نکته اول؛ اینکه فدراسیون فوتبال ژاپن برای ارایه کمکهای مالی اعلام آمادگی کرده، بیش از هر چیز دیگری نشاندهنده تمکن مالی و تراز مثبت این مجموعه است. اصلا شما فرض کنید آنها فقط صد دلار به این منظور اختصاص داده باشند؛ همین هم نشان میدهد دخل و خرجشان میزان است و محتاج نان شب نیستند. حالا این شرایط را مقایسه کنید با فدراسیون فوتبال ایران که تا خرخره بدهکار است و حتی در پرداخت حقوق داورانش مشکل دارد. تازه اینها جلوی چشم هستند؛ وگرنه روزی نیست که از کمبود امکانات در تیمهای فرعی پایه یا بانوان خبرهای عجیب و غریب به گوش نرسد. الان دقیقا هفت سال است که درگیری بر سر امکانات پیش پا افتاده سختافزاری بین کیروش و فدراسیون فوتبال جریان دارد. مربی پرتغالی پیر شد، اما اینجا هنوز اتفاق خاصی نیفتاده. حالا دوباره برگردید به وضع ژاپنیها که سفرهشان را به اندازه همه اعضای خانوادهشان باز نگه داشتهاند و البته یک بشقاب نذری هم جلوی در خانه ما آوردهاند. نکته بامزه ماجرا هم این است که تیم اول آسیا ما هستیم و جایزه فدراسیون برتر قاره را هم ما میگیریم!
نکته دوم؛ کشوری بابت زلزله به ما تسلیت میگوید که خودش از زلزلهخیزترین نقاط دنیاست. در ژاپن چپ و راست زمینلرزه بالای شش ریشتر اتفاق میافتد، اما بعد از هیچکدامشان لازم نیست کسی با مردم این کشور ابراز همدردی کند، چرا که اصولا برای هیچکس اتفاق بدی رخ نمیدهد. زلزله میآید و میرود، بیآنکه مردم حتی برای نیمساعت کار و زندگیشان را تعطیل کنند. آنها درد را شناختهاند و طوری از بیخ و بن درمانش کردهاند که حالا فاجعه رسما تبدیل به یک شوخی شده است. ما هم البته نه به اندازه آنها، اما به هر حال کشوری لرزهخیز محسوب میشویم؛ با این حال هر تکان این گسلها، قلب و روح یک ملت 80میلیونی را میخراشد. هنوز از زیر بار بم خلاص نشدهایم که ورزقان داغدارمان میکند و هنوز از مصیبت آنجا فارغ نشدهایم که حادثه کرمانشاه کمرمان را میشکند. همه اینها البته تراژدیهای کوچک است؛ ابر ضایعه دنیا زمانی رخ خواهد داد که زمین تهران زیر پای 12میلیون جمعیت بیپناهش خالی شود. اینجاست که یک تاریخ باید برایمان اشک بریزد و البته سیر نشود. بله، هم ژاپن یک کشور آسیایی است و هم ما؛ آنها کار را به کاردان سپردند، شکافتند و ساختند، ما اما نشستیم و دست روی دست گذاشتیم. حالا آنها با زلزله تفریح میکنند و ما شب و روز دست به دعا برداشتهایم و بیمناکیم که با سر رسیدن دورههای 200ساله زلزله تهران، قرار است چه بلایی بر سرمان بیاید. دو کشور در دو مقصد متفاوت هستند، چون دو مسیر متفاوت را پیمودهاند. بالاخره زیرساختهایشان آنطور است که فوتبالشان هم اینطور است؛ همه چیزشان به همه چیزشان میآید و همه چیزمان به همه چیزمان میآید.
روزنامه گل