طنز/ نمانده جا برای لیست حداد!

سیه چشمی به کار خویش استاد
به من درس سیاست یاد میداد
بدو گفتم نمی‌بینی عزیزم؟
نماده جا برای لیست حداد

سه غم آمد به سویم همچونان باد
ولی من هر سه تا را بردم از یاد
بدان علت که دیدم روی برگه
نمانده جا برای لیست حداد

دلم زار و دلم زار و دلم داد
و از این شدت دل درد فریاد
طبیبم جای نسخه می‌نویسد؛
نمانده جا برای لیست حداد

زدش تیری که در جا کفتر افتاد
الهی خیر نبیند مرد صیاد!
در آن لحظه شنیدم عابری گفت:
نمانده جا برای لیست حداد

گذر کردم به سمت یوسف آباد
از آنجا آمدم سوی فرحزاد
ندیدم یک نفر تا که نگوید:
نمانده جا برای لیست حداد

ز دست دیده و دل، داد وبیداد
که هم دل کرده و هم دیده ایراد
ولی با این همه شادم چون که
نمانده جا برای لیست حداد

تو خود کردی که بر پا سنگت افتاد
چه سنگی؟ که بُود از جنس پولاد
بدیدم نامه خوانان نامه خوانند؛
نمانده جا برای لیست حداد...!

مجید مرسلی