سيدجلال حسيني هم با همين شكل و سياق پرسپوليسي شد و خودش ميخواست برگردد. سپس قراردادي با ساسان انصاري بستند در حالي كه هيچكس فكرش را نميكرد ساسان اصلاً در ليست سرخپوشان باشد. قرارداد بعدي با وحيد اميري منعقد شد در حالي كه همه منابع خبري تأييد ميكنند بخشي از پول او توسط يك هوادار پرداخت شده بود. در نهايت محمدامين آرامطبع پنجمين بازيكني بود كه پرسپوليسي شد. آرامطبع آنقدرها هم خريد جذابي نبود كه به عنوان يك ستاره، به پرسپوليس بيايد و حضورش در اين تيم سر و صدايي به پا كند به خصوص كه او 30 سال دارد و ديگر جوان نيست.
بعد از اين اتفاق، پرسپوليسيها چند بازيكن سرشناس را از دست دادند؛ كاوه رضايي، سروش رفيعي، شجاع خليلزاده، مهدي طارمي، رامين رضاييان، محمدحسين كنعاني زادگان و... دليل اين امر كاملاً روشن است. مديران پرسپوليس نتوانستند با ايجنتها كنار بيايند. تعدادي از بازيكناني كه با باشگاه به توافق نرسيدند، در اين مورد گفتند: «يكي از مديران باشگاه به ما ميگفت شما امروز قرارداد را ببند، بعداً همديگر را ميبينيم. اين مسائل يعني تهديد، انگار ما ميخواستيم براي جنگ و دعوا با باشگاه قرارداد ببنديم. اگر قرارداد بستيم و دو روز ديگر ما را جريمه كنند چه؟» بعد از رخ دادن اين اتفاقات، ايجنتها متوجه شدند معرفي بازيكن به مديران باشگاه با اين لحن كار درستي نيست چون نه بازيكن دوست دارد با اين شكل و شمايل پرسپوليسي شود و نه ايجنتها ميتوانند راحت، حرفهايشان را بزنند.
اگر ميبينيد باشگاه نتوانست كارنامه موفقي از خود در راستاي جذب بازيكنان
تأثيرگذار برجاي بگذارد و هنوز در پستهاي كليدي از جمله دفاع وسط، دفاع
راست، هافبك طراح، وينگر راست و مهاجم نوك دچار مشكل است، به همين خاطر
بود.