به گزارش ایسنا، چندی قبل سیوسومین دوره جایزه کتاب سال برگزار شد و معرفی نشدن هیچ اثری در حوزه ادبیات داستانی و شعر این پرسش را تقویت کرد که چرا در مهمترین جایزه کتاب جمهوری اسلامی ایران، ادبیات داستانی و شعر جایی ندارد؟!
در مراسم پایانی این جایزه آثار برگزیده در حوزههای مختلف دیگر معرفی شدند؛ اما موضوع معرفی نشدن هیچ اثری در حوزه ادبیات خلاقه تالیفی (چه شعر و چه داستان) در جایزه کتاب سال این سوال را ایجاد کرده که اساسا چرا باید در جایزهای که پراهمیتترین جایزه دولتی حوزه کتاب در ایران است، جای ادبیات داستانی و شعر خالی باشد؟ جایزهای که مراسم پایانی آن هر سال با حضور بالاترین مقام اجرایی کشور، یعنی رییسجمهور برگزار میشود.
این درحالی است که تا دو سال قبل کتابهای حوزه ادبیات داستانی و شعر در کتاب سال داوری میشدند؛ اما از دو سال پیش و با انتقال مدیریت جایزه جلال آل احمد از خانه کتاب به بنیاد شعر و ادبیات داستانی عملا بررسی کتابهای داستان از کتاب سال رخت بربست و گفته شد، برگزیده جایزه جلال در حوزه ادبیات داستانی به نوعی در حکم برگزیده جایزه کتاب سال است. این اتفاق در حوزه شعر نیز رخ داده است؛ به این معنا که از دوره نهم جشنواره شعر فجر قرار بر این شد که کتابهای حوزه شعر در جشنواره شعر فجر بررسی شود و برگزیده این جشنواره نیز به مثابه برگزیده جایزه کتاب سال درنظر گرفته شد. البته جالب است که سال گذشته، جایزه کتاب سال در حوزه شعر، نامزدهای خود را معرفی کرد اما با اعتراض مسؤولان جشنواره شعر فجر، ماجرا را مسکوت گذاشت و برگزیده نهایی را معرفی نکرد.
در همین زمینه مهدی قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان که امسال دبیر اجرایی جشنواره شعر فجر هم بود در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه آیا جایزههای شعر فجر و جلال آل احمد از نظر جایگاه و اهمیت و اعتبار در حد جایزه کتاب سال هستند که بخش انتخاب کتاب سال ادبیات داستانی و شعر از این جایزه جدا شده است، میگوید: بخش شعر و ادبیات داستانی از جشنواره کتاب سال حذف نشده است. قضیه به این شکل است که معاونت فرهنگی وزارت ارشاد جایزهای به اسم کتاب سال و همچنین جشنواره شعر فجر و جایزه جلال آل احمد دارد که برگزارکننده هر سه این جایزهها خود این وزاتخانه است؛ به همین خاطر معنا ندارد کتابها هم در جایزه کتاب سال و هم در جشنواره شعر فجر و جایزه جلال بررسی شوند. از طرف دیگر جایزه کتاب سال یک جایزه علمی است که سابقه نشان داده در این جایزه معمولا حوزه ادبیات خلاقه دیده نمیشود و عموما هم برگزیده نداشته است که چیز خوبی نیست؛ اما در جشنواره شعر فجر و جلال تمرکز بر روی حوزه ادبیات خلاقه است.
او درباره اینکه آیا جشنوارهای مثل شعر فجر دارای جایگاهی در حد جایزه کتاب سال است، با بیان اینکه اعتبار جایزه ادبیات به جامعیت و علمی بودن آن است، اظهار میکند: جشنواره شعر فجر از جامعیت و علمیت برخوردار است. جامعیت به این معنا که ما همه کتابها را بررسی میکنیم. درباره علمی بودن هم باید گفت که داوران ما مشخص هستند و رزومههایشان قابل بررسی است. درباره برگزیدگان هم طی قراری که من به عنوان مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی با آقای جلیسه مدیر خانه کتاب گذاشتهایم بنا شده هر آن چیزی که برای برندگان جایزه کتاب سال در نظر گرفته شده است برای برندگان جایزه جلال و شعر فجر هم متصور باشیم؛ بنابراین این جشنوارهها با همدیگر اختلاف ندارند. ضمن اینکه همانطور که قبلا هم گفته شده، برگزیده جایزه جلال به نوعی برگزیده کتاب سال است؛ در حالی که قبل از جایزه جلال عملا ادبیات داستانی در کتاب سال دیده نمیشد و این مسبوق به سابقه است. الان جایزه کتاب سال بهنوعی برنده خود را در حوزه ادبیات داستانی، برنده جایزه جلال میداند؛ به همین خاطر جایزه کتاب سال خالی از ادبیات نیست.
