسانى را که خدا با دادن دو بهشت به اولیاى خود کرده و نعمت‌های گوناگونی که در آن بهشت‏ها قرار داده بود، تعلیل کند و بفرماید علت این احسان‌ها آن بود که ایشان نیز اهل احسان بودند؛ یعنى با ترس از مقام پروردگارشان هر چه مى‏کردند احسان بود (طباطبایی، المیزان، 1374: 19/185).

از سوی دیگر، علاوه بر استفهام انکارى که برای تعلیل نعمت‌هاى گذشته آمده، خداوند خوف آنان را که در «وَ لِمَنْ خافَ» بیان شده، احسان به شمار آورده است. در روایت انس بن مالک از رسول خداa آمده که: آن حضرت این آیه را خواند و فرمود: آیا مى‏دانید خدایتان چه مى‏گوید؟ عرضه داشتند : خدا و رسولش داناتر است. فرمود : «قال ربکم: یقول: هل جزاء من انعمنا علیه بالتوحید الا الجنة».

از این روایت معلوم مى‏شود که توفیق به عمل، احسانى است از جانب خدا؛ پس عملى که مؤمن انجام مى‏دهد، خدا این عمل را به او احسان کرده و در مقابل آن، بهشت را نیز مى‏دهد (قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، 1377: 10/495).

6. امیدواری به رحمت الهی با رعایت تقوای الهی

امیدواری به واسطه تقوا از مقوله‌های بسیار تأثیرگذار در ارتقای اعتماد به نفس افراد و ارتقای تصور از خویشتن است؛ چراکه فرد در کنار توانمندی‌های خود، منشأ رحمتی را درک می‌کند که در جای جای زندگی او حضور دارد و به او توان مضاعف می‌دهد و او را تنها نمی‌گذارد تا احساس تنهایی و نا امیدی نماید. خداوند در این باره می‌فرماید: Pلکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِO (آل‌عمران/198)؛ «اما براى آنان که از پروردگارشان مى‏ترسند، بهشت‌هایى است که در آن نهرها جارى است. همواره در آنجا مهمان خدا هستند و آنچه نزد خداست براى نیکان بهتر است» (طبرسی، مجمع البیان، 1374: 4/395).

شأن نزول این آیه درباره مشرکان عربی است که تجارت داشتند و از تجارت سود سرشار مى‏بردند. یکى از مسلمانان گفت: دشمنان خدا در ناز و نعمتند و ما از گرسنگى در هلاکیم که این آیه آمد. فراء گوید: یهود سفر و سیاحت می‌کردند و در ضمن سفر تجارت کرده، مال بسیار تحصیل می‌نمودند و خداوند این آیه را فرستاد تا مؤمنان به بهره فراوان آنها حسرت نبرند.

Pلکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْO لکن براى استدراک است که خلاف معنا آیه قبل را یاد می‌کند و معنى چنین است: براى کفار عاقبت خیرى نیست، بلکه خیر و سعادت خاص مؤمنان متقى است که اطاعت خدا کردند و ترک گناه نمودند. ادامه آیه نیز شرح نعمت‌هاى متقیان است و Pخَیْرٌ لِلْأَبْرارِO بیان آن است که نعمت‌های متقیان از آنچه کفار با جهانگردى و تجارت کسب کنند، بهتر است؛ زیرا اینها به زودى فنا پذیرد، ولى نعیم اخروى زوال‌پذیر نیست (طبرسی، مجمع البیان، 1374: 4/395).

7. دریافت نعمت به واسطه نیکوکاری

در دنیای پیرامون ما هر عملی، عکس العملی دارد. از سوی دیگر، وجود ذی جود خداوند متعال، اجر و مزد هر عملی را بی‌پاسخ نمی‌گذارد؛ در نتیجه، انسان‌ها با انجام اعمال نیک ضمن دریافت پاداش، از بروز اختلالات فردی، خانوادگی و اجتماعی با رفع نیازهای دیگران پیشگیری می‌نمایند: Pإِنَّ الْأَبْرارَ لَفی‏ نَعیمٍO (انفال/13)؛ «البته ابرار و نیکان در بهشت‏اند و ابرار اولیای مطیع خدایند در دنیا» (طبرسی، مجمع البیان، 1374: 26/355). در تفسیر کاشف آمده است: «الأبرار هم أهل الصدق و صالح الأعمال، و جزاؤهم عند ربهم مغفرة و أجر کریم» (مغنیه، تفسیر الکاشف؛ 1424: 7/531).

