* لباس قرمز به والارضا پوشاندم که از حالا پرسپولیسی باشد. بستگی به
انتخاب خودش دارد که چه شمارهای را بپوشد. البته باید ببینیم شایستگیاش
را دارد یا نه و من هم حمایت لازم را از او خواهم کرد. پارتیبازی نمیکنم و
باید خودش با پشتکار و استعداد و تلاشش به هدفش برسد.
* زمان ما زمینها خاکی بود و آنجا بازی کردیم و یواشیواش جذب باشگاهها
شدیم و پارتی نداشتیم. در همان زمانها آقای ابوطالب در تیم راهآهن بازی
مرا پسندید که حافظ طاحونی را فرستاد دنبال من و با راهآهن قرارداد بستم.
* ما در همان زمین خاکی که بازی میکردیم، چند نفری بودند که تاج یا
استقلال را دوست داشتند و گاهی با آنها میرفتیم ورزشگاه و بازیها را
تماشا میکردیم، ولی کلاً پرسپولیس را دوست داشتم و عاشق آقای پروین بودم.
اکثر شب جمعهها آقای پروین میآمدند حرم شاهعبدالعظیم و میآمدند نماز و
زیارت و من به عشق علیآقا زودتر به مغازه کتابفروشی برادرم که اطراف حرم
بود، میرفتم تا او را ببینم و تا دم ماشین او را دنبال میکردم.
* الحمدلله والارضا بچه آرام و ساکتی است. فقط هر گرسنه است، صدایی از او
درمیآید. تا ساعت ۳ و ۴ صبح بیدار هستیم و نماز صبح که میخوانیم، بچه را
میخوابانیم.
* والارضا یک اسم مذهبی است و به خاطر ارادتی که به امام رضا (ع) دارم،
گذاشتم. مجتبی (محرمی) هم این اسم را دوست داشت و پیشنهاد داد و نفس او را
شهید نکردیم.
* اولین بار عکس و خبر به دنیا آمدن والارضا را مجتبی محرمی در صفحه
شخصیاش گذاشت و به من گفت که بیست و هفت، هشت هزار لایک خورده است.
* با وجود اینکه دو تا پسر داشتم، اما فرقی برایم نمیکرد که فرزند جدیدم
پسر باشد یا دختر و از خدا میخواستم بچه سالم باشد و خدا را شکر که یک پسر
سالم به ما هدیه داد.
جام نیوز