او میافزاید: حتی در ماجرای درجه هنری هم قرار است برگزیدگان این جشنوارهها به یک اندازه دیده شوند. این درحالی است که تا پیش از این در مجموعه کتاب سال کتابهای حوزه ادبیات برگزیده نمیشد. ما این دیده شدن ادبیات را در جشنواره شعر فجر و در جایزه جلال ثبت کردهایم.
قزلی درباره اعتبار جایزه شعر فجر نیز میگوید: جشنواره شعر فجر کماعتبار نیست؛ پراعتبار است و این را از حضور شاعران و جوانان در برنامههای جانبی شعر فجر و محافل شعری میتوان دید.
اما حمیدرضا شکارسری شاعر و منتقد ادبی با بیان اینکه کار انتقال جایزه شعر از کتاب سال به جشنواره شعر فجر را به هیچ وجه درست نمیداند، میگوید: اساسا در این دو جشنواره یا جایزه تعریفها با هم فرق میکنند، لذا مسئله انتقال جایزه کتاب سال در حوزه شعر به جشنواره شعر فجر به گمان من به خاطر تنگناهای مالی است که باعث شده در این زمینه ما راه اشتباهی را انتخاب کنیم.
او با بیان اینکه اساسا سازوکار این دو جایزه از همدیگر جدا است، بیان میکند: نیتها و اهداف در یک کنگره و جشنواره با کتاب سال کاملا متفاوت است و حذف یکی به نفع دیگری، حق دیگری را ضایع میکند. بردن بخش شعر و ادبیات از جایزه کتاب سال به جشنواره شعر فجر برند کتاب سال را از بین میبرد، چون گروههای زیادی شرکت در جشنواره شعر فجر را به دلایلی نمیپذیرند و این جایزه در بین تمام شاعران فراگیر نیست. به همین خاطر این جشنواره نمیتواند مثل برند جایزه کتاب سال باشد؛ جایزهای که از آن این انتظار وجود دارد که آثار فارغ از جناحبندیهای سیاسی و ادبی در آن شرکت داده شوند.
شکارسری در واکنش به این پرسش که برخی معتقدند جایزه کتاب سال هیچگاه حوزه ادبیات داستانی و شعر را جدی نگرفته و تنها یکی دو مورد برگزیده معرفی کرده است، میگوید: یک معضل را با انجام یک اشتباه حل نمیکنند. اینکه طی سالها جایزه کتاب سال در حوزه شعر انتخابی نداشته است - که اگر هم در دورهای داشته دلایل قابل بحثی دارد - دلیل نمیشود که بخواهیم این مشکل را با انتقال یا حذف آن حل کنیم. ما در کتاب سال میگوییم بهترین مجموعه شعر سال را قرار است انتخاب کنیم؛ بر همین مبنا اگر در آن سال کتابهای شعر ضعیف هم باشند، ما میتوانیم بهترین کتاب ضعیف شعر آن سال را انتخاب کنیم و اگر کتابها خوب بودند، بهترین کتاب خوب را انتخاب کنیم. اما اینکه هیچ سال در حوزه شعر کتابی انتخاب نمیشود، به تنگنظری بسیاری از دوستان برمیگردد که کار داوری را انجام میدهند؛ چون صلاح نمیدانند دوستانشان برنده کتاب سال شوند. بنابراین فکر نمیکنم انتخاب نشدن در کتاب سال راه حلی برای انداختن وظیفه انتخاب کتاب سال به عهده جشنواره شعر فجر باشد.