8. طلب جدایی از مردم نافرمان از امر الهی

انسان‌های عاقل در فرایند زندگی خود همیشه به دنبال آرامش و زندگی بدون دغدغه در کنار محفل گرم و صمیمی خانواده در یک جامعه امن و پاک هستند. با جداشدن از افراد مخل این شرایط مطلوب، شرایط مطلوب قابل تداوم و استمرار است. همان‌هایی که به دلیل عدم اطاعت‌پذیری و عدم توجه به اوامر و نواهی الهی، نظم مطلوب عالم را بر هم می‌زنند؛ غافل از آنکه این مخالفت و عدم تبعیت از دستورات الهی هم به خود آنها و هم به پیرامون آنها می‌تواند آسیب وارد نماید. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

Pقالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسی‏ وَ أَخی‏ فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقینَO (مائده/23-26)؛ «دو مرد از آنان که پرهیزگارى پیشه داشتند و خدا نعمتشان عطا کرده بود، گفتند: از این دروازه بر آنان داخل شوید و چون به شهر درآمدید، شما پیروز خواهید شد و بر خدا توکل کنید اگر از مؤمنان هستید.

گفتند: اى موسى، تا وقتى که جباران در آنجایند، هرگز بدان شهر داخل نخواهیم شد. ما اینجا مى‏نشینیم تو و پروردگارت بروید و نبرد کنید. گفت: اى پروردگار من، من تنها مالک نفس خویش و برادرم هستم. میان من و این مردم نافرمان جدایى بینداز. خدا گفت: ورود به آن سرزمین به مدت چهل سال برایشان حرام شد و در آن بیابان سرگردان خواهند ماند. پس براى این نافرمانان اندوهگین مباش» (طبرسی، مجمع البیان، 1374: 6/276).

9. طلب راه مستقیم

طلب هدایت و راهی که منتج به عاقبت خوش و مطلوب می‌گردد، از دیر باز به عنوان راهنمایی برای رسیدن به مقصود متعالی برای بشر مطرح بوده است. در واقع، فرد با این شاخص از سرگردانی و نداشتن هدف و آرمان قابل اعتماد نجات می‌یابد و سرگشتگی او به امیدواری مبدل می‌گردد. قرآن کریم این راه مستقیم را که به سوی هدایت و انسان کامل است، برای بشر ترسیم نموده است : Pوَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍO (انعام/87).

این آیه اتصال هدایت الهى در سلسله آبا و ابناى بشر را تأیید مى‏نماید؛ براى اینکه «ذریات» را که همان نسل آینده است با «آباء» که نسل گذشته است با هم ذکر نموده و فرموده که آیندگان نیز در داشتن هدایت با حاضران به پدرى یا پسرى یا اخوت اتصال دارند» (طبرسی، جوامع الجامع، 1374: 2/11).

در سوره حمد نیز از خداوند طلب می‌نماییم که صراط مستقیم را به ما بنمایاند : Pاهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَO (حمد/6)؛ «ما را به راه راست هدایت فرما».

