به گزارش خبرداغ به نقل از مهر، انگار که به یک دیدار دوستانه آمده باشند و انگار نه انگار که قرار است تا چند ساعت دیگر به زندان بروند کنار میز کشفیات ایستاده بودند تا سردار بیایید و چندکلامی با آنها صحبت کند، اعتیاد داشتند ولی به قول خودشان کنترل شده بود، آنقدر کنترل شده که می گفتند: «با یک لباس معمولی و دمپایی اینجا وایسادیم و چند روزی هم هست که مواد نزدیم ولی عین خیالمان نیست و نمیلرزیم».
متهم راستی به متهم چپی میگفت: «وایسا وایسا سردار اومد، خوب وایسا داخل عکس قشنگ شویم»، گفتم: «مهم نیست دوستان و خانواده عکس شما را به عنوان متهم ببینند؟» با خنده گفتند: «نه» و خالکوبی روی دستش را روبروی دوربین گرفت تا هنرِ خالکوبش را به دوربین نشان دهد!
سردار رحیمی به این متهمان رسید و از افسر پرونده سوال که جرم این دو چه هست؟ افسر پرونده پاسخ داد: «یکی از اینها از کودکان و نوجوانان موبایل سرقت می کرده و دیگری هم از خودروها سرقت می کند، به بهانه اینکه یک لحظه موبایلت را بده تا یک تماس بگیرم گوشی را از بچه ها گرفته و پا به فرار می گذارند، آن یکی هم تا الان به ۷۰ مورد سرقت از خودرو اعتراف کرده که هنوز هم جای کار دارد و پرونده اش تکمیل نشده است»
سردار همان سوالات همیشگی را از این دو متهم هم می پرسد که متهمان می گویند: «۲۴ ساله هستم، از ۱۳ سالگی سرقت می کردم و سرقت هم از بچه محل هایمان یاد گرفتم، اصلا شما اگر در فلان محله سرقت و لات بازی بلد نباشی که کارت لنگ می ماند سردار؛ قبل از اینکه ۱۸ سالم شود وقتی دستگیر می شدم به کانون می رفتم، ۸ بار کانون رفته و سه یا چهار بار هم به زندان تهران بزرگ رفتم».
متهم دیگر هم خودش را معرفی کرد: «من هم ۳۰ سالم هست از نوجوانی سرقت می کردم و سعی می کردم یاد بگیرم که چگونه درب ماشین های مختلف را باز کنم تا پول بیشتری داشته باشم، انقدر دستگیر شدم که دیگر یادم نمیاد چندبار دستگیر شدم، تمام مامورها را میشناسم و وقتی میبینم مامور به سمتم می آید دیگر فرار نمی کنم، پدر و مادرم از هم جدا شدند ولی خب بنظرم اگر هم جدا نمی شدند من باز هم از خودروها سرقت می کردم چون درآمد خوبی دارد.»
متهمان دیگری بودند که باید با آنها صحبت می کردم اما نکته قابل تامل این بود که برای جرایم خرد قوانین محکم و متنبهی نداریم و متهمان بعد از هر بار زندان یا کانون رفتن گستاخ تر و وقیح تر می شوند و از خلافی که انجام دادند پشیمان نیستند!