١- پرسپولیس میرود از خجالت یك تیم اماراتی درآید! ولی استقلال مأموریتی در ظاهر دشوارتر را برعهده دارد:
نبرد با ذوبآهن! نبرد با قلعهنویی! نبردی در ادامه پیكارهای تمامنشدنی قبلی و ستیزی كه آغازگر ستیزههای دیگر است!
بازی با تیمهای قلعهنویی هیچگاه بازی نیست! هیچگاه آسان نیست! به ویژه اگر در حال و هوای لیگ برتر باشد!
علیالخصوص اگر در شرایط لیگ آسیا نباشد!
فردا هم ذوبآهن میكوشد دنبال كند خطبازیهای لیگبرتریاش را!
كار استقلال و كار شفر سخت است و سختتر هم هست!
نترس و شجاع، در لیگ هجدهم
٢- رسیدهایم به لیگ هجدهم! رسیدهایم به دیدنىترین رقابتهاى تیمى! نوبت را مىسپاریم به تیمهاى بهتر و به تیمهاى تیمتر در لیگ هجدهم!
خیالمان از بابت پرسپولیس و استقلال، راحت است! راحت از این بابت كه خط مستقیم حركت رو به جلو و حركت پیشرونده را بلدند! بلندپروازى را بلدند! بیشخواهى را بلدند!
پرسپولیس با برانكویش، خوش مىدرخشد و استقلال هم بهاى استفاده از دانش و تجربه وینفرد شفر را پرداخته و مىپردازد! پردازشى پرداختنى! پردازشى پیش بردنى!
دغدغهاى كه پرسپولیس و استقلال به دل ما انداختهاند از جنس دیگرى است، وزن سنگینترى دارد!
اینان- برانكو و شفر- دورنماى خوشنماترى را برایمان تصویر مىكنند! ترسیم تابلویى از پیروزى در لیگ آسیا، و چراكه نه؟ مگر پرسپولیس چه كم دارد؟ مگر استقلال هر چه بخواهد، تا بتواند در آسیا- اول غرب آسیا و سپس شرق آسیا- سخنانى شنیدنىتر داشته باشد، ندارد؟
مگر برانكو، خود یك سرمایه قابل توجه نیست؟ و مگر شفر، یك ثروت بزرگ بهشمار نمىآید؟
سال سخت نكو
٣- پرسپولیس با برانكو و برانكو با بیرانوند، سیدجلال، شجاع، محرمى، كمال، وحید، علیپور، مسلمان- اگر پا در ركاب باشد و اگر در خدمت تیم باشد- مگر چه كم دارد كه انصارى و احمدزاده و رسن، نتوانند جبرانش كنند؟!
داشتههاى استقلال كه مقبولتر هم هست! «هر» شفر و مهدى رحمتى و حسین حسینى و سهرابیان و مجید حسینى و فرشید باقرى و روزبه و وریا و ابراهیمى و اسماعیلى و داریوش و تیام و نورافكن! دیگر چه مىخواهى؟ دیگر از كدامین كمبود حرف مىزنى؟
سالى كه نكوست در راه است! سالى كه نكوست این بار به شكل دیگرى از بهارش پیداست! فوتبال ایران، بعد از جام جهانى ٢٠١٨ دیدن دارد و دیدنىها دارد! اتفاقات تازه، این یقین را قوت دوچندان مىبخشد! ایمانمان به فوتبال ایران بیشتر مىشود! سلیقه مردم و پسند مردمى، حكایت از تحولى در خط احسنالحال دارد!
مردم مىفهمند!
٤- سپاهان در نقش جهان، نزدیك به ٣٠هزار تماشاچى دارد، چراكه روبهروى استقلال، فوتبال تماشایى را بازى خواهد كرد! مردم این را مىدانند پس اقبال مىكنند و مىآیند!
ذوبآهن، در فولادشهر دوم مىشود اما مردم برایش پشت چشم نازك مىكنند! مردم فرق دوغ و دوشاب را مىفهمند و سلیقه خود را به نایبقهرمانى نازیبا نمىفروشند!
از مردم یاد كردیم، پس با گفتن از مردم، حق مطلب را ادا كنیم!
از مردم گفتیم، پس از مردم مسجدسلیمان و از مردم قائمشهر و از مردم بابل و از مردم تراكتور -كه خوب واكنش كردند- و با «بدلىجات» گسترش فولاد كنار نیامدند، باز هم بگوییم و باز هم بگوییم!
بىمحابا بگوییم تیم یعنى نساجى كه ٢٠هزار و خیلى بیشتر تماشاگر شبنخواب و پاى كار دارد!
احتیاط را كنار بگذاریم و از یك شهر هوادار بگوییم كه قلب مسجدسلیمان را به تپیدن وامىدارند!
نترسیم و با صداى بلند بگوییم تیم یعنى سپیدرود كه ١٥هزار نفره در خانهاش بازى مىكند!
جاى ابومسلم سبز! جاى تراكتورسازى، نه اینجاست كه هست! جاى آبادان هم ردیف هشتم و نهم نیست! تیم آبادان هم باید ٩٠دقیقه آبادانى بازى كند! اگر بچههاى آبادانى در آبادان اكثریت ندارند، فوتبال آبادانى كه باید خودش باشد!
رها كنیم طرح ترافیك را!
٥- صعود شهر قائمشهر و راهیابى مردم نساجى به لیگ برتر، زبانمان را باز كرده است!
رفته، رفته آرارات تهران و برق شیراز هم به یادمان مىآیند!
رفته، رفته فوتبال شهر ایرانى را در جغرافیاى كاملش، با حضور شاهین بوشهر و ایرانجوان مىخواهیم!
رها كنیم طرح ترافیك را! وقت خود را تلف نكنیم بهخاطر سروكله زدن با آدمهاى ورزشندان و فوتبالنفهم!