«هدى» در اصل باید به «لام» یا «إلى» متعدى شود؛ نظیر آیه Pیَهْدی لِلَّتی‏ هِیَ أَقْوَمُO (اسراء/9)؛ «قرآن مردم را به راسترین و استوارترین راه هدایت مى‏کند» و آیه Pإِنَّکَ لَتَهْدی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍO (شوری/52)؛ «و اینک تو اى پیامبر مردم را به راه راست هدایت خواهى کرد»، ولى در آیه مورد بحث «هدى» بنفسه متعدى شده است. «صراط مستقیم» نیز دین حقّى است که خداوند جز آن را از بندگانش نمى‏پذیرد و «دین» از آن جهت «صراط» نامیده شده است که پیروان و رهروان خود را به بهشت مى‏رساند؛ چنان که «جادّه» عابر را به مقصد مى‏رساند؛ بنابراین، معناى «اهدنا» این مى‏شود که پروردگارا با بخشش الطاف بی‌کرانت بر هدایت ما بیفزا؛ مثل آیه Pوَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىًO (محمّد/17) (طبرسی، جوامع الجامع؛ 1374: 1/10).

10. پناه بردن به خدا در هنگام وسوسه‌های شیطانی

از نخستین انسان تا زمان حاضر به تصریح قرآن کریم، حضور شیاطین انس و جن همیشه مطرح بوده است. خداوند راه امان ماندن از خطر و آسیب این شیاطین را پناه بردن به خدا می‌داند؛ همان خدایی که شنوا و بینا به همه چیز در همه جا و در تمامی شرایط است؛ Pوَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌO (اعراف/200)؛ «هرگاه وسوسه‏اى از شیطان در دل تو افتاد که تو را بر خلاف آنچه بدان مأمور شده‏اى وسوسه کرد، به خدا پناه ببر و از شیطان پیروى مکن». در این آیه «نزغ» به معناى «نازغ» به کار رفته که مصدر به معناى اسم فاعل آمده است؛ یعنی گویا شیطان هنگامى که انسان را به گناهان تحریص مى‏کند، او را به حرکت درمى‏آورد و برمى‏انگیزد (طبرسی، جوامع الجامع، 1374: 2/438).

11. تقوا و صبر، مقدمه پاداش الهی

در انجام امور و در اعمال، گفتار، کردار و حتی تفکرات اگر خداوند را در نظر بگیریم و صبر پیشه سازیم، بسیاری از تنش‌ها و نابسامانی‌هایی که ممکن است بروز نماید، پیشگیری می‌شود. نظیر زود قضاوت ننمودن یا جمع‌آوری اطلاعات دقیق و کافی در تعیین نوع و روش برخورد با موضوعات مختلف که محصول چنین نگرشی نه تنها سودمندی در دنیا، بلکه پاداش الهی دارد. نمونه این تقوا و صبر را خداوند متعال در قرآن کریم در عاقبت حضرت یوسفg بیان می‌فرماید: Pقالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی‏ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَO (یوسف/90)؛ «آیا تو یوسفى؟ گفت: آرى، من یوسفم و این برادر من است. خدا به ما منّت گذاشته است. هر کس که تقوا و صبر پیشه کند، حتما خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمى‏کند» (طبرسی، مجمع البیان، 1374: 12/289).

12. برادری

پشتیبانی، همراهی و همیاری نمودن یکدیگر در سختی‌ها و مشکلات، یکی از نمادهای پیشگیرانه از بسیاری از معضلات فردی و اجتماعی است. خداوند متعال با اشاره‌ای لطیف به معاونت حضرت هارونg برای برادرش حضرت موسیg به این ارزش توجه داده است تا از آن الگو بگیریم: Pوَ اجْعَلْ لی‏ وَزیراً مِنْ أَهْلی‏ هارُونَ أَخی‏ اشْدُدْ بِهِ أَزْریO (طه/29ـ31).

در الموسوعة القرآنیه آمده است: «وَزِیراً» أی معینا یحمل عنى ثقل ما کلفت به... (ابیاری، الموسوعه القرآنیه، 1405: 10/291).

به بیانی دیگر، خداوند قدرت بازو و محکم شدن آن را به همراهی دیگری تعبیر می‌نماید: Pقالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَO (قصص/35). در این آیه، بازویت را به وسیله برادرت محکم مى‏کنم، کنایه از این است که تو را به وسیله او تقویت خواهم کرد. نیز عدم وصول فرعونیان به آن دو، کنایه است از اینکه آنان قدرت و تسلط بر کشتن شما نخواهند یافت، گویا آن دو بزرگوار را در یک طرف و فرعونیان را در طرف دیگر، دو گروه فرض کرده که با هم مسابقه دارند. آن گاه فرموده است: گروه فرعونیان به شما نمى‏رسند تا چه رسد به اینکه از شما سبقت گیرند.

