«محمد» را چهار چهارشنبه، وقتی هوا تازه گرگ و میش شده بود و کلاغها، شاخههای نازک حیاط زندان را برای چرت زدن انتخاب کرده بودند، بردند پای چوبه دار، بردند که قصاصش کنند و حبسش را تمام و مرگ چهار بار آمد کنار آن دریچه کوچک که سلول را به آسمان باز میکرد و صدا زد: محمد فدایی! چوبه چهار.
کد خبر: ۶۶۴۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۲