در همین زمینه حسین سناپور نویسنده درباره حذف ادبیات خلاقه از جایزه کتاب سال با انتقال بخش داستان به جایزه جلال آل احمد و بخش شعر به جشنواره شعر فجر میگوید: از یک طرف جایزه مال دولت است و هر کاری که خودش دوست دارد میتواند در آنها انجام دهد. مسئله دیگر این است که در سالهایی که این انتقال انجام نشده بود و قرار بود در جایزه کتاب سال ادبیات داستانی دیده شود، تا جایی که یادم هست جز یکی، دو مورد جایزه دیگری به این حوزه تعلق نگرفته است. اتفاقا یک سال هم کتاب «نیمه غایب» من و کتاب دیگری از محمدرحیم اخوت نامزد بودند ولی در مراحل بالاتر داوری حذف شدند؛ بنابراین جایزهای که جز یکی، دو سال بیشتر به ادبیات جایزه نداده است، خیلی نمیتواند اهمیت داشته باشد.
او با بیان اینکه جایزهای که در طول 30 سال تنها دو، سه برگزیده در حوزه ادبیات داشته است بودن یا نبودنش اهمیتی ندارد، میافزاید: با این حال من با باز شدن تعداد جایزهها موافقم؛ چه کتاب سال و چه جایزه آل احمد و چه جایزههای خصوصی؛ اما طبیعتا دولت اگر میخواهد کاری برای ادبیات انجام بدهد، باید موانع را از سر راه فعالیت جوایز خصوصی بردارد.
سناپور با بیان اینکه در کل با برگزار شدن جوایز ادبی چه خوب و چه بد موافق است نه تعطیلی آنها، ادامه میدهد: جایزههای دولتی ما نسبت به جوایز خصوصی زیاد است و زیادتر هم میشود و این هیچ اشکالی ندارد ولی ما نیاز داریم که بسترهایی برای جوایز بخش خصوصی فراهم شود. جایزههای دولتی با هزار اما و اگر برگزار میشوند و در نتیجه، بود و نبودشان تأثیر خیلی کمی بر ادبیات ما داشته است. اما مشکل ما جایزههای خصوصی است که یکی پس از دیگری تعطیل شدهاند و الان یکی دو جایزه خصوصی بیشتر باقی نمانده است که آنها هم با موانع جدی روبهرو هستند. همه ما به عنوان نویسنده، منتقد یا مسئول وزارت ارشاد، باید در این زمینه نگران باشیم و کمک کنیم که جوایز بخش خصوصی رونق پیدا کنند.
او در پایان بار دیگر در پاسخ به این پرسش که به هر حال با حذف جایزه کتاب سال داستان و انتقال آن به جایزه جلال موافق است یا خیر، میگوید: نظر خاصی ندارم؛ چون کتاب سالی که نمیتواند جایزه بدهد و برگزیده انتخاب کند، در من هیچ حساسیتی برنمیانگیزد.
اما سیدعلی صالحی شاعر با بیان اینکه با برگزاری جشنوارههای دولتی در هرجای دنیا و هر کشوری مخالف است، میگوید: دو سه سال قبل یکی از کتابهایم در جایزه کتاب سال نامزد شده بود ولی طی نامهای از برگزارکنندگان خواستم که کتابم را از فهرست نامزدهای خود خارج کنند. دلیل آن هم این بود که من از اساس با برگزاری جایزههایی که دولتی هستند، مخالف هستم. البته جایزههای علمی میتوانند دولتی باشند؛ چون نیازمند حمایتهای سنگین مالی هستند و باید بتوانند نیاز برندگان خود را تامین کنند تا آنها بتوانند به تحقیقات خود ادامه دهند اما در حوزه شعر و هنر ابدا این مسئله را قبول ندارم.
او در ادامه میافزاید: بنابراین معتقدم نه تنها دولت نباید در جایزههای هنری دخالت کند، بلکه بایدعقبنشینی هم بکند. من زمانی این موضوع را به منوچهر آتشی هم گفتم و او گفت که جایزه نوبل هم دولتی است؛ درصورتیکه نوبل ابدا دولتی نیست، بلکه متعلق به بنیاد شخصی بهنام نوبل است.
صالحی همچنین تاکید دارد: به هیچ وجه جایزهها نباید دولتی باشند، چون چه بخواهیم چه نخواهیم، دولت موضعگیری سیاسی و عقیدیتی دارد و آنرا دنبال میکند؛ درحالیکه کار هنر فرار از سیاست و عقاید است. بنابراین من با اساس جایزههای دولتی در حوزه هنر مشکل دارم. ضمن اینکه نمیتوان پذیرفت دولتی که همزمان مامور سانسور دارد، برای پاسداشت هنر جایزه برگزار کند.
محمود معتقدی شاعر و پژوهشگر ادبی نیز درباره حذف یا انتقال جایزه شعر از کتاب سال به جشنواره شعر فجر میگوید: متأسفانه من نسبت به جایزه کتاب سال خوشبین نیستم، برای اینکه در طول سالهایی که این جایزه برگزار شده، هیچگاه متر و معیارهای مشخصی نداشته است؛ به طوری که میتوانم بگویم، تا اینجا کارنامه جایزه کتاب سال علیه ادبیات بوده است. اگر هم در این جایزه به کسی جایزه داده شده، بر مبنای مسائل دیگری غیر از ادبیات بوده است.
او با بیان اینکه اصولا فلسفه کتاب سال زیر سؤال است که چرا همواره علیه ادبیات عمل میکند، اظهار میکند: اگر واقعا میخواهند ادبیات را پاس بدارند، گروه کارگزار جایزه باید واقعا به این نتیجه برسد که نمیشود ادبیات را به هر بهانه خودی و غیرخودی کرد. اما همین کارگزاران هر سال بر سر داستان و شعر هر بلایی میآورند تا به این واسطه ادبیات دیده نشود. بر همین مبنا فکر میکنم ارجاع دادن بخش ادبیات از یک جایزه به جایزه دیگر هم زیر سوال است.
معتقدی با تاکید بر اینکه برای این کارها باید متر و معیارها مشخص باشد، ادامه میدهد: اما معمولا کارها فرمالیستی است و عدهای میخواهند فقط کاری انجام بدهند. در این مملکت آن چیزی که باید به آن بها داده شود، جایزههای خصوصی است؛ نه جایزه دولتی. اما شرایطی بر سر جایزههای ادبی خصوصی آورده شده که باعث شده فقط جایزههای دولتی باقی بمانند که آنها هم با اما و اگرها برگزار میشود و نتیجهشان نشان میدهد که ادبیات خیلی برایشان اهمیت ندارد.
او در ادامه درباره انتقال جایزه کتاب سال شعر از جایزه کتاب سال به جشنواره شعر فجر میگوید: یکی، دو سال پیش آقای کاکایی قول دادند اقداماتی در جایزه فجر انجام دهند تا به این واسطه همه فرمهای شعری و نگاههای متفاوت دیده شود و اتفاقاتی هم در نحوه چاپ و نشر کتاب شعر رخ دهد. اما قول و قرارهایی که گذاشتند انجام نشد؛ بنابراین در این فضا طبیعی است که جامعه ادبی برای حضور در چنین جشنوارهای چندان شایق نباشد، چون همواره در این جشنوارهها یکسری آدم هستند که حضور دارند و مدیرانی که جابهجا میشوند و البته یکسری از جوانان برای حضور در این جشنوارهها مشتاق هستند اما عملا بازدهی خوبی ندارند و نمیتوانند آدمهایی را که به حوزه ادبیات جدی فکر میکنند برای حضور در این مناسبتها راغب کنند.
این منتقد با بیان اینکه در نهایت جشنواره شعر فجر آنچنان که باید، درست عمل نمیکند، چون کارگزاران آن آدمها را به خودی، نخودی و بیخودی تقسیم میکنند، بیان میکند: به همین خاطر چهرهها و گروههای مختلف در آن حضور پیدا نمیکنند و مورد توجه جامعه ادبی هم قرار نمیگیرند. فکر میکنم آنچه باید در حوزه ادبیات باعث شکوفایی شود، در نهایت روند درستی ندارد و کسی هم به این امور علاقهای ندارد. وظیفهای است که مدیران به هر دلیل میخواهند انجام دهند. به نظرم اسم این جایزهها و تغییراتشان آنقدر مهم نیست. بحث این است که جایگاه ادبیات به درستی دیده شود و جامعه باور کند که فعالیتها جنبه فرهنگی دارند؛ نه جنبه تبلیغاتی. با این حساب، جشنواره فجر و جایزه کتاب سال فرقی با هم ندارند. بحث اصلی این است که ادبیات باید دیده شود؛ وگرنه اگر کارگزاران بخواهند به افراد مورد نظر خودشان جایزه بدهند، پیام دیگری دارد.