به هر حال، معناى آیه این است که به زودى تو را به وسیله برادرت هارون تقویت و یارى خواهیم کرد، و براى شما تسلط و اقتدار و غلبه‏اى بر ایشان قرار خواهیم داد تا به سبب آیاتى که ما شما دو نفر را به وسیله آن غلبه مى‏دهیم، نتوانند بر شما مسلط شوند. آن گاه همین غلبه دادن آن دو بزرگوار را بر فرعونیان با عبارت Pأَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکمَا الْغالِبُونَO بیان نموده است. در واقع، این بیان را آورده تا بفهماند که نه تنها آن دو غالب‌اند، بلکه پیروان ایشان نیز غالب هستند. از این بیان روشن مى‏شود که کلمه «سلطان» به معناى قهر و غلبه است، ولى بعضى (طبرسی، مجمع البیان، 1380: 7/253) از مفسران گفته‏اند: «به معناى حجت و برهان است» (طباطبایی، تفسیر المیزان، 1374: ‏16/48).

 

منابع

ابیاری، ابراهیم (1405ق)، الموسوعه القرآنیه، موسوعه السجل العرب.
بستانی، فواد افرام (1370ش)، فرهنگ ابجدی، مترجم رضا مهیار، تهران، اسلامی.
حر عاملی، محمد حسن (1412ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت.
حسین بن محمد (معروف به راغب اصفهانی)، ابی القاسم (1385ش)، المفردات فی غرائب القرآن، ارومیه، ظرافت.
رضایی اصفهانی، محمد علی (1387ش)، تفسیر قرآن مهر، قم، پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن.
رضایی اصفهانی، محمد علی و جمعی از فضلای حوزه و دانشگاه، ترجمه قرآن کریم، موسسه فرهنگی دارالذکر، 1383ش.
رضایی اصفهانی، محمدعلی (1383ش)، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، تهران، اسوه.
رضایی، حسن‌رضا (1383ش)، بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، قم، مرکز مدیریت حوزه.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه (1387ش)، عیون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه (1390ش)، علل الشرایع، تهران، وانک، چاپ سوم.
صفی علیشاه، حسن بن محمد باقر (1378ش)، تفسیر صفی، تهران، منوچهری.
طباطبایی، محمد حسین (1374ش)، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طبرسی، ابو علی فضل بن حسن (1374ش)، جوامع الجامع، ترجمه احمد امیری شادمهری، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن (1380ش)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، فراهانی.
طیب، سید عبدالحسین (1378ش)، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام.
علی بن الحسین، امام چهارم (1387ش)، الصحیفه السجادیه، تهران، کارآفرینان فرهنگ و هنر، چاپ دوم.
قرشی، سید علی اکبر (1377ش)، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت.
کلینی، محمد بن یعقوب (1369ش)، اصول الکافی، قم، اسلامیه.
مجلسی، محمد باقر (1413ق)، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه.
مستغفری، ابوالعباس و محمد خلیلی (1385ش)، روش تندرستی در اسلام، ترجمه یعقوب مراغی، قم، مومنین، چاپ چهارم.
مغنیه، محمد جواد (1424ق)، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
مکارم شیرازی، ناصر (1387ش)، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

 

عباسعلی واشیان: عضو هیأت علمی جامعة المصطفی العالمیة

مجله قرآن و علم شماره 14.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظر شما
در زمینه ی انشار نظرات مخاطبان رعایت چند نکته ضروری است
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید خبر داغ مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است خبر داغ از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب, توهین یا بی احترامی به اشخاص ,قومیت ها, عقاید دیگران, موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه های دین مبین اسلام باشد معذور است. نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نام:
ایمیل:
* نظر: